رمان عشق صوری پارت 203

3.5
(2)

 

بی دفاع و شرمنده ایستادم و به ژینوس خیره شدم.
نه را پس داشتم نه راه پیش.
اصلا مگه میشد دیگه از این ماجرا قسر در رفت؟
اون حالا دیگه میدونست من کی هستم.
خیلی خوب هم‌میدونست.
انگشت اشاره اش رو به سمتم گرفت و ناباورانه پرسید:

-چی !؟ ت…تو…تو شیوایی!؟

لب برچیدم و بی حرف بهش خیره موندم.
چی باید میگفتم ؟! اینکه شیوا هستم و همون دوست دختر شهرام.
چشمهام روی صورت غضب آلودش به گردش دراومد.
با تشر گفت:

-حرف بزن سلیطه…تو شیوایی آره؟

مامان هم قدم زنان به سمتمون اومد و بی خبر از همه جا گفت:

-سلام ژینوس جون! خوش اومدی عزیزم! فکر میکردم قراره ساعت هشت بیاین!
زودتر اومدی…

ژینوس لبخندی پلید و شیطانی روی صورت نشوند و بعد گفت:

-هه! آره زود اومدم…ولی این زود اومدن حکمتداشت.
حکمتش هم دیدن کسی بود که تا الان میخواست شوهرمو از دستم بقامه!

وقتی اینو گفت با صورتی برافروخته به من خیره شد.
این خیره شون و این نگاه اونقدر مشخص و آشکار بود که مامان هم متوجه شد واسه همین نگاهی به ژینوس انداخت و پرسید :

-حالا چرا شیوا رو نگاه میکنی؟ شبیه کسیه که میخواست شوهرتو بقاپ!؟

ژینوس صداش رو برد بالا و با عصبانیت جواب داد:

-شبیهش نیست خودشه!

رنگم پرید و نفسهام به شماره افتاد.
احاطه ام کرده بودن بدون اینکه راه فراری باشه!
تلفن همراهم تو دستم زنگ میخورد و من فقط نگاه کردن از دستم برمیومد.
مامان چشمهاشو تنگ کرد و پرسید:

-منظورت چیه از زدن این حرفها !؟

ژینوس جلو مامان سینه سپر کرد و جواب داد:

-منظورم واضحه! اون دختری که اینهمه مدت تو زندگی شهرام من بود دختر شماااااا بود! شیوا جونتون!

مامان بهت زده پرسید:

-چ…چی !؟

ژینوس با حرص و غیظ گفت:

-هه! حالا میفهممم…حالا میفهمم هیچوقت چرا تو هیچ مهمونی ای نمیشد دیدش.
چون خانم خوب میدونست پا تو زندگی کی گذشته!

مامان با ناباوری سرش رو چرخوند سمت من رنگ پریده پرسید:

-شیوا…بگو که راست نمیگه! بگو !؟

با بغض نگاهش کردم.
شرمنده بودم و هیچ حرفی واسه گفتن نداشتم هیچ حرفی.
سکوتم ترسوندش.
سکوتم وحشت زده اش کرد.
سکوتم دامن زد به حرفهای اون دختر…

ژینوس سرش رو با تاسف تکون داد و گفت:

-هه! واقعا که شرم آوره…
تو چطور تونستی تو خونه پدرنامزد من زندگی کنی و واسش دم تکون بدی!؟ هان؟
دختره ی هرزه!

مامان سرش رو چرخوند سمت ژینوس و با تشر گفت:

-حواست به حرف زدنت باشه دختر! من مطمئنم که اشتباهی پیش اومده!
حتما پیش اومده و اگه اینطور باشه مجبورت میکنم تا جلوی همه از دخترم بابت چرندیاتش عذرخواهی کنی!

نگاه بی رمقمم به سمت ژینوش کشیده شد.
دندوناشو رو هم سابید و بعد با یک گام بلند خودش رو بهم رسوند.
دستمو گرفت و گفت:

-حرف بزن سلیطه…بگو دیگه…بگو تو بودی که پا تو زندگی من گذاشتی و اینهمه مدت با شوهرم بودی…بگو…اعتراف کن

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.6 (5)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 3.9 (7)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
اشتراک در
اطلاع از
guest

25 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
زری
زری
1 سال قبل

خیلی زیاد میزاره امروزم نزاشته مسخره اس

جانان
جانان
1 سال قبل

فک کنم امروز که پارت نزاشتن دارن تنبیهمون میکنن که دیگه به غیر مهیج بودن و کمی پارت و…. غر نزنیم

