رمان تارگت پارت 220

5
(4)

 

 

– کجایی تو؟ حواست پرته ها!

با شنیدن صداش جیغ بلندی کشیدم و به خودم اومدم.. با نفس نفس به میرانی خیره شدم که دوباره رو همون دوچرخه نشسته بود و داشت با تعجب نگاهم می کرد و اون لیوان منحوسم.. هنوز توی دستش بود و یه قلپم ازش کم نشده بود انگار..

پس.. پس نخورده بود؟ پس هرچی دیدم وهم و خیال بود؟

ولی.. همینا هم انقدری وحشتناک بود که بخوام به این نتیجه برسم که من.. آدمش نیستم. من آدم تموم کردن زندگی بقیه و دست بردن تو کار خدا نیستم..

حتی اگه اون آدم شکنجه گرم باشه و زندگی و آینده ام و جوری توی مشتش نگه داشته باشه که دیگه.. نتونم روی خوشبختی رو ببینم.

با همین فکر همه زورم و جمع کردم و با همون حالت های عصبی و نفس نفس زدن هایی که تمومی نداشت.. جوری کوبوندم رو ساعد دستش که به خاطر یهویی بودن حرکتم لیوان از دستش ول شد و افتاد زمین..

صدای شکسته شدنش همزمان شد با جیغ هیستریک بعدیم.. ولی تو همون حال هم انقدری حواسم جمع بود که یاد حرفای اون فروشنده بیفتم.

واسه همین همونطور که خودم به سمت در سالن عقب عقب می رفتم.. کاور میرانِ مات و مبهوت مونده رو هم تو مشتم جمع کردم و با خودم عقب کشیدم.

انقدر شوکه شده بود از این رفتارهای من که مقاومت نکرد و باهام تا بیرون سالن اومد و بعد از اینکه در و بستم تا حتی گازش نتونه اثری رومون بذاره.. همونجا پیشونیم و به در شیشه ای سالن تکیه دادم و با نهایت درموندگی و بیچارگی.. به هق هق افتادم.

همه این اتفاقا شاید در عرض چند ثانیه افتاد.. ولی انقدر زمان در نظرم کش اومد و طولانی شد که خستگیش و کاملاً روی شونه هام حس می کردم.

من که می دونستم آدم این کارا نیستم.. آدمِ آلوده کردن دستم به خون بقیه نیستم. هیچ وقت نبودم و حتی اگه میران بلاهای بدتر از اینم سرم می آورد بازم نمی تونم خودم و راضی کنم که تقاصش مرگ باشه.. اونم مرگی که به دست خودم رقم بخوره.

پس اصلاً چرا همچین تصمیمی گرفتم؟ چرا فکر می کردم بعد از خوردن اون شربت.. بعد از اینکه همه اون صحنه ها.. نه به شکل وهم و خیال که تو واقعیت جلوی چشمم جون می گرفت.. من می تونستم مثل یه آدم عادی به زندگیم ادامه بدم؟

 

 

بعدش چی به سرم می اومد؟ یا باید بلافاصله کار خودمم با اون یکی قرص تموم می کردم که اون حتی سخت تر از این یکی تصمیم بود.. یا باید.. می رفتم تو اون آسایشگاه و کنار مادرم بستری می شدم. درحالیکه دیگه.. هیچ امیدی به خوب شدنم نداشتم.

لعنت به من.. لعنت به منی که هیچ وقت نتونستم بد باشم.. لعنت به منِ نیم ساعت پیش که اون تصمیم و گرفت و تا مرحله عملی کردنش پیش رفت و حالا.. حتی روی برگشتن و بیرون زدن از این خونه رو هم نداشتم.

تا اینکه خود میران وارد عمل شد و بعد از اینکه هم خودش از بهت دراومد و هم گذاشت من با گریه کردن آروم بگیرم.. شونه هام و گرفت و من و برگردوند سمت خودش.

تمام تلاشم این بود که تو صورتش نگاه نکنم.. هرچند که باید حق به جانب می بودم و بهش می فهموندم کارش من و به نقطه ای رسوند که بخوام همچین تصمیم احمقانه ای بگیرم.

باید می فهمید از من چی ساخته.. باید می فهمید اون درین مهربون که آزارش به مورچه هم نمی رسید کارش به کجا رسیده..

شاید بعدش یه کم.. فقط یه کم احساس پشیمونی کنه و از کاراش دست برداره.. هرچند که بعید می دونم.. وگرنه همون دیشب که من و توی بیمارستان دید باید.. همچین حسی پیدا می کرد.

وقتی فهمید قصد نگاه کردن به صورتش و ندارم.. خودش چونه ام و نگه داشت و سرم و بالا گرفت.. منم به ناچار زل زدم به چشمای باریک شده اش..

