رمان عشق با چاشنی خطر پارت 48

5
(1)

 
که پام به چادرم گیر کردو جلوی عمو خوردم زمین
عمو:اشکال نداره چادره کوره
این عسل بی معرفتم همچین میخندید. داشتم از خجالت آب میشدم
خاله اومد کمک کرد که بلند شم یه نگاه بد به عسل انداختم که اومد دستمو گرفتو کشیدم سمت اتاقش
وارد اتاقش شدیم چادرو از روی سرم برداشتم و گذاشتم روی تخت. یه نگاه به عسل انداختم که داشت با خنده نگام میکرد
_چته؟
عسل:تو بگو چته؟ چته که با این حال خوب و اون چادر روی سرت اومدی خونه ما؟
_بتوچه
عسل:الان یعنی نمیخوای بهم بگی؟
_نه
عسل:زر نزن بابا بیا بشین اینجا تعریف کن ببینم
چون کارم بهش گیر بود شروع کردم از اولش گفتن
_اون روزی که بیتا اومده بود دانشگاه
عسل:خب
_حالم خیلی خراب بود رفتم خونه و همونجوری خوابیدم. بیدار که شدم هوا تاریک شده بود و اشکی اومد تو اتاقم ولی نمیدونم اون شب چه غلطی کردم اصلا یادم نمیاد. صبح هم که بیدار شدم اشکی کنارم رو تخت همونجوری که نشسته بود خواب رفته بود
عسل:دروغ میگی. لباس که تنت بود؟
_خیلی ذهنت مریضه ها معلومه که تنم بود
عسل:خیلوخب ولی تو خیلی خری الان چرا یادت نیست چه غلطی کردی؟
_نمیدونم الانم اومدم اینجا ببینم راهی داری که یادم بیاد اون شب چیکار کردم؟
عسل:فکر کردی من کیم که فکر میکنی من راه کار دارم. اون غرور لعنتی تو بزار کنار بزنگ به اشکی و ازش بپرس اون شب چه غلطی کردی؟
_پرسیدم نگفت
عسل:واقعا؟ خیلوخب بعدشم تعریف کن تا یه فکری به حال این کنیم
_اوکی……
بقیه ماجرارو و همین طور اخلاق خوبه اشکی ورفتن به شاه عبدالعظیم و همشو بهش گفتم
عسل:آرام جون من بچسب به این اشکی ولشم نکن ببین چه بچه خوبیه چطور نگرانت بود. دیگم به اون امیر بیشعور فکر نکن
_درسته که نگران بود ولی با یه تفاوت اونم این که نگران بود من خود کشی کنم خونم بیفته گردنش. من دیگه به امیر فکر نمیکنم خیالت تخت
عسل:چرت نگو بابا تو که میدونی اونم مثل خودت چقدر مغروره حتی بیشتر از خودت اونوقت تو چطور میخوای که همین اول کاری بهت بگه چون نگران خودت بودم دارم این کار هارو میکنم.
راست میگفت که اون مغروره اما بازم فکر نکنم به من حسی داشته باشه.
_ولش کن اشکی رو. یعنی تو راهی بلد نیستی؟
عسل خواست حرف بزنه که خاله اوم تو اتاق
خاله:چقدر شما حرف میزنید بلند شید بیایید ناهار
عسل:باشه مامان جان الان میایم
خاله رفت بیرون که
عسل:فعلا بریم ناهار که روده کوچیکه بزرگه رو خورد
_عسل من برم دیگه شدم مهمون ناخونده دیگه نمیشه ناهارم بمونم
عسل:گمشو ببینم چی چیو مهمون ناخونده مگه ما این چیزا داریم با هم
_خاله اندازه خودتون ناهار درست کرده نمیشه
عسل:امروز کشک و بادمجون داریم منم که عاشقشم، مامانم هر وقت خواسته کشک و بادمجون درست کنه زیاد درست میکنه که من هر وقت گشنم شد دوباره بخورم که امروز قسمت تو شده بلند شو
_باشه
^^^^^^^^^^^^^^^^^
عسل:ببین من هر چقدر فکر کردم چیزی یادم نیومد فقط یه راه داریم که تو اون خواطراتت یادت ییاد حالا یا یادت میاد یا نمیاد
_چه راهی؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
InShot ۲۰۲۳۰۶۱۴ ۱۳۲۸۴۴۱۱۹

