_برای چی؟
_میشه مهمونی رو بزارین برای شب تولدش
_پس میخای شب تولدش بهش بگی؟
_بله
_باشه عزیزم بیا بریم خونه خسته شدی
……………
فردا تولد علی هست، تو این مدت همش بالا میاوردم و مادجون و ماهگل حواسشون بهم بود و سعی میکردم جلوی علی چیزیو بروز ندم ولی بعضی وقتا نگرانم میشد و پیله میکرد بریم دکتر ولی بزور نگهش داشتم اما فردا که بفهمه از خوشحالی بال در میاره
(محمدعلی)
جدیدا مائده یه جوری شده بود همش ازم دوری میکرد و این برام تعجب بر انگیز بود، حتی امروزم که تولدمت یه بغل مهمونم نکرد
امروز مهمونی خونه مادرم قرار بود بریم حاضر شده بودم و منتظر مائده بودم
_علی
_جانم؟
اومد جلو با یه جعبه موهاشو بازم رنگ گذاشته بود ایندفعه رنگش روشن تر بود و بیشتر به پوستش میومد
جعبه رو از دستش گرفتم و فکر منحرفیم رو به زبون اوردم
_ولی من کادو یه چیز دیگه دلم میخا…
بازش کردم که با یه گل سر دخترونه روبرو شدم با تعجب گفتم:
_دستت درد نکنه میخای بی ابروم کنیــ؟
خندید و اخم کرده گفتم:
_برای چی میخندی الان؟
_اخه این برای تو نیست که
گیج گفتم:
_پس کیه؟
_برای دخترمون که وقتی بزرگ شد باباییش بزنه به سرش
مغزم هنگ کرده بود دخترم؟
_چی؟
_داری بابا میشی
یه غده گنده چسبید بیخ گلوم و خفه پرسیدم:
_حامله؟
_اره
اون داشت از ارزوی محالم که خیلی وقت بود بیخیالش شده بودم حرف میزد؟ بچه؟ اونم از مائده من؟ مطمئنا من الان رو زمین نیستم حتی رو ابرا هم نیستم من جایی فراتر از فضا ام
_یعنی فسقلی من قراره یه فسقلی دیگه بدنیا بیاره برام؟
_بعله اقا علی
محکم بغلش کردم و به خودم فشردمش
_مرسی قربونت برم تو هدیه کدوم کار خوبمی
داشتم میچرخوندمش که گفت:
_علی سرم گیج رفت
تازه به خودم اومدم و با ترس گفتم:
_خوبی قربونت برم؟
_اره خوبم فقد دیر شد
صورتشو غرق بوسه کردم
_این بهترین کادوی تولدم بود
حرکت کردیم سمت خونه مادرم دستش که توی دستم بود رو بوسیدم
_از این به بعد تو شمعی و من عین پروانه قراره دورت بگردم
همه جمع شده بودیم خونه مادرم و تبریک میگفتن و کادو میدادن
پسرخاله موزی ام گفت:
_پس کادو عروس خانم کو؟
نگاهی به مائده کردم و گفتم:
_اون بهترین کادو رو بهم داد
همه مسکوت شدن و ادامه دادم
_بچه
همشون متعجب و حیرت زده بودن و پچ پچ کردن و بازم اومدن تبریک گفتن
زهره هم با پوزخند و صورت متورم نگاهمون میکرد نمیدونم دلیل اینکه اینجاس چیه و برامم مهم نبود که بدونم فقط و فقط وجود مائده و بچم برام مهم بود
(مائده)
حضور زهره اذیتم میکرد ولی وقتی دیدم محمدعلی اصلا بهش نیم نگاهی هم نمی اندازه خیالم راحت شد
سر شام همه چی بود به قول معروف از شیر مرغ تا جون ادمیزاد بود ولی من محروم بودم ازشون چون بوی هرکدومش بهم میخورد باعث میشد حالم بد شه و محمد علی تا جایی که میتونست غذاهای بو دار رو ازم دور کرد فقط یکم سوپ میخوردم که یکی شون به طعنه گفت:
_مائده جون از الان به فکر هیکلتی که یه وقت بهم نخوره و از ریخت نیوفتی؟
