رمان سال بد پارت 27

4
(4)

 

 

هانی می خواست جوابش را بدهد که در باز شد و عمه آشا از حیاط آمد توی سالن … با دیدن صورت های خندان ما گفت :

 

– همیشه به شادی باشید دخترا ! کارای پذیرایی رو شماها باید می کردین ، نه من !

 

و رد شد و رفت توی آشپزخانه . همیشه همینطور بود … بیخود و بی جهت نیش می زد و می رفت !

 

هستی کج شد به سمت من و با صدایی که تا آشپزخانه و گوش های تیز عمه نرسد ، پرسید :

 

– مال شهاب چه مزه ای می ده ؟!

 

هانیه و فافا باز زدند زیر خنده و من مشت کوبیدم توی رانِ پای هستی .

 

– ببند گاله رو هستی ! صداتو می شنون آبرو حیثیت برام نمی مونه !

 

– راست می گن که بوی آب وایتکس می ده ؟!

 

ول کن نبود ! فافا گفت :

 

– آیدا هنوز نامزده … شاید از نزدیک ندیده باشه ! ولی هانیه می دونه !

 

– آره هانیه ! مال دیبی جان چه مزه ای می ده ؟

 

هانیه چنگ زد به گونه اش … ولی نمی توانست خنده اش را کنترل کند .

با تاسف برای اینهمه تباهی سر تکان دادم … هستیِ بی آبرو تازه از این بحث خوشش آمده بود و تا کار را به جاهای باریک نمی کشید رها نمی کرد !

 

– هانی جان عمه الهام سرِ تربیت این سلیطه مشغول چه کاری بوده دقیقا ؟!

 

 

 

 

 

هانیه همانطور که می خندید یک دستش را به دسته ی مبل گرفت و یک دستش را روی شکمِ بزرگش گذاشت و به سختی از جا بلند شد :

 

– خدا ما رو از شرّ این وزه خانم در امان نگه داره ! من برم کمک خاله آشا تا همین امشب از خنده بچه ام توی پاچه ام نیفتاده !

 

و راه افتاد به سمت آشپز خانه .

 

هووفی کشیدم و من هم از جا بلند شدم و توی آشپزخانه رفتم . قبل از اینکه وارد شوم ، شنیدم که عمه آشا یواشکی از هانیه می پرسید :

 

– داشتین چی بهم می گفتین خاله جان ؟!

 

نیشخندی زدم و بی هوا وارد آشپزخانه شدم .

 

– کمک لازم دارید عمه جون ؟!

 

عمه آشا خیلی زود خودش را جمع و جور کرد و با لحنی معمولی گفت :

 

– همین بشقابا و لیوانا رو ببرید توی حیاط !

 

به هانیه اجازه ندادیم دست به چیزی بزند و او را خیلی زود فرستادیم توی حیاط ، ور دل دیبی جانش .

 

من و فافا و هستی تمام ظرف و ظروف شام را روی هم چیدیم و به حیاط بردیم .

 

مردها در حیاط خانه ی عمه آشا باربیکیو راه انداخته بودند و کوبیده و جوجه کباب درست می کردند .

 

 

 

 

 

زن عمو سوده و عمه الهام با هانیه گرم گفتگو بودند و لابد داشتند از تجربیات زایمانشان برای او می گفتند . فرهود و شایان انتهای حیاط بزرگ بدمینتون بازی می کردند .

 

خدا را شکر شادی نیامده بود ! به خاطر اخلاق گندش هیچوقت در جمع ما دخترها جایی نداشت و ترجیح می داد خودش را یک دختر خوب و درسخوان نشان بدهد و به بهانه ی درسهایش در دورهمی ها شرکت نکند .

 

به محض اینکه پایم را توی حیاط گذاشتم ، متوجه نگاه خیره و عمیق شهاب روی خودم شدم .

 

روی  لبه ی باغچه کنار هوشنگ یا همان دیبی جان نشسته بود .

 

بی اعتنا و سرد نگاهم را از چشم های براقش گرفتم و به سمت میز پلاستیکی رفتم .

 

از دو شب قبل که در پاساژ با هم حرفمان شد ، با او سرد و قهر آلود رفتار می کردم .

 

قلبم می شکست از اینکه با شهاب عزیزم بد رفتاری کنم … ولی من باید می فهمیدم چه چیزی را پنهان می کند .

 

پارچ های دوغ و نوشابه را روی میز گذاشتم که هانیه با اشتیاق گفت :

 

– ای وای … از این دوغ محلی ها !

