رمان عشق با چاشنی خطر پارت 49

0
(0)

 
عسل:تو اول از همه تمام اتفاق هایی که اونشب افتاد رو با تمام جزییات واسه ی من میگی و بعد همونجوری که اونشب خوابیده بودی میخوابی و چشماتو میبندی و من تمام اون کارهای تو رو میگم و تو با چشمای بسته همه ی اونها را تصور میکنی که ببینیم بعدش چیزی یادت میاد یا نه
_باشه
عسل:حالا تمام کار هاتو بگو ببینم اونشب چیکار کردی؟
_خیلوخب
و تمام اتفاقات رو از ورودم به خونه گفتم و بعدش گفتم
_اگه جواب نده چی؟
عسل:یه راه دیگه میمونه
_ اون چیه؟
عسل:خیلی سادس
_خب چیه؟
عسل:اشکی رو عاشق خودت کن و بعد ازش بپرس
_خیلی خلی عسل
عسل:تقصیر منه که راه حل میزارم جلوت. حالام بخواب و چشماتو ببند
خوابیدم و بعدش چشمامو بستم
عسل:سعی کن تصورشون کنی
_باشه
عسل:وارد خونه شدی و بدون اینکه لباساتو عوض کنی خودتو انداختی روی تخت و بالشتم گذاشتی روی صورتت و تا جایی که میتونستی گریه کردی اینقدر گریه کردی که دیگه هیچ توانی نداشتی بعد از مدتی بالشت رو برداشتی که دیدی هوا تاریک شده. اتاقتم خیلی سرده اما توجه ای نکردی و بالشت رو گذاشتی زیر سرت و چشماتو دوختی به سقف که در اتاق خیلی یهویی باز شد و اشکی گفت:معلوم نیست کدوم گوریه
برقو روشن کرد که چشمات رو زد و تو چشمات رو بستی. اشکی دوباره گفت:اِ اینجایی چرا گوشیت خاموشه چرا برقارو روشن نکردی؟
تو حوصله نداشتی به این همه سوال جواب بدی و به خواطر همین بهش توجه نکردی و همونجوری به سقف نگاه کردی. که کنار تختت فرو رفت و اشکی کنارت نشست. تو هم ناگهان دلت خواست باهاش حرف بزنی ولی نتونستی و فقط چشمات پر از اشک میشه و دوباره به سقف نگاه میکنی.
بعد از شنیدن همه ی اینا تمام اتفاقات مثل فیلم از جلو چشمام رد میشد و من هر لحظه وحشت زده تر میشدم
سریع رو تخت نشستم و با حالت زارم به عسل نگاه کردم
که عسل با ذوق گفت:چی شد؟ یادت اومد
فقط سرمو براش تکون دادم
_عسل حس میکنم به اشکی تجاوز کردم
عسل بهت زده گفت:مگه چیکار کردی خله؟ مگه اصلا تو میتونی همچین کاریم بکنی؟؟؟
_آره کردم
عسل:زود باش بگو ببینم چه غلطی کردی؟
با یاد آوری کار هایی که کردم میخواستم بزنم زیر گریه من حتی تمام روزهایی که با امیر هم که بودم همچین کار هایی رو نکرده بودم
اینقدر ذهنم درگیر شده بود که صدای عسل بلند شد
عسل:بگووووووو
_باشه اولش که اشکی اومد کنارم نشست یه نگاه ترحم بر انگیز بهم انداخت و چیزی نمیگفت انگار داشت به یه چیزی فکر میکرد و همینجور اون نگاهش لحظه به لحظه بدتر میشد که گفت: برای اون امیر بی لیاقت که به خواطر پول بابات بهت نزدیک شده بود داری اینجوری خودتو داغون میکنی؟ هه خیلی خری لیاقتت همینه که هر کسی بیاد اون غرورتو خورد کنه و بره حالا خوبه اون امیر عوضی فامیلشم عوض نکرده بود ولی تو بازم نشناختیش
اینو که گفتم عسل پرید وسط حرفم
عسل:پس از اولم میدونسته امیر کیه
_اوهوم خیلی بیشعوره که بهم نگفت
عسل:مثلا اگه میگفت چی میشد؟مگه من خودم صد بار بهت نگفتم امیر مشکوکه؟ ولی تو حتی آدمم حسابم نکردی
چشمامو بستم که آروم بشم
عسل:ادامش
دوباره روی تخت دراز کشیدم و چشمامو بستم که واکنش عسل و نبینم
_ اشکی بلند شد بره بیرون که گفتم:

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
InShot ۲۰۲۳۰۴۲۴ ۲۳۴۱۰۸۰۰۸

دانلود رمان حکم نظر بازی pdf از مژگان قاسمی 5 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       همتا زنی مطلقه و ۲۳ ساله زیبا و دلبر توی دادگاه طلاقش با حاج_مهراد فوق العاده جذاب که سیاستمدارم هست آشنا میشه اما حاجی با دیدنش یاد بزرگ ترین راز زندگی خودش میفته… همین راز اونارو توی یک مسیر ممنوعه قرار میده…  …
IMG 20230123 230123 526