ناراحت شدم نمیدونم چرا ولی از وقتی فهمیدم حاملم بیشتر نسبت به قضایا واکنش نشون میدم حتی یه اخم کوچیک ولی حرف محمد علی تمام دلخوریمو از بین برد
_مائده حتی اگر چاق بشه و از قیافم بیوفته بازم همون مائده روز اول بران
دیگه همه ساکت شدن و منم با خیال راحت سوپمو خوردم
شب زودتر از همه رفتیم چون مادرجون گفت سر پا موندن خوب نیست برام
روی تخت دراز کشیده بود و منم داشتن موهامو شونه میزدم
_مائده
_جانم؟
_تو واقعا حامله ای؟
_بله واقعا حاملم
_کی فهمیدی؟
_روزی که رفتم خونه مادرجون رفتیم ازمایش دادم فهمیدم
عصبانی و با حالت با نمکی گفت:
_تو دو هفته پیش فهمیدی بعد من الان باید بفهمم؟
خندم گرفت ازش
_میخاستم سوپرایزت کنم خب
_پس بگو چرا این مدت مادر میگفت مراقبت باشم و هر پنجشنبه به یه بهانه منو میپیچوندی
_هوم
_بسه شونه اتیش پاره بلند شو بیا بغلم
شونه رو گذاشتم رو میز و رفتم تو بغلش خزیدم
بازم سوال تکراریشو پرسید
_یعنی الان اتیش پاره من قراره بچه برام بیاره؟ اخه خودش که بچس
_من بچم؟ باش اقا علی قهرم
_عهه نه بابا شوخی کردم تو قهر نکن دخترم
_علییییی
_جان علییی
سرمو بوسید
_فردا میریم دکتر از سلامت تو و بچه مطمئن بشیم
……..
خانم دکتر: سلام بفرمایید
_سلام خسته نباشید برای سلامت همسرم و بچم اومدم
_بله بفرمایید
رو به مائده گفت:
_همراه من بیا عزیزم
با استرس رفتم و بعد کلی سرخ شدن لباسمو پوشیدم و نشستم پیش محمد علی
دکتر اومد و گفت:
_ خب خداروشکر مادر و بچه هردو سالمن ولی مادر باید تقویت بشه تا زایمان راحت داشته باشه و تا وقتی قلب بچه تشکیل نشده بهتره از هر نزدیکی پرهیز کنید و دو هفته دیگه بیاین برای تشکیل قلب بچه
تو ماشین بودیم که غر غر هاشو شروع کرد
_من چجوری دو هفته ازت دور بمونم اخه؟
_باید تحمل کنی دیگه بخاطر بچمون
_من بخاطر شما همه چیزو تحمل میکنم
نطق کردناش شروع شد
_خب خب وروجک خانم همونطور که دکتر گفت باید تقویت بشی، از این به بعد یک کارخونه موقوف یه خدمتکار میگیرم کمک دست ماهگل دو بالا پایین پریدن موقوف سه برداشتن بار سنگین ممنوع چهاار و مهم تر از همه میل ندارم و نمیخوریم ممنوع
متعجب از اینکه اول کاری اینهمه ممنوعیت برام گذاشته گفتم:
_میخای اصن خفه شم؟
اخم کرده گفت:
_یه بار دیگه از این حرفا بشنوم پشت دست میاد تو دهنت
_اینطوری که تو قراره پیش بریم باید تو ماه هشتم منو ویلچر به دست ببری
_چه بهتر بچم چاق و لپو بدنیا میاد
حسودیم شد از اینهمه توجه به بچه
_نو که میاد به بازار کهنه میشه دل ازار؟
لبو برعکس اوردم بیرون که شیطنت بار گفت:
_نیم ساعت پیش دیدی که دکتر چی گفت یکاری نکن کار دستت بدما لب و لوچه تو جم کن تا کار دستمون ندادی
به حالت قهر سرمو برگردوندم
_اخه اتیش پاره اول تو بودی اول من عاشق تو شدم اول با تو ازدواج کردم که بعدش بخواد بچه ای بوجود بیاد و عاشقش بشم همه حرفاییم که میزنم بخاطر خودته نه من پس گوش بده
