رمان سال بد پارت 21

5
(4)

 

 

چشم هایم را برایش گرد کردم تا بلکه ازم حساب ببرد … ولی خیال باطل بود !

 

همان طور دست به کمر پیش رفتم و مقابل تخت ایستادم .

 

– تشریفت رو بردار و ببر خونه تون شهاب !

 

– قربونِ خشم و غضبت برم من ! نکشیم یه وقت !

 

– شهاب !

 

– زیر شلواری هست خدمتتون یا باید با شورت بخوابم ؟!

 

– شهاب !

 

– جان ! چه قشنگ می گی شهاب !

 

– شهاب !

 

و ایندفعه به خنده افتادم !

شهاب مچ دستم را گرفت و من را به ضرب انداخت توی بغلش . پایم تیر کشید و به سختی جلوی خودم را گرفتم تا جیغ نزنم ‌‌ .

 

– آخ شهاب … پام درد گرفت دیوونه ! اصلا …

 

با گذاشتن لب های تشنه و حریصش روی لب هایم … ادامه ی غرغرهایم را فرو بلعید … .

 

دیوانه وار و بی نفس روی تختخوابِ یکنفره ی من بهم پیچیدیم و عشقبازی کردیم . شهاب من را چرخاند و به زیرِ بدن تنومندش کشید . یک لحظه هم لب هایم را رها نمی کرد . دستش رفت میان موهایم … و چشم های من از خوشی و لذت خمار شد … .

 

 

 

 

 

چنگ زدم به تیشرتش … داشتم از شدت لذت خفه می شدم ! دوست داشتم جیغ بزنم !

 

نفس هایم تند شده بود … و شهاب بلاخره لب هایم را رها کرد . چند ثانیه ای به صورتِ بر انگیخته ی من نگاه کرد و زیر لب گفت :

 

– نمی دونی … چقدر قشنگ می شی وقتی تحریک می شی !

 

حرف هایش بدنم را داغ تر می کرد ! باز من را بوسید … اینبار گوشه ی لب های نیمه بازم … و بعد چانه ام … و بعد گلو و تر قوه ام … .

 

لب هایش هر لحظه پایین تر می رفت … و بعد دست های جستجو گرش لبه ی لباسم را گرفت و بالا زد .

 

یک لحظه چیزی در دلم تکان خورد … زنگ هشداری بود !

 

– شهاب !

 

او هنوز هم من را با همان شور و حرارت اول می بوسید ، ولی من دیگر مثل اول نبودم ! ترس برم داشته بود … که اگر نتوانیم خودمان را کنترل کنیم …

 

ما هنوز نامزد بودیم و اسممان در شناسنامه ی هم ثبت نشده بود !

 

باز صدایش کردم و اینبار … با ملایمت باز دارنده ای تلاش کردم جلوی بوسه هایش را بگیرم .

 

– شهاب ! عزیزم ! عشقم ! … لطفا بس کن ! لطفا !

 

 

 

 

سرش را از روی شکمم بلند کرد و چشم های خمارش را به من دوخت . می ترسیدم عصبانی اش کرده باشم … ولی عصبانی نبود .

 

– جانم ؟ فدایِ نافِ قشنگت بشم ! مگه نامزد نیستیم ؟!

 

– هستیم ! هستیم ، ولی …

 

لبم را گاز گرفتم . شهاب کمی خودش را بالاتر کشید و توی صورتم ریز ریز خندید … خنده اش درد داشت !

 

– وقتی نامزد نبودیم تا می خواستم بهت توک بزنم ، می گفتی محرم نیستیم ! الان که محرمیم باز بهانه ات چیه ؟!

 

– سر خونه زندگیمون نیستیم !

 

مشغول نوازش صورتم شد … آهسته پچ زد :

 

– برای اینکه اون پرده گوشتِ بین پاهات رو فتح کنم … باید تن بدم به خواسته ی سوده و رضا ! هووم ؟!

 

با ناراحتی گفتم :

 

– شهاب !

 

– جانم ؟ جانم ؟ … کاریت ندارم من ! فقط بغل کنیم همدیگه رو ، باشه ؟

 

دلم کباب شد برای چشم های سرخش … برای بغضی که جان می داد تا درهم نشکند .

