پارت 6 فصل دوم

1.5
(2)

 

 

بعد از اینکه هواپیما خارج شدیم تو فرودگاه خاله منتظر فرهاد بود

قبلش ازم پرسیده بود که ناراحت نیست با فرهاد حرف میزنه

 

بعد از اینکه حرف زدن خاله با فرهاد تموم شد

فرهاد از خاله خواسته بود که میخواد باهم حرف بزنه

 

+ سلام خ…

 

فرهاد: تو چرا اینقدر لجبازی؟!مگه بهت نگفتم کاری نکن

اگه آدمای اون بیشرف تو هواپیما بودن چی؟!

 

+ من نمیخواستم برات اتفاقی بیفته

 

_ مارال من کاری رو شروع کردم که عواقب شو میدونم

پس همین حالا با مامانم برگرد

این مسافرت مسخره رو تموم کن

 

+ اما…

 

_ اما نداره

الان متین پیام داده رسیده یانه میخواد آدماشو بفرسته بیاد دنبالم…

 

+ خوب برو یه جور رفتار کن مارو ندیدی

 

_ تو خنگی چیزی هستی متین پسر عموی ناتنی توئه بعد چجوری تورو با مامانم ندیده باشه

 

+ نگاه خاله منتظره آقا خلیل ام اومده دنبالمون

ما میریم توام برو

تو کارت دخالت نمیکنم الان اینجا که داریم حرف میزنیم یکی مارو میبینه

 

_ مارال!

رومو برگردوندم و رفتم پیش خاله

 

خاله رو با آقا خلیل فرستادم برن و دورغ سر هم کردم که اینجا کار دارم و شب میام خونه

 

فرهاد همونجا نشسته بود سرش تو گوشی بود یه آقایی که کت و شلوار پوشیده بود چمدونشو گرفت و فرهاد رفت دنبالش

سوار یه ون مشکی شدن

 

منم همونجا یه تاکسی گرفتم خداروشکر زبان فارسی میفهمید راننده

 

_ خانم این مامور مخفی بازی چیه؟! اگه شوهرت داره خیانت میکنه همونجا گردن شو بزن

 

وای این فکر کرده دنبال شوهرمم

 

+ این اولین بارش نیست این بار میخوام خودم ببینم چیکار میکنه؟!

 

_ باید با شمشیر گردنشو بزنید عجیبه زن ایرانی بزاره شوهر یه نه چند بار خیانت کنه

 

+ چه ربطی داره آقا

حواستون جمع کنید گم نشه که باز خیانت کنه

 

_ نه خانم حواسم هست نمیزارم این بار خیانت کنه

 

تو دلم اینقدر میخندیدم کار به کجا رسیده بود که داشتم به یه راننده دورغ میگفتم

 

_ خانم لباساتونو برا اینجا یکم نامناسبه کاش عبا با نقاب بزنید

تازه شما رسم دارین حلقه بندازید که نشون بده شوهر دارین

اونم ندارین چرا؟!

 

+ جدی میگین؟! الان وقت ندارم لباس بگیرم ولی وقت شد میرم

چرا حلقه دارم ولی تو خونه گذاشتم

 

ون مشکی کنار یه هتل بزرگ و پر زرق و برق وایستاد

 

_ چه وضع شوهرتون ماشالا خوبه

 

+ ها آره ماشالا

 

فرهاد وارد هتل شد

کرایه اون آقا رو دادم که

 

_ خانم اول لباساتون

 

+ آره یادم رفته بود

 

نزدیک تر یه مجتمع بود سریع وارد یه مغازه شدم پر از عبا بود

عه فروشنده انگلیسی بلد بود

کلی واسه انتحاب عبا راهنمایی کرد

 

خودمو تو آیینه دیدم باورم نمیشد این من بودم

یه عبا مشکی با منجوق دوزی برگ و ساقه

خیلی خوشگل بود تو تن ام برق می‌زد

یه رو بند داد که هیچکس نمیتونست اینجوری بشناسه

 

قشنگ مثل خودشون شده بودم

 

پول ایران رو قبول داشتن همونجا حساب کردم رفتم تو هتل

 

تو لابی نشسته بودم که باورم نمیشد فرهاد و اون مرتیکه داشتن باهم حرف میزدن

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 1.5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 3.6 (5)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

26 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Yas
Yas
8 ماه قبل

ببخشید این رمان ادامه نداره؟

ساناز
ساناز
9 ماه قبل

دیگه ادامه نداره؟ :/

علوی
علوی
10 ماه قبل

سلام و خسته نباشید خدمت نویسنده محترم.
عزیزم همین الان یه نظر زیر داستان نغمه دل گذاشتم که نکاتی داره، فکر کنم به کار شما هم بیاد. لطف کن اگه وقت داری یه مطالعه‌ای روی اون داشته باش. پیشاپیش از وقتی که می‌ذاری ممنونم.
(انگار کمی تو روحیه اون دوست عزیز نویسنده‌مون خورده. من کسی رو به نام اینجا نمی‌شناسم و فقط خواننده داستان‌هاتون هستم. اگه اشنایی داری حتماً ترقیبشون کن که باز هم بنویسند و حتماً اینجا یا هر جایی که می‌دونن منتشر کنند)

علوی
علوی
پاسخ به  fershteh mohmadi
10 ماه قبل

عالیه، عالی. با بیشتر خوندن و بیشتر نوشتن پخته‌تر هم می‌شه.
کار نیکو کردن از پر کردن است
اون سمت اسم شما و نوشته شما رو اوردم وظیفه بود بهت خبر بردم.
ان‌شاءالله که ازم ناراحت نشده باشی.
شبت خوش و ایام به کام

...
...
پاسخ به  fershteh mohmadi
10 ماه قبل

آره از زبون راوی باشه بهتر و قشنگتره:)

. .........Aramesh
. .........Aramesh
پاسخ به  fershteh mohmadi
10 ماه قبل

وای فرشته جونم اینو بزار اگه رمان باشه خیلی قشنگ میشه ادامه بده عالیه

. .........Aramesh
. .........Aramesh
پاسخ به  fershteh mohmadi
10 ماه قبل

آره عالیه لطفا ادامش بده

. .........Aramesh
. .........Aramesh
پاسخ به  fershteh mohmadi
10 ماه قبل

اینو میزاری

. .........Aramesh
. .........Aramesh
پاسخ به  fershteh mohmadi
10 ماه قبل

یعنی چی خوب

. .........Aramesh
. .........Aramesh
پاسخ به  fershteh mohmadi
10 ماه قبل

خیلی قشنگ بود کاش میتونستی بزاریش ادامشو
حالا قشنگه این یکی

. .........Aramesh
. .........Aramesh
پاسخ به  fershteh mohmadi
10 ماه قبل

جدنییییی پس کی میزاریش

. .........Aramesh
. .........Aramesh
پاسخ به  fershteh mohmadi
10 ماه قبل

بی بلا مرسی عشقم

سارا
سارا
10 ماه قبل

عجب بلائی این مارال خانمی خخخ

دسته‌ها

26
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x