بی توجه به حرفای علی داشتم بیرونو نگاه میکردم که یه الوچه فروش سیار دیدم
با جیغ گفتم:
_وایسااااا
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 9
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
اداجون برودکترپشت گوش نندازپسرم الان بیمارستانه دارم دق میکنم نمتونم پیشش باشم
۰
پاسخ
یا ابرفرززز😐🔪
پس مرگ از شاهرگ بهمون نزدیک تره
بچعا حلالم کنین😎🖐🏻🤧
فاتحه یادتون نره
تو خرماها هم گردو بزارین😐🔪😐🔪
آب پرتقالم میدیم
خیلی عوضی میدونستی؟ 🤣🤣🔪🔪😐
میدونم نیاز نی بگی همش😐🔪🔪🔪🔪🔪🔪🔪🔪🔪🔪🔪🔪🔪🔪🔪🔪🔪🔪🔪🔪🔪🔪اصلا بستنی و لواشکم میدم خودم ب شخصه😐😂
بش😂😂😎
خل و چل من
اداااااااااااا پارات ظهر رو که نمیدی پارت شبم نده دیگه خلاص😐
این دوتا پارت روزانه س
من یک پارتش کردم دیگه خاهر درس دارم وقت نمیکنم
فک کنم تا جمعه فصل دوم تموم بشه و بره تا اوایل تیر
اداجون برودکترپشت گوش نندازپسرم الان بیمارستانه دارم دق میکنم نمتونم پیشش باشم
۰
پاسخ
یا ابرفرززز😐🔪
پس مرگ از شاهرگ بهمون نزدیک تره
بچعا حلالم کنین😎🖐🏻🤧
فاتحه یادتون نره تو خرماها هم گردو بزارین😐🔪
سلام شما نویسندت ای.میخواستم ازت بپرسم رمانمو چه جوری بزارم تو این سایت؟چه جوری تشکیلش بدم؟
سلام گلم
عزیزم مدیر باید نویسنده ت بکنه اجی فاطمه هستن مدیر
توی سایت مدوان میتونی بزاریش احراز هویت بکن بعدش رمانتو بنویس
کوفته برنجی نوچ نوچ
با دعا چیزی حل میشه دختر خوب باید آنتی بیوتیک مصرف کنی تو بدنت ضعیفه ادا سریع باید پیشگیری کنی دختر خوب خودتو تقویت کن غذاهای مقوی بخور مراقب خودتم باش دردونه
۰
پاسخ
نههههه توروخدا من دیگه قرص نمیخورم ایندفعه تشنجم بکنم قرص بی قرص😑🔪
غذاهای مقوی میشه گوشت میشه مرغ میشه جگر که من هیچکدومو نمیخورم😎🤣
پیتزا ام مقویه یا سیب زمینی سرخ شده اونارو میخورم خوب میشم😎🤣🤣🤣
الان دار نزنی منو صلواات😐🔪😂😂😂
واقعا تا قلب بچه تشگیل نشه نمیتونن بهم نزدیک بشن؟؟؟ از نظر پزشکی تعیین شده؟؟؟🤔
نه بابا خواهرمن
اخرش اره یا نه🤣
نه دیگه یعنی اصلا اینطور نیست تا قلب بچه تشکیل نشده نتونن بهم نزدیک شن بستکی به آدم و شرایط جسمی داره یکی بدنش ضعیفه دکتر اصلا براش استراحت مطلق میده تا بچه جاش سفت بشه و نبایدم نزدیکی داشته باشن یکیم نه بدنش میتونه بچه رو نگه داره از اول راحته هم میتونه کارای خونه اشو بکنه هم میتونه نزدیکی داشته باشه
اووووووه 👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻ممنون از جوابت😂😂
و اونی ک جفتش پایین باشع خانم دکتر😂
به به همه هم ک داراای اطلاعاتِ بالااان👌🏻😂
پیداست که قراره یه طوفان بیاد و زندگیشون رو نابود کنه🚶♀️
آقا علی تمومش کنیم
چی رو؟
بیخیییی
متوجه شدم چی میگه میخواستم از زبون خودش بشنوم
هوم
مهم اینه فراموش کردین و به زندگی عادیمون بعد چند وقت درگیری برگشتیم و خداروشکر عین قبل بازم رفیقیم💛
عیب نداره بزار هوس کنی یکذر جون بگیری
.
