رمان تارگت پارت 104

5
(4)

 

اگه از این مطمئن نبودم که توی اون ساختمون خراب شده ای که فقط محل زندگی درین و خانواده داییش بود.. دختر دیگه ای که دم بخت باشه و واسه اش خواستگار بیاد زندگی نمی کرد.. مسلماً به خودم اجازه نمی دادم که اقدامی کنم.. نه تا وقتی که از زبون خود درین نشنیدم و مطمئن نشدم ولی حالا.. اون دختر احمق که نمی دونستم با چه ذهنیتی همچین نقشه مسخره ای چیده بود که مثلاً من از هیچ طریق در جریان این مراسم قرار نگیرم.. باید نتیجه این پنهون کاریش و می دید.. اونم به سبک و شیوه خودم!
دیگه وقتش بود یه وجهه جدید از میران و بهش نشون می دادم.. البته.. یه وجهه از میران واقعی رو!
*
چند دقیقه ای بود که ماشین و سر کوچه اشون نگه داشته بودم.. همونجایی که همیشه درین و پیاده می کردم و هیچ وقت از اون چند باری که رسوندمش فکر نمی کردم یه روزی با این حجم از عصبانیت اینجا قرار بگیرم.. حداقل نه تا چند ماه آینده!
ولی این دختر قابلیت های مخفی زیادی و تو خودش جا داده بود که من رفته رفته داشتم باهاشون آشنا می شدم و نمی دونستم تا کجا از پس تحمل کردنش برمیام!
حالا که تا اینجا اومده بودم.. نمی دونستم باید چیکار کنم.. تمام طول مسیر فکرم درگیر بود واسه پیدا کردن یه راه حل که چیزی به نظرم نرسید جز یه راهی که زیادی پردردسر بود و من نمی دونستم لزومی داره واسه همچین چیزی تا این مرحله پیش برم یا نه!
می تونستم طبق همون نقشه قبلی عمل کنم.. یکی از آدمای رحیم و بفرستم و به یه بهونه ای درین و تا دم در بکشم بیرون و فقط خودم و بهش نشون بدم.. بعدش خودش حساب کار دستش می اومد!
ولی نه.. اوجوری دلم خنک نمی شد و چیزی هم تغییر نمی کرد.. دوباره برمی گشت بالا و به ادامه مراسم خواستگاریش می رسید!
فقط چند دقیقه فکر کردن به اینکه الآن درین جلوی اون خواستگار دیوثش نشسته و داره درباره ملاک و معیارهای مورد نظر همسر آینده اش حرف می زنه و اون مرتیکه عوضی هم به طور قطع به یقین داره زیرزیرکی تن و بدنش و دید می زنه.. کافی بود تا خطر و دردسر و به جون بخرم و وارد عمل شم!
چند بار چراغ زدم تا رحیم از ماشینی که جلوی ماشین من پارک شده بود پیاده شد و سریع اومد سمتم.. شیشه رو که کشیدم پایین سرش و خم کرد و گفت:
– جانم آقا؟
– گفتی ماشینشون همون دویست و شیش مشکیه اس؟

– بله آقا همونی که رو به روی خونه پارکه.. همه اشون از همون پیاده شدن!
سری تکون دادم و گفتم:
– راست دستت هست یا نه؟ تا حالا بدون سوییچ روشنش کردی؟
چشماش یه لحظه گرد شد و نگاه متعجبش و به سمت ماشین و برگردوند و دوباره زل زد به چهره جدی و مصمم من که با همین سوال بهش فهموندم چیکار باید بکنه!
وقتی دیدم جواب نمیده و داره من من می کنه توپیدم:
– چه مرگته؟ بنال دیگه!
– راستش.. بله آقا ولی.. مال خیلی وقته پیشه.. الآن.. به جون زن و بچه ام خیلی وقته دور این کار و خط کشیدم! به ریسک و دردسرش نمی ارزه!
سری تکون دادم و فهمیدم دردش چیه که گفتم:
– رقمی که بعدش تو حسابت می شینه انقدری دهن پر کن هست که ارزش ریسک و دردسر و داشته باشه!
تو تاریکی کوچه دیدم که چشماش برق زد و دستی روی ریش بلندش کشید..
– چشم آقا.. هرچی شما امر کنید.. بعدش چیکارش کنم؟
– ببرش تو یه جای پرت ولش کن.. بعدشم زنگ بزن پلیس بگو یه ماشین بی صاحاب با در باز اینجا ول شده و هیچکی توش نیست.. دیگه خودشون می دونن چیکار کنن!
می فهمیدم که حسابی گیج شده و نمی تونه بفهمه این کارا واسه چیه.. تا اینکه گفتم:
– اون مراسم خواستگاری باید هرطور شده بهم بخوره.. آدماتم خودت روشن کن که بعد از رفتن تو چیکار کنن.. فقط کار تمیز می خوام رحیم!
– رو چشمم آقا! خیالتون جمع!
– سریع تر فقط!
شیشه رو کشیدم بالا که تا وقت مورد نظرم کسی حتی با احتمال یه درصد چشمش به من نیفته و از همون جا زل زدم به رحیم که بعد از برنامه ریزی با دو نفری که همراهش بودن و چند دقیقه ارزیابی کوچه و خونه ها واسه نداشتن دوربین مداربسته..
یه کلاه لب دار رو سرش گذشت و رفت سمت ماشین.. فکر می کردم خیلی بیشتر از اینا طول می کشه ولی در عرض چند دقیقه در و باز کرد و سوار شد..
می دونستم همه فن حریفه و یه جورایی آچار فرانسه اس ولی اینکه از پس همچین کاری هم بربیاد فقط یه احتمال بود که از شانس خوبم درست از آب در اومد!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20230123 235641 000

