رمان تارگت پارت 110

3.7
(3)

 

با نهایت ناامیدی یه نگاه دیگه به گوشیم انداختم به امید اینکه موقع حرف زدنمون یه پیام اومده باشه و من صداش و نشنیده باشم.. ولی هیچی به هیچی! انگار دیگه باید خودم و با این واقعیت که به همین راحتی.. میران و از دست دادم رو به رو می کردم!
نفس عمیقی کشیدم و برای اینکه مسیر بحث و عوض کنم تا دیگه بیشتر از این حالم خراب نشه از فکر کردن به اینکه چی می شه.. پرسیدم:
– از آراد چه خبر؟ تو رو خدا تو یه خبر خوب بده.. نگو که هنوز شکرآبید!
لبخند غمگینی زد و حین ریختن چایی لب زد:
– دیشب حرف زدم باهاش!!
– جدی؟ خب؟ چی گفت؟ اون زنگ زد یا تو زنگ زدی؟
لبخندش پاک شد و اینبار با لبای آویزون مونده گفت:
– من زنگ زدم! صد سال دیگه هم صبر می کردم آراد زنگ نمی زد!
– یعنی چی آخه؟ منتظر منت کشی بود؟
– چی بگم! به من باشه.. میگم حتی با زنگ زدن دیشب منم خوشحال نشد و ترجیح می داد همه چی همینجوری تو سکوت تموم بشه!
– تو هم دیگه خیلی منفی گرا شدی! آراد اصلاً همچین آدمی نیست که بخواد همه چی و همینجوری الکی و بی دلیل تموم کنه!
– مسئله همینه دیگه! آراد اصلاً اونی که می شناختیمش نیست! اگه بود که.. کارمون به اینجا کشیده نمی شد!
نگاه غمگینی بهش انداختم و دستم و برای گرفتن لیوان چایی که به سمتم گرفته بود دراز کردم..
– خب ته حرفاتون به کجا رسید؟ تونستید همو قانع کنید؟
– نمی دونم! به ظاهر آشتی کردیم ولی.. بازم همه چیز اونجوری که می خواستم نشد.. حتی پشیمون شدم از اینکه زنگ زدم.. ولی اگه نمی زدم.. ممکن بود چند وقت دیگه.. از خودم بابت این حرکتم بدم بیاد و حس کردم.. آراد ارزشش و داره که غرورم و به خاطرش زیر پا بذارم! ولی خب.. بهش اولتیماتوم دادم و گفتم که اولین و آخرین بار بود که کوتاه میام و اگه یه بار دیگه.. همچین حرکات بیخود و بی محلی کردنای بی معنی ازش ببینم و بازم منتظر بشینه که من زنگ بزنم واسه منت کشی.. دیگه همه چی و تموم می کنم!
– قبول کرد؟
– میگم که.. به ظاهر آره ولی.. بازم چشمم آب نمی خوره.. احساس می کنم خودم و دارم بهش تحمیل می کنم!
جلوی زبونم و گرفتم و نگفتم با این چیزایی که تعریف کردی منم همچین احساسی دارم.. نمی خواستم بیخودی توی دلش و خالی کنم و بگم حالا دیگه منم مطمئن شدم که آراد دیگه اون آرادی نیست که می شناختیمش و می دونستیم جونش واسه آفرین در میره..