.
اینو گفتی یاد سال پیش افتادم یادته شمال بودم گفتم ریه م درد میکنه بعد که از شمال اومدم عفونت ریه گرفتم
الانم دیقااا همونطورین احساسس میکنم عفونت در بدنم تاب بازی میکنه😐🔪🖤😂
دکتر رفتی؟ آنتی بیوتیک مصرف میکنی؟
نوچ
نوچ😂
دعا کن باز عفونت نگیرم که بدبختم چوم امتحانام داره شروع میشه😂
کوفته برنجی نوچ نوچ
با دعا چیزی حل میشه دختر خوب باید آنتی بیوتیک مصرف کنی تو بدنت ضعیفه ادا سریع باید پیشگیری کنی دختر خوب خودتو تقویت کن غذاهای مقوی بخور مراقب خودتم باش دردونه
اداجون برودکترپشت گوش نندازپسرم الان بیمارستانه دارم دق میکنم نمتونم پیشش باشم
الهی برای چی
سلام عزیزم والله تب بالاداره قط نمیشه
هی لنت به این روزگار بد
دلم گرم تو بود
ولی تو با من سرد
اره من بد تو خوبی کن شرمنده شم
نو یکاری کردی که اومدش اشک چشم
توی اهن پرست شبا کف جاده
هی یالا کوجا عجب من ساده
راستی الان کوجایی؟ رو تخت تو بغلشی؟
یا به سلامتیش میزنی که مست بشی
من خودم سه خط میپوشیدم عشقم هفت خط بود
من این پایین دور میزدم اون تو اندرزگو
من از پایین میومدم بالا واسه دیدنت
اما وقت میرسیدم با اون میدیدمت😔🖤
_و شبی هس که نباشد پس از ان فردایی🙂
و برای آخرین بار حرف بزنم باعاتون
دیوونگی عادتمه
نظرتون محترمه
بازم میگم زندگییه خودمههه
رو پاهام میمونم
بر عکس همه
خوبه یا بد زندگی خودمه😎🤣🤣
چه اهنگ گشنگی
اره واقعا دلم تنگ شده براش
ب قول شاعر دلم ی ۳ یا ۴ماه مرگ میخاد شدید
میخای به امیر بگم ببینی چی میگه بهت؟ 😊🔪
حال بحث ندارم
شما دلت با شاعر جفتی غلط اضافی کردن
بسی حق😎
جدی میگم دلم میخاد اونم ب دست خودم
بسلامت
منم خیلی کارا میتونم بکنم نیازی بگفتنشم نیست
اوهوم میدونم
یادته گفتی میشکنم؟
اره
ولی بعد دستم رو به زانو میگیرم میگم یاعلی بلند میشم خسته میشم نا امید میشم شونه هام زیربار مشکلات خم میشه از نفس می افتم ولی میدونم خدایی هست خدایی هست که ناظر به حال بنده هاشه دوباره دست میگیرم به زانوهام باهمون شکستگی بلند میشم و از نو شروع میکنم
من زورم نمیرسه
سعی کنی زورت میرسه مهم اینه که تو بخوای
میخامم نمیشع!دست من نیس
اتفاقا دست توعه میخوام نمیشه نمیتونم همه ی اینا بهانه اس
میتونی رو کمک منم به عنوان یک دوست حساب کنی تازمانی که زنده باشم هر کمکی از دستم بربیاد دریق نمیکنم
علی میشه خاهش کنم گذشته رو بخیال بشین؟
مرورش بجز ازار دادنتون هیچ فایده ای نداره پس لطفا بخیالش مرسی💚
عه عه عه ، اینجوری نگو خواهری
میدونم الان قسمت سخت زندگیت هست !