دانلود رمان روشنایی مثل آیدین pdf از هانیه وطن خواه 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   دختری که با تمام از دست رفته هایش شروع به سازش می کند… به گذشته نگریستن شده است عادت این روزهایم… نگاه که می کنم می بینم… تو به رویاهایت اندیشیدی… من به عاشقانه هایم…ع تو انتقامت را گرفتی… من تمام نیستی ام را… بیا همین…
IMG 20230128 233643 0412

دانلود رمان بغض پاییز 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     پسرك دل بست به تيله هاى آبى چشمانش… دلش لرزيد و ويران شد. دخترك روحش ميان قبرستان دفن شد و جسمش در كنار ديگرى، با جنينى در بطن!!   قسمتی از داستان: مردمک های لرزانِ چشمانِ روشنش، دوخته شده بود به کاغذ پیش…
IMG 20230128 233828 7272

دانلود رمان ماه دل pdf از ریحانه رسولی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :   مهرو دختری ۲۵ ساله که استاد دفاع شخصی است و رویای بالرین شدن را در سر می‌پروراند. در شرف نامزدی است اما به ناگهان درگیر ماجرای عشق ناممکن برادرش می‌شود و به دام دو افسر پلیس می‌افتد که یکی از آن‌ها به دنبال انتقام و…
photo 2017 04 20 14 37 49 330x205 1

رمان ماه مه آلود جلد سوم 0 (0)

4 دیدگاه
  دانلود رمان ماه مه آلود جلد سوم خلاصه : “مها ” دختری مستقل و خودساخته که تو پرورشگاه بزرگ شده و برای گذروندن تعطیلات تابستونی به خونه جنگلی هم اتاقیش میره. خونه ای توی دل جنگلهای شمال. اتفاقاتی که توی این جنگل میوفته، زندگی مها رو برای همیشه زیر…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
149260 799

دانلود رمان سالوادور به صورت pdf کامل از مارال میم 5 (3)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:     خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تال طم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.6 (5)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۸۰۵۱۰۲۰۶

دانلود رمان نبض خاموش از سرو روحی 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :   گندم بیات رزیدنت جراح یکی از بیمارستان های مطرح پایتخت، پزشکی مهربان و خوش قلب است. دکتر آیین ارجمند نیز متخصص اطفال پس از سالها دوری از کشور و شایعات برای خدمت وارد بیمارستان میشود. این دو پزشک جوان در شروع دلداگی و زندگی…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۷۵۱۵۹۹۴۸

دانلود رمان پالوز pdf از m_f 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     این داستان صرفا جهت خندیدن نوشته شده و باعث می‌شود که کلا در حین خواندن رمان لبخند روی لبتان باشد! اين رمان درباره یه خانواده و فامیل و دوستانشون هست که درگیر یه مسئله ی پلیسی هستن و سعی دارن یک باند بسیار خطرناک…
InShot ۲۰۲۳۰۶۰۷ ۱۱۰۱۰۵۸۶۴

دانلود رمان تو فقط بمان جلد دوم pdf از پریا 0 (0)

3 دیدگاه
  خلاصه رمان :   شیرین دختر سرهنگ سرلک،در ازای آزادی برادر رئیس یک باند خلافکار گروگان گرفته میشه. درست لحظه ای که باید شیرین پس داده بشه،بیگ رئیس باند اون رو پس نمیده و پیش خودش نگه می داره. چی پیش میاد اگر بیگ عاشق شیرین بشه و اون…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
بهار
بهار
1 سال قبل

پارتا خیلی کم شده چیز زیادی هم اتفاق نمیوفته لطفا پارتا رو بیشتر کنید

فاطمه
فاطمه
1 سال قبل

میشه یه پارت دیگه بزاری؟
این خیلی کم بود

کوه غرور یا همون اشکی 😏
کوه غرور یا همون اشکی 😏
1 سال قبل

نمیشه پارت بعدی رو امروز بزاری ❤

دسته‌ها

3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x