 

از برق نگاهش به خنده افتادم … حامله بود و عاشق خوراکی های ترش ! همانطور که پارچ بزرگ را بلند می کردم تا برایش توی یکی از لیوان ها دوغ بریزم ، گفتم :

 

– چیه ؟ نی نیت دلش خواست ؟

 

که ناگهان با تنه ی محکمی که به تنم خورد … تکان سختی خوردم … .

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20230128 233719 6922 scaled

دانلود رمان کابوس نامشروع ارباب pdf از مسیحه زاد خو 5 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     کابوس ارباب همون خیانت زن اربابه ارباب خیلی عاشقانه زنشو دوس داره و میره خواستگاری.. ولی زنش دوسش نداره و به اجبار خانواده ش بله رو میده و به شوهرش خیانت میکنه … ارباب اینو نمیفهمه تا بعد از شش سال زندگی مشترک، پسربچه‌شون…
IMG 20230128 233828 7272

دانلود رمان برای مریم 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :         روایتی عاشقانه از زندگی سه زن، سه مریم مریم و فرهاد: “مریم دختر خونده‌ی‌ برادر فرهاده، فرهاد سال‌ها اون رو به همین چشم دیده، اما بعد از برگشتش به ایران، همه چیز عوض می‌شه… مریم و امید: “مریم دو سال پیش…
InShot ۲۰۲۳۰۲۰۷ ۱۶۱۹۳۵۹۶۰

دانلود رمان خشت و آیینه pdf از بهاره حسنی 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :   پسری که از خارج میاد تا یه دختر شیطون و غیر قابل کنترل رو تربیت کنه… این کار واقعا متفاوت خواهد بود. شخصیتها و نوع داستان متفاوت خواهند بود. در این کار شخصیت اولی خواهیم داشت که پر از اشتباه است. پر از ندانم…
wp3551985

دانلود رمان او دوستم نداشت pdf از پری 63 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :   زندگی ده ساله ی صنم دچار روزمرگی و تکرار شده. کاهش اعتماد به نفس ، شک و تردید و بیماری این زندگی را به مرز باریکی بین شک و یقین می رساند. صنم برای رسیدن به ارزشهای ذاتی خود، راه سخت و پرتشنجی در پیش…
رمان ژینو

دانلود رمان ژینو به صورت pdf کامل از هاله بخت یار 4 (4)

7 دیدگاه
  خلاصه: یاحا، موزیسین و استاد موسیقی جذابیه که کاملا بی‌پروا و بدون ترس از حرف مردم زندگی می‌کنه و یه روز با دیدن ژینو، دانشجوی طراحی لباس جلوی دانشگاه، همه چی عوض میشه… یاحا هر شب خواب ژینو و خودش رو می‌بینه در حالی که فضای خوابش انگار زمان…
InShot ۲۰۲۳۰۶۱۵ ۲۲۲۸۱۵۶۲۸

دانلود رمان بغض ترانه ام مشو pdf از هانیه وطن خواه 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:       ترانه دختری از خانواده ای اصیل و پولدار که از بچگی نامزد پسرعمویش، حسام است. بعد از مرگ پدر و مادر ترانه، پدربزرگش سرپرستیش را بر عهده دارد. ترانه علاقه ای به حسام ندارد و در یک مهمانی با سامیار آشنا میشود. سامیاری که…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۷۵۹۱۷۶۲۱

دانلود رمان انار از الناز پاکپور 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       خزان عکاس جوانی است در استانه سی و یک سالگی که گذشته سختی رو پشت سر گذاشته دختری که در نوجوانی به دلیل جدایی پدر و مادر ماندن و مراقبت از پدرش که جانباز روحی جنگ بوده رو انتخاب کرده و شاهد…
IMG 20230127 013604 6622

دانلود رمان شوهر آهو خانم 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :           شوهر آهو خانم نام رمانی اثر علی محمد افغانی است . مضمون اساسی این رمان توصیف وضع اندوه بار زنان ایرانی و نکوهش از آئین چند همسری است. در این رمان مناسبات خانوادگی و ضوابط احساسی و عاطفی مرتبط بدان بازنمایی…
Screenshot 20221015 143117 scaled

دانلود رمان مارتینگل 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:         من از کجا باید می‌دونستم که وقتی تو خونه‌ی شوهرم واسه اولین بار لباس از تنم بیرون میارم، وقتی لخت و عور سعی داشتم حرف بزرگترهارو گوش کنم تا شوهرم رو تو تخت رام خودم کنم؛ یه نفر… یه مرد غریبه تمام…
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مهتاب
مهتاب
9 ماه قبل

پارتتتت جدید
دارم دیوونه میشم

دسته‌ها

1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x