بقول کتاب کافکا در کرانه ، زندگی مثل یک طوفان سهمگین هستن که اول که وارد میشی و داخلش هستی ، هیچ چیزی از اطرافت هست رو نمی بینی اما وقتی تموم میشه تو دیگه تو اون آدم قبل از ورود به طوفان نیستی ! اصلا و ابدا باور نمی کنی که تونستی اون طوفان رو پشت سر بزاری !
به نظر شخصی من ، با یک آدم که خیلی اعتماد داری ، درد دل کن و بزار با کمک اون ها از این طوفان عبور کنی !
نمیگذره
میگذره قربونت بشم ، چون الان وسط طوفانی زمان برات دیر می گذره ! نمی دونم چقدر زمان مونده که این طوفان تمام بشه ولی مطمئنم بالاخره تمام میشه !
لطفا کم نیار چون تو خیلی قوی هستی 💪🏻
💔 🙂
اوج تنبلی اینه
گشنه باشی ولی حال نداشته باشی بری یه جیزی بخوری😐
نوا سه شنبه عازم به رفتن شدم بدی خوبی دیدی حلال کن 🤧🖐🏻
آخ منم امروز نوربیون خوردم😂خفع شو
اسکل دارم میرم اردو اگر مردم حلالم کن😐🔪🤣
من رفتم مردم؟
اخه رانندش اسکله😐😂
توهین نکن زشته
دیوانه ای یا بی اعصابی این چه کاری بود کردی؟ اونم تو مدرسه
دوستنداشتی عکس باشه صفحه ی اول کتابتو به جلد کتا میچسبوندی من همیشه این کارو میکردم نه برات شر بشه نه دردسر
هردو🤣🤣🤣
شاعر میگ اگر دیوانگی کردم دلم خاست😎🤣
نمیدونم یهویی شد دیگ بابامم گفت افریت فقد اختشاش نکردی که اونم کردی😎🤣🤣🤣
بیو ایتام😐
خوب کاری کرد
سیاسی نحرف فاطمه دعوات میکنه
عی وای خو زود میپاکم الان😐😂
ادا میرم شمارتو مورچه بالدار سیو کنم
اتنا😐
واه واه ترسیدماااا
خخخخ
ای بابا نکنید لطفا
شما جوجه رنگی و دردونه رو نمیبینید همینکه گفتم مورچه بالدار سریع تو هوا گرفتید؟
اخه میاد بهش
من ک وروجکم سیوش کردم برا تفریح مورچه بالدار توی دسشویی سیوش میکنم خخخ
اون سوسک بالدار توی دستشوییه نه مورچه ی بالدار😂
میدونم ولی ب ادا نمیاد سوسک باشه
یعنی اینقدر زشتم که شدم سوسک بالدار؟
مرسی مرسی🤧🤣🤣🤣🤣🔪
من کی گفتم تو سوسکی دردونه
بیا مورچم سیوم کردن😭😭😭
واسا اتی دارم برات منم زن تفلون سیوت میکنم🤣🔪😐
زن تفلون دیگ چیه؟هاان؟!ادا خانم؟!