 

روی لب هایش را بوسیدم و بعد هر دو سر روی بالش گذاشتیم . بدن هایِ صمیمی و عاشقمان درهم تنید … و تا نزدیک صبح بیدار ماندیم و عشقبازی کردیم … .

 

***

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۷۵۱۵۹۹۴۸

دانلود رمان پالوز pdf از m_f 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     این داستان صرفا جهت خندیدن نوشته شده و باعث می‌شود که کلا در حین خواندن رمان لبخند روی لبتان باشد! اين رمان درباره یه خانواده و فامیل و دوستانشون هست که درگیر یه مسئله ی پلیسی هستن و سعی دارن یک باند بسیار خطرناک…
InShot ۲۰۲۳۰۶۰۷ ۱۱۰۱۰۵۸۶۴

دانلود رمان تو فقط بمان جلد دوم pdf از پریا 0 (0)

3 دیدگاه
  خلاصه رمان :   شیرین دختر سرهنگ سرلک،در ازای آزادی برادر رئیس یک باند خلافکار گروگان گرفته میشه. درست لحظه ای که باید شیرین پس داده بشه،بیگ رئیس باند اون رو پس نمیده و پیش خودش نگه می داره. چی پیش میاد اگر بیگ عاشق شیرین بشه و اون…
InShot ۲۰۲۳۰۶۱۵ ۲۲۲۸۱۵۶۲۸

دانلود رمان بغض ترانه ام مشو pdf از هانیه وطن خواه 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:       ترانه دختری از خانواده ای اصیل و پولدار که از بچگی نامزد پسرعمویش، حسام است. بعد از مرگ پدر و مادر ترانه، پدربزرگش سرپرستیش را بر عهده دارد. ترانه علاقه ای به حسام ندارد و در یک مهمانی با سامیار آشنا میشود. سامیاری که…
InShot ۲۰۲۳۰۵۲۲ ۲۳۱۵۱۳۵۵۲

دانلود رمان دروغ شیرین pdf از Saghar و Sparrow 0 (0)

11 دیدگاه
    خلاصه رمان :         آناهید زند دانشجوی پزشکی است او که سالها عاشقانه پسر عمه خود کاوه را دوست داشته فقط به خاطر یک شوخی که از طرف دوست صمیمی خود با کاوه انجام میدهد کاوه او را ترک میکند و با همان دختری که…
IMG 20230123 235605 557 scaled

دانلود رمان معشوقه پرست 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :         لیلا سحابی، نویسنده و شاعر مجله فرهنگی »بانوی ایرانی«، به جرم قتل دستگیر میشود. بازپرسِ پرونده او، در جستوجو و کشف حقیقت، و به کاوش رازهای زندگی این شاعر غمگین میپردازد و به دفتر خاطراتش میرسد. دفتری که پر است از…
IMG 20240405 130734 345

دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی 4.8 (12)

2 دیدگاه
            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر…
رمان ماهرخ

دانلود رمان ماهرخ به صورت pdf کامل از ریحانه نیاکام 4.3 (15)

2 دیدگاه
  خلاصه: -من می تونم اون دکتری که دنبالشی رو بیارم تا خواهرت رو عمل کنه و در عوض تو هم…. ماهرخ با تعجب نگاه مرد رو به رویش کرد که نگاهش در صورت دخترک چرخی خورد.. دخترک عاصی از نگاه مرد،  با حرص گفت: لطفا حرفتون رو کامل کنین…!…
InShot ۲۰۲۳۰۲۱۹ ۰۱۱۸۴۱۴۵۸

دانلود رمان آسو pdf از نسرین سیفی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       صدای هلهله و فریاد می آمد.گویی یک نفر عمدا میخواست صدایش را به گوش شخص یا اشخاصی برساند. صدای سرنا و دهل شیشه ها را به لرزه درآورده بود و مردان پای¬کوبان فریاد .شادی سر داده بودند من ترسیده و آشفته میان اتاق…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.6 (7)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
raha mazloomzadeh
raha mazloomzadeh
10 ماه قبل

قربون صدقه نافش میرع؟:/😂

دسته‌ها

1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x