محیا
محیا
1 سال قبل

اینم میخواین مثل رمان عشق ممنوعه استاد کنین؟؟

محیا
محیا
1 سال قبل

چرا ساعت نه پارت جدید نذاشتین؟؟

محیا
محیا
1 سال قبل

پس چرا ساعت نه پارت جدید نذاشتید؟

امیرعلی
امیرعلی
1 سال قبل

امروز پارت گذاشته نمیشه ادمین جان ؟؟ 😐

غزال
غزال
1 سال قبل

پارت جدید کوووو

...
...
1 سال قبل

پارت نداریم؟؟

Sana
Sana
1 سال قبل

منتظریمااا 😶

جانان
جانان
1 سال قبل

وای بچه ها من جدیدا یه رمان شروع کردم عالیه
اسم رمانش ستاره (شخصیتاش ستاره و شهاب)
انصافا مهیجه یعنی من تو یک روز ۳۵۰ پارت ازش رو خوندم خلاصه دو سه روزه خودم رو کور کردم اگر تونستید بخونید

Mobin
Mobin
1 سال قبل

الان شهرام میرسه و میگه من شیوا رو دوست دارم

سمیه
سمیه
1 سال قبل

لازم نیست حتما بیاد دفاع کنه الان شیوا لقب خواهر ناتنی رو داره راحت میتونه رابطش با شهرام و زی سایه همین لقب قرار بده و بگه ۰ون شهرام ژینوس و دوست نداشت اومد اون نقش و بازی کرد و بگه که مثلا خودش به سامان علاقه داره یا به یه شخص دیگه اگه الان شهرام دوباره بیاد دخالت کنه رمان خیلی مسخره میشه دوباره شیوا شرمنده میشه دوباره میره و…..دوباره اتفاقات تکراری و مسخره…شیدام که داستانش معلومه عین همیشه حتما داره تو سری میخوره حتما دوباره میخواد قهر کنه یا درعوای خودشو با مادرشوهرش میاد نویسنده میگه..همینه…..هیچ اتفاق جدیدتو این رمان نمیفته من اگه این رمان میخونم چون میخوام بدونم آخرش چی میشه همیننن….دیگه اعصاب نمیزارن آخه این چه روانیه نویسنده عزیز زودتر این داستانو تموم کن بریم پی زندگیمون دیگه اعصاب نزاشتی برامون اه

منیره
منیره
1 سال قبل

با اینکه پارتا خیلی کوتاهن بازم ممنون ک یکم هیجانیش کردین
خسته نباشید 🥰

Miss_del
Miss_del
1 سال قبل

چرا این رمان تموم نمیشه؟….واقعا مزخرفه….هر کی از جاش بلند میشه میگه نویسندم

aram
aram
1 سال قبل

ببین متخصص اگه الان شهرام بیاد از شیوا دفاع کنه رمانت هم خوب میشه حداقل هم زودتر تموم میشه ولی اگه طرف ژینوس و بگیره و شیوا رو پشیزی هم حساب نکنه رمانت تاااااا دو سال دیگه هم ادامه داره و بدرد نمیخوره

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط aram
𝑆𝑎𝑏𝑎
𝑆𝑎𝑏𝑎
1 سال قبل

خب الان میتونه دو اتفاق بیفته
یک ژینوس میره موهای شیوا رو میکشه و ی سیلی میزنتش ک یهو شهرام میاد ژینوسو میزنه و به همه میگه من عاشق شیوا ام
دو ژینوس میره موهای شیدا رو میکشه شیدا هم میفته ب جون ژینوس ک یهو شهرام میاد و اینارو جدا میکنه مثل همیشه تر میزنه و میگه معذرت میخوام ژینوس من میخوام زندگی کنم و دیگه ب سمت شیوا نمیرم شیوا پیش رهام شرمنده میشه میره خودشو ی جایی گم میکنه و دوباره تصمیم میگیره رو پای خودش وایسته دززززززز و دوباره رمان مثل پیتزا کش میاد تا ب پارت 987654321 برسیم.

حیران
حیران
پاسخ به  𝑆𝑎𝑏𝑎
1 سال قبل

😅😅😅

نگرس
نگرس
1 سال قبل

این رمان به طرز لعنتی عالیه😑

الال
الال
1 سال قبل

آخ الهی بگردم
الان شهرام کدوم گوریه بیاد از شیوا دفاع کنه
اوت مادر بی همه چیزش که هیچ وقت پشتش نبود حالا که دیگه هیچی شد قوز بالا قوز
حاجی کنکور من فرا رسید کلاغ تو به خونش نرسید😐🤦🏻‍♀️

نگین
نگین
پاسخ به  الال
1 سال قبل

فقط خدا کنه بیا از شیوا دفاع کنه نرع طرف اون ژینوس نره خر

زهرا
زهرا
پاسخ به  الال
1 سال قبل

خخخخخخ⁦(≧▽≦)⁩🤣🤣🤣🤣

ماه
ماه
پاسخ به  الال
1 سال قبل

منم کنکور دارم فردا ✌🏻😂😂👻

Sana
Sana
پاسخ به  ماه
1 سال قبل

به به😐🤣

انبه
انبه
پاسخ به  ماه
1 سال قبل

ایشالله ک عالی بدی کنکورت رو و ب خواسته ات برسی 🤗

ماه
ماه
پاسخ به  انبه
1 سال قبل

مرسی عزیز

دسته‌ها

25
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x