بیشعور میمون خر ینیییی چییییی
هیچی منظورم حسام جان بودن😐🤣
اداااا
خیلی خری
اون روز سر همین حرف دیدی ک با اتا قهر کردم متاسفم
بای
همم
ببخشید دیگه🤧
مهم نیس
واییی ، این پارت چقدر قشنگ بود !🥰😍
مرسی ادایی 😘💋
اون قومشون قشنگ معلوم بود داره از حسادت میترکه🥴
وایی ، اون قسمت خنگ بازی علی ، خیلی باحال بود 😍
خداکنه این زهره ، بلا ملا سر بچم نیاره!😱
مثل این پیرزن قدیمی ها : بسم الله الرحمن الرحیم و…. . 💨💨 فوت فوت به سوی مائده
قربونت😂♥
منم فدات بشم🥰😍
چراا آنقدر انرژی داری نیکا من😂
سلام عشقم
خوبی؟
والا ، خودت کلی انرژی داری که منو اینجوری میبینی😍
قربونت ت خبیییی
من؟😂
خداروشکر، منم خوبم
بله لیدی زیبا ، خود خودت 🥰
همیشه هر وقت کامنت هات رو می خونم ، لیتر لیتر به قلبم انرژی مثبت تزریق میشه 😍
جوووون بخورمت
😊🙈
جووون 😍
این جوری میگی، قسمت انحرافی مغزم فعال میشه 😅
فعال شههههه😂😂بیا بیا کارت دارم
چشم فعال شد
واستا اون لباس توری قرمزمو بپوشم و رژ لب هم رنگش هم بزنم ، میام 💋
وایییییییییی نمیتونم بخندم ترکیدممم
انشاالله همیشه لبت خندون و دلت بندری برقصه🤩
عمو قول میدم چاقومو بدم بهت فقد یه دقه بیا ببینم😐🔪🔪🔪
جانم 😂
تو چرا دوباره چاقو به دست شدی
نه اشتباه کردم بزا چاقوم دستم باشه😐🔪😂😂😂
یه دقه برو پارت قبلی جواب کامنتاتو دادم😂🔪
ولی من دوست نداشتم رنگ کنم
شرمنده دیگ😐🔪😂
دوقلو باشع کاریت ندارم😂
اصن بچه ای قرار نیس بدنیا بیاد دلتو صابون نزن😂
یعنی چی😐علی کارن و کاتیا رو کشتتت ادا
معلوم نی به احتمال بیشتر زنده نمیمونن
ادا بچه هامو سالم تهویلم ندی جرت دادم
مردن نترس🤣🤣🤣🤣
چی بگم وروجک
چیزی نگو از این نگاهت(🤨)بری اوکیه
پورو شدیا😐🔪
خدایااااا باز شروع شد میخواید بجون هم بپرید؟؟؟؟🤨🤨🤨🤨
چرا همیشه منو دعوا میکنی؟ بچه گیر اوردین؟ منه مظلوم دارم چیپس و ماستمو میقولم چکالتون دالم اخه🥺🤧🤣🤣🤣🔪😑
چون تو خواهرمی تورو آروم بکنم نواهم آروم میشه شما بچه نیستی خانومی فقط مورچه ی بالدار بی اعصابی😂
کشش نده خواهرمن
من با اعصاب بودم
بعد اینکه از مدرسه اخراج شدم افسرده و. بی اعصاب شدم🤧🥺
چیکار کردی که باعث شد اخراج بشی؟
میشه نگم؟ 😐🔪🤣
اخراج شدم البته تعلیقی بود یه هفته اخراج شدم بازم برگشتم مدرسه موضوع برا دو هفته قبله ولی الان میرم😂😎
نه نمیشه قشنگ برام تعریف کن چیکار کردی که اخراج شدی بعد اگر دلت نمیخواد کامنتت بمونه پاکش کن
متاسفانه نوا تا تلافی نکنه آروم نمیشه
اداا شروع کنم تموم نمیکنم عا
لطف کن شروع نکن آروم باش
من اعصاب از شما دوتا خراب تره پس بس کنین
نچچچچچچچچچچچچچچ این دختره سلیطه باید آدم شهههههه اصلاا میرم پیش حسین بعش میگم حسابتو برسه ادا خانم 😂
بخاطر تو فقد ساکت شدما فک نکنین کم اوردم😐🔪😎
ممنونم عشق داداش
من با اون خانم حرفی ندارم 💔
لطف میکنی
آتیش پاره
دلبر
لجباز
بلای جون
شیطنت از سر روش میباره ولی به وقتش مظلوم حتی مواقعی هم که مظلوم میشی سرتقی
