رمان عشق صوری پارت 178

5
(1)

 

سر راه تو مسیر یه باجه تلفن دیدم و ازش خواستم همونجا ماشین رو برای چنددقیقه نگه داره.
اینکارو کرد اما پرسید:

-چیکار میخوای بکنی!؟

دستگیره رو گرفتم و همزمان اونو نگاه کردم.
باید به فرهاد زنگ میزدم.
میخواستم فقط بدونه که امشب نمیام خونه و دنبالشم نباشه و بزاره یکم دور از خودش به خودم بیام.
نفس عمیقی کشیدم و گفتم:

-میخوام بهش زنگ بزنم…بهش بگم امشب نمیرم تو اون خونه ی لعنتی!

دست برد تو داشبورد و یه کارت تلفن بیرون آورد و بعد اونو به سمتم گرفت و گفت:

-این لازمت میشه

ازش تشکر کردم و با گرفتن کارت تلفن از ماشین پیاده شدن و این همزمان شد با شروع شدن رعد و برق و بعد هم باریدن بارون…
بارونی که اول نرم نرمو میبارید ولی بعد رفته رفته بیشتر و بیشتر شد.
باجه تلفن از این قدیمی های عهد بوقی بود که جایی برای ایستادن و خیس شدن نداشت برای همین پذیرای قطره های بارون شدم و همزمان شماره ی فرهاد رو گرفتم.
بوق اول رو نخورد که صداش تو گوشم پیچید:

بوق اول رو نخورد که صداش تو گوشم پیچید:

“الو…”

صدای نفسهام رو احتمالا میتونست بشنوه و حتی رعد و برق بارون رو…
چقدر از این مرد بیزار بودم.
از این مردی که دلیل حال الانم بود.
و چقدر صداش و تصور نگاهش برام رنج آور و دردناک بود.
آب دهنم رو قورت دادم و گفتم:

“من امشب نمیام…”

تا فهمید منم نعره زنان پرسید:

“تو کدوم گوری هستی شیدا؟ به ولله دستم بهت برسه…”

بی توحه به تهدید ها و چرت و پرتهاش پریدم وسط صحبتشو گفتم:

“سعی نکن دنبالم بگردی چون میرم پیش شیوا…میدونی که…اون بیشتر از من از تو حالش بهم میخوره…”

دوباره اسمم رو با فریاد صدا زد شروع کرد خط و نشون کشیدن اما من کارت رو کشیدم و گوشی رو سرجاش گذاشتم و قدم زنان با سرو صورت و لباسهای خیس به سمت ماشین فرزاد رفتم.

در ماشینش رو باز کردم و رو صندلی نشستم.
صورتم خیس قطره های بارون بود.
دستمو روی چشمها و مژه های ترم کشیدم و بعد کارتشو به سمتش گرفتم و گفتم:

در ماشینش رو باز کردم و رو صندلی نشستم.
صورتم خیس قطره های بارون بود.
دستمو روی چشمها و مژه های ترم کشیدم و بعد کارتشو به سمتش گرفتم و گفتم:

-ممنون!

کارت رو از من گرفت و پرسید:

-بهش زنگ زدی؟

سرم رو تکون دادم و گفتم:

-اهوووم…

سوال بعدیش رو انگار که بخواد بهم بفهمونه چه حدسی زده پرسید:

-خیلی عصبانی بود آره!

خونسردانه جواب دادم:

-اونقدر که شاید اگه فردا دستش بهم برسه بعدش برام مراسم ختم بگیرن!

حرفی نزد. کارت رو گذاشت سرجاش و بدون اینکه حرف دیگه ای بزنه ماشین رو روشن کرد.
نمیدونم با اون رفتن به خونه اش کار درستی بود یا نه.
ممکنه عواقبی واسش داشته باشه یا…
اما چاره ی دیگه ای هم نداشتم.
نمیتونستم اون وقت شب به شیدا زنگ بزنم.
حتی اگه زنگ میزدم هم آخه چطور میتونست واسم یه خونه جور بکنه؟
چند برگ دستمال از جعبه بیرون آورد و بدون اینکه نگاهم بکنه اونو به سمتم گرفت.
ازش گرفتمش و به آرومی روی صورتم کشیدمش و گفتم:

-اگه بقیه بدونن من اومدم خونه ات…

مکث کردم و اون گفت:

-خب….؟

-خیلی یرات میشه! حتی بیشتر از من برای تو بد میشه!

انگار که براش مهم نباشه گفت:

-مهم نیست! تو مهمونی…اینکه زن داداش آدم مهمونش بشه که بد نیست!

زن داداش!
چقدر جوابش دلگیرم کرد.
اون منو فقط به عنوان زن داداش خودش به خونه اش میبرد و این حقیقت دلگیر کننده و ناراحت کننده بود.
دستمالهارو تو مشتم مچاله کردم و جواب دادم:

-از نظر فرهاد هست!
از نظر فرهاد همچی بد هست…

نگاهی کوتاه به صورتم انداخت و گفت:

-پس نمیزاریم بفهمه! هووم؟! این بهتره…

لبخند تلخی زدم و سرم رو به شیشه تکیه دادم و خیره شدم به قطره های بارون…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.6 (5)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

5 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
من منم
من منم
1 سال قبل

ریدم من توی این بحث

sanaz
1 سال قبل

🙁شیدا گناه داره واقعن کاش زودتر طلاقشو میگرفت راحت میشد🥺🤦🏻‍♀️

جانان
جانان
1 سال قبل

یکسال بعد….
همچنان وضعیت اسفبار شیدا و شیوا

واقعا چرا هیچ تحولی توی این رمان اتفاق نمیفته بابا ما یک هفته اس همچنان با یه اتفاق داریم میگذرونیم

الهام
الهام
پاسخ به  جانان
1 سال قبل

تا ده پارت آینده قصه کلا همینه😐😐شیوا و شهرامم قهر میکنن و مستانه دنبال شوهر میگرده واسش و رهامم میخواد اون ژینوس بوزینه با این شهرام عنتر عرو سی کنن زودتر😐😐😐

aram
aram
پاسخ به  الهام
1 سال قبل

شیوا و شهرام چرا قهر میکنن؟😐

دسته‌ها

5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x