دانلود رمان غرور پیچیده 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :             رمو فالکون درست نشدنیه! به عنوان کاپوی کامورا، بی رحمانه به قلمروش حکومت می کنه، قلمرویی که شیکاگو بهش حمله کرد و حالا رمو میخواد انتقام بگیره. عروسی مقدسه و دزدیدن عروس توهین به مقدساته. سرافینا خواهرزاده ی رئیس اوت…
چشم دختر زیبا

دانلود رمان نارگون pdf از بهاره شریفی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       نارگون، دختری جوان و تنها که در جریان ناملایمتی های زندگی در پیله ی سنگی خودساخته اش فرو رفته و در میان بی عدالتی ها و ناامنی های جامعه، روزگار می گذراند ، بازیچه ی بازی های عجیب و غریب دنیا که حال…
InShot ۲۰۲۳۰۳۱۲ ۱۱۱۴۴۶۰۴۴

دانلود رمان پنجره فولاد pdf از هانی زند 5 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :         _ زن منو با اجازه‌ٔ کدوم دیوثِ بی‌غیرتی بردید دکتر زنان واسه معاینهٔ بکارتش؟   حاج‌بابا تسبیح دانه‌درشتش را در دستش می‌گرداند و دستی به ریش بلندش می‌کشد.   _ تو دیگه حرف از غیرت نزن مردیکه! دختر منم زن توی هیچی‌ندار…
IMG 20230128 233546 1042

دانلود رمان گوش ماهی pdf از مدیا خجسته 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       داستان یک عکاس کنجکاو و ماجراجو به نام دنیز می باشد که سعی در هویت یک ماهیگیر دارد ، شخصی که کشف هویتش برای هر کسی سخت است،ماهیگیری که مرموز و به گفته ی دیگران خطرناک ، البته بسیاز جذاب، میان این…
IMG 20230128 234002 2482 scaled

دانلود رمان گیسو از زهرا سادات رضوی 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :   آریا رستگار استاد دانشگاه جدی و مغروری که بعد از سالها از آلمان به ایران اومده و در دانشگاه مشغول به تدریس میشه، با خودش عهد بسته با توجه به تجربه تلخ گذشتش دل به هیچ کس نبنده، اما همه چیز طبق نظرش پیش…
رمان تابو

رمان تابو 0 (0)

4 دیدگاه
دانلود رمان تابو خلاصه : من نه اسم دارم نه خانواده، تنها کسی که دارم، پدرمه. یک پدر که برام همه کار کرده، مهربونه، دلرحمه، دوست داشتنیه، من این پدر رو دوست دارم، اون بهم اسم داد، بهم شخصیت داد، اون بهم حس انتقام داد. من این پدر رو می‌خوام…
InShot ۲۰۲۳۰۶۲۹ ۲۳۱۰۴۵۹۰۵

دانلود رمان هشت متری pdf از شقایق لامعی 1 (1)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان: داستان، با ورودِ خانواده‌ای جدید به محله آغاز می‌شود؛ خانواده‌ای که دنیایی از تفاوت‌ها و تضادها را با خود به هشت‌متری آورده‌اند. “ایمان امیری”، یکی از تازه‌واردین است که آیدا از همان برخوردِ اول، برچسب “بی‌اعصاب” رویش می‌زند؛ پسری که نیامده، زندگی اعضای محله‌ و خصوصاً خانواده‌ی…
1676877298840

دانلود رمان عبور از غبار pdf از نیلا 1 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :           گاهی وقتها اون چیزایی رو ازدست می دیم که همیشه کنارمون بوده وگاهی هم ساده ساده خودمونو درگیر چیزایی میکنیم که اصلا ارزششو ندارن وبودونبودشون توزندگی به چشم نمیان . وچه خوب بودکه قبل از نابودشدنمون توی گرداب زندگی می فهمیدیم…
InShot ۲۰۲۴۰۳۰۴ ۰۱۱۳۲۱۲۹۱

دانلود رمان یک تو به صورت pdf کامل از مریم سلطانی 3.8 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     سروصدایی که به یک‌مرتبه از پشت‌سرش به هوا خاست، نگاهش را که دقایقی می‌شد به میز میخ شده بود، کند و با رخوت گرداند. پشت‌سرش، چند متری آن‌طرف‌تر دوستانش سرخوشانه سرگرم بازی‌ای بودند که هر شب او پای میزش بساط کرده بود و امشب…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

6 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
کوه غرور یا همون اشکی 😏
کوه غرور یا همون اشکی 😏
1 سال قبل

عزیزم تکراری بود نیشه پارت بعدی رو بزاری زود تر

دکتر ماما دلی
دکتر ماما دلی
1 سال قبل

این چه کاریه همش که تکراری بود سه بار همون حرفا مسخرمون😐 کردی

𝓑𝓵𝓪𝓬𝓴
𝓑𝓵𝓪𝓬𝓴
پاسخ به  دکتر ماما دلی
1 سال قبل

دقیقا 👌 فاطی اذیت نکن ،همششششش تکراری بود فاطی این حق ما نیس که با این وضع درسا تو خماری بمونیما من دارم ریاضی میخونم

𝓑𝓵𝓪𝓬𝓴
𝓑𝓵𝓪𝓬𝓴
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

اها مرسی

M.h
M.h
1 سال قبل

یه پارت دیگه خیلی جای بدی تموم شد

دسته‌ها

6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x