اینقدر شیطنت میکنه که آبرو برات نمیزاره
بازم بگم یا کافیه؟
میخوای موارد رو شرح بدم تا برات سوالی نمونه هی خودتو به اون راه نزنی
لطف داری بگو _گووو
چرا شما دوتا اینقدر بی ادب شدین هی بهم فحش میدین 🤨 قدیم اینطوری نبودین الان چی شده؟
۰
اعصاب نمیزارع برام
نوا جان عزیزم دهنمو وا نکن باشه؟
منو تو توی شاد باهم اینطوریم؟ منو تو همش قربون صدقه هم میریم پس گو نخور عشقم♥🔪
میمون یا من بلاک میکنم یا تو
یا من پاچه میگیرم یا تو😐ما تو شاد کجا قربون صدقه رفتیم من یادم نمیاد
عجب گاویه😐
گمشو ادم نیستی دیگم همزادن نیستی تامام😑
اخبش
بهم جدی جدی بر خورد دیگم بهت پی نمیدم
دیگم نمیای رمانمو بخونی ها😑
بابا باهم دعوا نکنید چرا اینجوری میکنید شما دوتا
جدی جدی قهرم باهاش
🤨🤨🤨 فسقلی لوس شدیا
کجام لوسه😐🔪
همتون یاد گرفتین هی لوس لوس 😑🤣
تازه فعمیدی لوس شده
من شرایط خوبی ندارم ادا سر ب سرم میزاره 💔
چشام ب زور بازه😂
اع عجبا😑
امیدوارم حالت بهتر بشه
ولی دنیا ارزش اینقدر حرص خوردن نداره بانو رها باش بیخیال دنیا تو عالم دوستی حرفی زده میشه شوخی میشه به دل نگیر
ربطی ب اینا ندارع🙂
اخییییششششششششششششششششش😂
ی کاری نکن قعر کنم ادا آشتی نکنممم من تازه از دکتر آمدم آدم باش🥺
مورچه مگه اعصاب داره؟
خوردی هسته شو توف کن
دلم خنک گشت هوم دستت طلا عمو😎🔪
جمله معروفم هست😂اون نوش جونتننت
مگه چی گفتم؟
مورچه🤣🔪
این چیز جدیدی نیست من مدام به ساراهم میگم مورچه
خداروشکر به من نمیگی مورچه همینم کافیه برا فشار خوردن نوا😎🤣
تو مورچه ی بالداری😂
الان به من گفتی مورچه بالدار؟
به منننن😐🔪🔪
باش باش از جوجه رنگی و دردونه شدم مورچه بالدار🤧😑🔪
جوجه رنگی و دردونه هستی مورچه ی بالدارم هستی😂
مرسی😐🤧🤣🤣🔪
اصلا فشار خوردن داره این😐
من مورچم الا؟😐
دقیقا😉
من کجام شبیه مورچس😐تو ک منو دیدییی
کوچولویی معصومی دقیقا شبیه مورچه شکننده ای
حتما که نباید ظاهرت شبیه مورچه باشه خصوصیات رو عرض کردم
قبلا جوجه طلایی بودیم😂من معصوممم؟
راستی علی مگ من چیکار کردم ابروت رف؟😐
الان اصطلاحات جدید میاد تو ذهنم همون رو بیان میکنم😂
یادت نمیاد؟ دوست پدرم سر زده اومد خونه ام
یا خونه ی مامان اینا بودم
رضا اومد خونه ام بهم میگفت چطوری گرگ پیر
بازم بگم یا کافیه؟
وایییی حنا میگفت عموم دلش درد میکنه زن عمو😂
حنا🤣
اخه چقدد من سر این بچه خودمو کشتممم از اونور خودم نگران از اینور داشتم به اون میگفتم اروم باش جرر🤣🤣
بله😐🤦♂️
هرسری بهم میگفت عمو چرا اینجوری راه میری نمیدونست یک عدد اتیش پاره من رو به این حال انداخته
دیگه اصلاااا نمیشه منحرف نشد اصلااااا😈😐🔪🤣🤣🤣🤣🤣
😐شما بدو برو دنبال نخود سیاه
عه عه برم دنبال نخود سیاه کی پیاماتونو تایید کنه؟ 😐😂
برو بزار ببینم چیااا یادشه
باورکن مریضیم آلزایمر نبود که بخوام فراموش کنم
من لحظه به لحظه خاطراتمون رو یادمه
منم یادمه مگه میشه یادم بره؟
گفتی فراموش کردی
من گفتم؟؟؟
فکر کردم یادت رفته درست مثل حست!