دانلود رمان روزگار جوانی 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :   _وایسا وایسا، تا گفتم بریز. پونه: بخدا سه میشه، من گردن نمیگیرم، چوب خطم پره. _زر نزن دیگه، نهایتش فهمیدن میندازی گردن عاطی. عاطفه: من چرا؟ _غیر تو، از این کلاس کی تا حالا دفتر نرفته؟ مثل گربه ی شرک نگاهش کردم تا نه…
InShot ۲۰۲۳۰۶۱۸ ۱۷۱۷۲۴۵۸۱

دانلود رمان شهر زیبا pdf از دریا دلنواز 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:       به قسمت اعتقاد دارید؟ من نداشتم… هیچوقت نداشتم …ولی شاید قسمت بود که با بزرگترین ترس زندگیم رو به رو بشم…ترس دوباره دیدن کسی که فراموشش کرده بودم …آره من سخت ترین کار دنیا رو انجام داده بودم… کسی رو فراموش کرده بودم که…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۸۰۵۳۰۲۵۷

دانلود رمان ارتعاش pdf از مرضیه اخوان نژاد 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     روزی شهراد از یه جاده سخت و صعب العبور گذر میکرده که دختری و گوشه جاده و زخمی میبینه.! در حالیکه گروهی در حال تیراندازی بودن. و اون دختر از مهلکه نجات میده.   آیسان دارای گذشته ای عجیب و تلخ است و…
InShot ۲۰۲۳۰۲۰۸ ۲۳۱۵۴۲۲۵۱

دانلود رمان عزرایل pdf از مرضیه اخوان نژاد 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :   {جلد دوم}{جلد اول ارتعاش}     سه سال از پرونده ارتعاش میگذرد و آیسان همراه حامی (آرکا) و هستی در روستایی مخفیانه زندگی میکنند، تا اینکه طی یک تماسی از طرف مافوق حامی، حامی ناچار به ترک روستا و راهی تهران میشود. به امید دستگیری…
IMG 20230128 233633 5352

دانلود رمان کابوک 0 (0)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان :     کابوک داستان پر فراز و نشیبی از افرا یزدانی است که توی مترو کار می‌کنه و تنها دغدغه‌ش بدست آوردن عشق همسر سابقشه… ولی در اوج زرنگی، بازی می‌خوره، عکس‌هایی که اونو رسوا میکنه و خانواده ای که از او می‌گذرن ولی از…
InShot ۲۰۲۳۰۷۱۳ ۰۰۲۸۰۵۰۲۰

دانلود رمان طلوع نزدیک است pdf از دل آرا دشت بهشت 5 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         طلوع تازه داره تو زندگیش جوونی کردنو تجربه می‌کنه که خدا سخت‌ترین امتحانشو براش در نظر می‌گیره. مرگ پدرش سرآغاز ماجراهای عجیبیه که از دست سرنوشت براش می‌باره و در عجیب‌ترین زمان و مکان زندگیش گره می‌خوره به رادمهر محبی، عضو محبوب شورای…
InShot ۲۰۲۳۰۶۰۲ ۱۲۰۱۲۴۶۴۹

دانلود رمان بی دفاع pdf از هاله بخت یار 0 (0)

2 دیدگاه
  خلاصه رمان :       بهراد پارسا، مردی مقتدر اما زخم خورده که خودش و خانواده‌ش قربانی یه ازمایش غیر قانونی (تغییر ژنتیکی) توسط یه باند خارجی شدن… مردی که زندگیش در خطره و برای اینکه بتونه خودش و افراد مثل خودش رو نجات بده، جانان داوری، نخبه‌ی…
InShot ۲۰۲۳۰۳۱۶ ۰۰۳۳۰۵۷۱۳

دانلود رمان ماهی زلال پرست pdf از آزیتا خیری 3 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     جناب آقای سید یاسین میرمعزی، فرزند رضا ” پس از جلسات متعدد بازپرسی، استماع دفاعیات جنابعالی، بررسی اسناد و ادلهی موجود در پرونده، و پس از صدور کیفرخواست دادستان دادگاه ویژۀ روحانیت و همچنین بعد از تایید صحت شهادت شاهدان و همه پرسی اعضای…
IMG ۲۰۲۴۰۴۱۲ ۱۰۴۱۲۰

دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست 4.2 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

10 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
:))))
:))))
2 سال قبل

هر دفعه پارتا کمتر میشه چراا؟💔🥲

حدیثه
حدیثه
2 سال قبل

میران خیلی باهوشه و البته خیلی هم هفت خط و مار زیر کاه

Fatak
Fatak
پاسخ به  حدیثه
2 سال قبل

البته فک کنم منظورت آب زیر کاهه🙄

shyli
shyli
2 سال قبل

هی پست رفت میکنه؟؟؟؟؟
هر دفعه داره کمتر میشه /=

همچو دُر
همچو دُر
2 سال قبل

ببخشید بچه ها کسی رمان با ژانر عاشقانه.پلیسی سراغ داره؟

مانلی
مانلی
پاسخ به  همچو دُر
2 سال قبل

قلب سرکش من

ستایش
ستایش
2 سال قبل

خیلی کمه خب

سمانه بلوطی
سمانه بلوطی
2 سال قبل

کمه

هدیه
هدیه
2 سال قبل

پارت قشنگی بود

لمیا
لمیا
2 سال قبل

الان شدددد گفت میران چقددد باهوووشه…
منتظرم خواستگاری بهم بخوره کی پارت بعدی میشههه طاقت نمیارم

دسته‌ها

10
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x