پارت 5 فصل دوم

3.5
(2)

 

 

خوب من آماده ام

یه عکس از کوروش داشتم اونم گذاشتم توچمدون

به خودم تلقین می کردم که میتونم باید انجام بدم

 

صدای در زدن اومد

 

+کیه؟!

 

_ منم

 

+ عه داداش بیا داخل

 

دستاشو قاب صورتم کرد

 

_خواهری مواظب خودت باش

میری اونجا حواست به خودت خیلی باشه

وقتی اونجایی هوش و هواسم پیش توئه

اگه شد خودمم میام

 

+داداشم نگران نباش من دیگه بزرگ شدم…

 

_ مارال تو چرا آدم نمیشی

میگم مواظب خودت باش میگی بزرگ شدم

چرا یه کلمه نمیگی چشم

 

+ چشم چشم

 

_ حالا شد

 

+ آقا یه بغل میدین؟!

 

_ تو بگو دوتا

 

با تموم وجودم بغلش کردم خیلی محکم دلم براش خیلی تنگ میشه اگه بدونه برا چه کاری میرم هیچ وقت نمیزاشت

 

_ خوب دیگه خفه شدم بریم پایین بده من چندونتو ببرم

 

ماهان نگاه چمدونم کرد

 

_ همین یه چمدون؟!

 

+ آره مگه چنتا میبرم

 

_ همیشه دخترا دو سه تا چمدون داشتن تو چرا یه دونه داری؟!

 

+ داداش ما فرق داریم

 

_ پاشو بریم آره مشخصه فرق داری

 

رفتیم پایین همه تو حیاط جمع بودن

 

با عمو محمد ، دانیال هر کدوم خداحافظی کردیم

با خاله سوار ماشین شدیم

نزاشتم کسی مارو برسونه

تاکسی گرفتم که راحتره

 

خاله: عموت اونجا همه چی رو ردیف کرده

 

+ آره بهم گفت کجا بریم اونجا یه آقایی به اسم خلیل ب خونواده اش هست کمک میکنه

 

نیم ساعت تو راه بودیم برسیم فرودگاه

 

تو راه خدا خدا می کردم که فرهادو نبینیم

یا پرازمون باهم نباشه

 

خاله: دخترم وسایلا رو تحویل دادی؟!

 

+ آره خاله

 

خاله: چقدر مونده به پرواز؟!

 

_ یه ده دقیقه دیگه

 

خاله: پس بریم سوار بشیم

 

+ باش

 

خیلی استرس داشتم فرهادو نبینیم هی دور و برمو نگاه می‌کردم جوری که خاله می‌پرسید چیزی شده

 

خاله: مارال جان تو کنار پنجره بشین دوست داری منم کنارت

 

+ باش خاله

 

تا اومدم بشین

 

خاله: پسرم

 

قلبم اومد تو دهنم

خاله فرهادو دیده

یعنی شانسم صفر صفر

 

بلند شدم از جام

آره فرهاد بود

 

چهارتا صندلی عقب بود

 

فرهاد: مامان؟!

 

خیلی با یه حالت گریه رفتم بغلش کردم

همه داشتن نگاه می‌کردن

 

خاله: چقدر دعا می کردم ببینمت نمیدونستم اینجا میبینمت خدایا شکرت پسرمو دیدم

 

فرهاد: قربونت برم مامان من نمیخواستم منو ببینی حالت بد شده

 

خاله: منو از خودت دور نکن تو پاره تنمی

 

فرهاد: من رو نداشتم جلو هیچکدومتون نه تو نه بابا نه پسر خاله خیلی شرمنده ام

 

خاله: دخترم مارال تورو بخشیده

 

فقط نگاه فرهاد

پر سوال از

الان میگه تو اینجا چیکار میکنی؟!

 

فرهاد: مارال تو اینجا چیکار میکنی؟!

 

دیدی گفتم میگه

 

+ عه فرهاد؟!

تو اینجایی؟!

سلام

 

تا اومد جوابمو بده مهمان دار هواپیما همه رو نشوند سر جاش

 

خاله: دخترم حکمت خدا رو ببین دلم میخواست پسرمون ببینم الان اونم اینجاست

 

+ آره خاله

 

نمیدونه برا چی داریم کجا میریم آی خاله بدونی عمراً بزاری

 

اصن تا رسیدن به دبی جرئت نمی کردم پشت سرمو ببینم

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 1 (1)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

0 دیدگاه ها
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

دسته‌ها

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x