نه حسم رو فراموش کردم
نه خاطراتم رو
شما الان تو رابطه ای درست نیست خیلی از حرفا زده بشه ولی اینو بدون فقط خوشبختی تو میخوام واقعا برات خوشحالم جوجه طلایی
وروجک بلای جون
فهمیدم
ادامه ندیم لطفا
چیکار کردم ؟؟؟😂
لا اله الی الله 🤨 اینجا نمیتونم بگم
یکذره فکر کنی میفهمی چیکار میکردی
اهااااااااا خب چی میگفتم مگگگگ😂
بابا ب من چ کنم خو😂 حرف عادی بودد
بهت گفته بودم دلبری حرف عادیتم ازش شیطنت میباره آدم رو دیونه میکنی
واقعاااا؟جدی میگی😐دیه حرف نمیزنم
در حال حاضررو عرض نمیکنم که اینجاییم
وقتی خصوصی باهم چت میکردیم کم شیطنت نمیکردی وروجک
کلا گفتم
من کی شیطنت کردم😂تغصیر خودت بود خو
گرفتم ولییییی اولی رو بیشتر توضیح بده 😐
دوست پدرم؟
شیطنت کردی بهت گفتم دارن در میزن رفتم دیدم دوست پدرمه با اون وضعیت نه میشد درو باز کنم نه میشد باز نکنم😐 شروع کردم پشت در خونه ورزش کردن تا حالم نرمال بشه🤦♂️🤦♂️ تا ساعت ۱۱ نیم شبم موند تو هی حرص میخوردی چرا مهمونت نمیره😂
هی میخام منحرف نشم ولی نمیشه بخدا نمیشه😐🔪😈
کوفته برنجی فسقلی
صدفعه گفتم نگو کوفته برنجی
من دلم هی شیرینی برنجی میخاد هی خرج میندازم دست بابام😐🔪🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
به بابام رحم کن🤣🤣🤣
عیب نداره بزار هوس کنی یکذر جون بگیری
چقدر حرص خوردم واقعاااا😂😂 ارعععع ولی خوش گذشت بهممم😂😂😂😂
هم حرص خوردی هم خوش گذشت؟
خب خداروشکر که بهت خوش گذشت😐
اره 😂😂😂ببینن خیلی حالتتتت باحال بوددد نمیدونستی بخندی یا ن
🤦♂️🤦♂️🤦♂️ نمیدونستم باید عصبانی باشم یا بخندم
اووومم 😂حالا اون موقع هم بازم میخواستم کرم بریزم
😈وروجکی دیگه
ازهمه بدتر رضا بود بیشعور بیخیال ماجراهم نمیشد چقدر از دستش حرص میخوردم
سر چی؟😂
همون گرگ پیر
هنوز که هنوزه برام دست گرفته مسخره بازی در میاره
چند وقت بیش بیشعور بهم میگه علی کاش من زن بودم میگم چرا دیوونه شدی بسلامتی؟
میگه نه میومدم زنت میشدم 😐
بنظرت این پسر دیوونه نیست؟
ن نیست بزار خوش باشه