ته دلم.. واقعاً دوست داشتم یه احتمال دیگه هم در نظر بگیرم و بیخودی قضاوت نکنم.. به هرحال هرکی زندگی خودش و داشت و نمی شد رو هوا به کسی برچسب زد!
کاش میران هم تو این لحظه.. درباره من و اتفاقی که دیشب افتاد.. همین نظر و داشته باشه و سریع حکم صادر نکنه.. کاش بتونه یه کم تحمل کنه و بهم فرصت حرف زدن بده.. اگرم می خواد همه چیز و تموم کنه.. حداقل رک و پوست کنده بهم بگه و من و وسط زمین و هوا معلق نگه نداره..
درست مثل آراد که آفرین و این شکلی بلاتکلیف کرده بود و نه مستقیم حرف از جدایی می زد و نه از خودش تمایلی برای مثل روز اول شدنشون نشون می داد!
یعنی کدومشون زودتر از این روندی که در پیش گرفتن کوتاه میان و تکلیف ما رو با خودمون و زندگیمون و این رابطه دو طرفه روشن می کنن؟
*
تا شب منتظر موندم.. حتی پی تذکرها و چپ چپ نگاه کردن های سمیع هم به جون خریدم و دم به دقیقه گوشیم و چک می کردم..
بعد از دو باری که صبح زنگ زدم و جواب نداد یه پیام کوتاه براش فرستادم و نوشتم:
«می خوام باهات حرف بزنم!»
پیامم سین خورده بود و حتی بعد از اون میران.. چند بار دیگه هم آنلاین شد.. ولی جوابی نداد که نداد و من و بیشتر و بیشتر به این باور رسوند که همه چیز تموم شده و من بیخودی دارم دست و پا می زنم و منتظر می مونم!
شاید بیخودی داشتم خودم و گول می زدم و فکر می کردم اگه واقعاً این رابطه از سمت میران تموم شده باشه حتماً بهم میگه.. حتی تو یه پیام چند کلمه ای!
من که هیچ وقت باهاش تو همچین موقعیتی نبودم و تجربه ای نداشتم که بدونم اخلاقش چه جوریه ولی.. می شد حس کرد که کلاً مدلش همینه و با همین سکوت و جواب ندادن قید یه رابطه رو می زنه و براش مهم نیست طرفش چقدر تو تب و تابه!
هرچند که منم اون روز با جواب ندادن به تماس هاش همین کار و کردم و احتمالاً داشت با یه تیر دو نشون می زد و تلافی اون کار منم سرم درمی آورد!
به هر حال دیگه بیخیالش شدم و بعد از تموم شدن کارم تا دیدم از سمیع خبری نیست سریع زدم بیرون چون مطمئن بودم می خواد بعد از تموم شدن تایم کاریم گیرم بندازه و به خاطر این گوشی چک کردن های پشت سر همم یه تذکر اساسی بهم بده.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.7 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4 (8)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
IMG ۲۰۲۴۰۴۱۲ ۱۰۴۱۲۰

دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می…
aks gol v manzare ziba baraye porofail 33

دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب…
IMG 20240405 130734 345

دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی 4.7 (9)

2 دیدگاه
            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر…
149260 799

دانلود رمان سالوادور به صورت pdf کامل از مارال میم 5 (2)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:     خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تال طم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

5 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
علوی
علوی
1 سال قبل

تفاوت دیدگاه داریم. حدس می‌زنم میران عاشق می‌شه، اما از انتقام کوتاه نمیاد. هر برنامه‌ای که ریخته رو پیاده می‌کنه. اما تو این مدت آروم آروم از درین یه زن قوی ساخته. اخرش وقتی همه مشکلات درین رو حل کرد، خودش می‌شه بزرگ‌ترین مشکل درین. اما درین دیگه آب‌دیده شده. با یه لبخند تلخ و یه سر تکون دادن و حتی یه تشکر که از صد فحش بدتره، از زندگی میران می‌ره. حالا میران می‌افته به دست و پا که من درین و ماکارونی با ترشی و یه حریف خونگی پایه برای تخته‌نرد می‌خوام. احتمالاً دست به دامن عمه خانمش بشه و ….

سار
سار
1 سال قبل

نویسنده جان میگم اگر وقت کردی حداقل بنویس میران میخواد انتقام چیو بگیره ؟
تقوی انتقام چیو میخواست بگیره ؟
آخه همش که تکراری شد 😅😅میخوای یه کم شروع کن کم کم یواش یواش که اذیت نشی درمورد موضوع انتقام این دونفر بنویس شاید نوشت اومد 😁😁😁
اینهمه پارت تکراری آخه ؟چه فکری می‌کنی واقعا ؟

سار
سار
پاسخ به  سار
1 سال قبل

فقط تکرار و تکرار
یا درین تو راه پله خونشون زن داییشو میبینه
یا با سمیع یکی به دو داره
یا خونه آفرین داره قهوه میخوره
یا حدس و گمان های تکراری میران
خب یه هیجان بده دیگه شروع کن کم کم به تعریف کردن ماجرای میران و تقوی

سارا(یکی)😂
سارا(یکی)😂
1 سال قبل

می گما رمان دلارای هم یه حرکتی زد
جدیدا خیلی کوتاه می نویسی ولی هدف

𝑆𝑎𝑏𝑎
𝑆𝑎𝑏𝑎
1 سال قبل

الان میره بیرون میبینه میران تو ماشین منتظرشه

دسته‌ها

5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x