بالاخره.. بدون مقدمه چینی.. اولین و محکم ترین حدسش و به زبون آورد و پرسید:

– تو.. تو اون آبمیوه.. چیزی ریخته بودی؟

لبم و محکم به دندون گرفتم و درحالیکه سعی می کردم منم مثل خودش.. نگاهم بی رحم باشه و احساس عذاب وجدان نداشته باشم.. سرم و به تایید تکون دادم..

– چی؟

نفسی گرفتم و با صدای گرفته از جیغ های پشت سر هم لب زدم:

– قرص برنج!

جا خوردنش و کاملاً حس کردم و همینکه یه کم دستش از روی شونه ام شل شد.. سریع هلش دادم و از کنارش راه افتادم سمت پله ها..

که زود به خودش اومد و داد کشید:

– وایستا ببینم.. قرص برنج از کجا آوردی؟ با تــــو ام! وایستا بهت می گـــــم!

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20231031 193649 282

دانلود رمان شاه دل pdf از miss_قرجه لو 1 (1)

9 دیدگاه
    نام رمان:شاه دل نویسنده: miss_قرجه لو   مقدمه: همه چیز از همان جایی شروع شد که خنده هایش مرا کشت..از همان جایی که سردرد هایم تنها در آغوشش تسکین می یافت‌‌..از همان جایی که صدا کردنش بهانه ای بود برای جانم شنیدن..حس زیبا و شیرینی بود..عشق را میگویم،همان…
IMG 20240524 022150 623

دانلود رمان جوزا جلد اول به صورت pdf کامل از میم بهار لویی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان:     برای بار چندم، نگاهم توی سالن نیمه تاریک برای زدن رد حاجی فتحی و آدمهایش چرخید، اما انگار همهی افراد حاضر در جلسه شکل و شمایل یکجور داشتند! از اینجا که نشسته بودم، فقط یک مشت پسِ سر معلوم بود و بس! کلافه…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۷۵۵۳۷۱۸۵

دانلود رمان نفس آخر pdf از اکرم حسین زاده 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       دختر و پسری که از بچگی با هم بزرگ میشن و به هم دل میدن خانواده پسر مذهبی و خانواده دختر رفتار ازادانه‌تری دارن مسیر عشق دختر و پسر با توطئه و خودخواهی دیگران دچار دست انداز میشه و این دو دلداده از…
149260 799

دانلود رمان سالوادور به صورت pdf کامل از مارال میم 5 (3)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:     خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تال طم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه…
IMG 20230127 015421 7212 scaled

دانلود رمان بیراه عشق 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       سها دختری خجالتی و منزوی که با وعده و خوشی ازدواج می‌کنه تا بهترین عروس دنیا بشه و فکر می‌کنه شوهرش بهترین انتخابه اما همون شب عروسی تمام آرزو های سهای قصه ما نابود میشه …
InShot ۲۰۲۳۰۳۱۶ ۰۰۳۳۰۵۷۱۳

دانلود رمان ماهی زلال پرست pdf از آزیتا خیری 3 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     جناب آقای سید یاسین میرمعزی، فرزند رضا ” پس از جلسات متعدد بازپرسی، استماع دفاعیات جنابعالی، بررسی اسناد و ادلهی موجود در پرونده، و پس از صدور کیفرخواست دادستان دادگاه ویژۀ روحانیت و همچنین بعد از تایید صحت شهادت شاهدان و همه پرسی اعضای…
InShot ۲۰۲۳۰۲۱۹ ۰۱۱۶۴۵۸۳۷

دانلود رمان کفش قرمز pdf از رؤیا رستمی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :         نمی خواد هنرپیشه بشه، نه انگیزه هست نه خواست قلبی، اما اگه عاشق آریو برزن باشی؟ مرد قلب دزدمون که هنرپیشه اس و پر از غرور؟ اگه این مرد قلب بشکنه و غرور له کنه و تپش قصه مون مرد بشه برای…
InShot ۲۰۲۳۰۵۱۸ ۱۷۴۷۲۵۸۴۲

دانلود رمان نقطه سر خط pdf از gandom_m 0 (0)

2 دیدگاه
  خلاصه رمان :       زندگیم را یک هدیه می دانم و هیچ قصدی برای تلف کردنش ندارم هیچگاه نمی دانی آنچه بعدا بر سرت خواهد آمد چیست… ولی کم کم یاد خواهی گرفت که با زندگی همانطور که پیش می آید روبرو شوی. یاد می گیری هر…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.4 (8)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
InShot ۲۰۲۳۰۶۰۷ ۱۱۰۱۰۵۸۶۴

دانلود رمان تو فقط بمان جلد دوم pdf از پریا 0 (0)

3 دیدگاه
  خلاصه رمان :   شیرین دختر سرهنگ سرلک،در ازای آزادی برادر رئیس یک باند خلافکار گروگان گرفته میشه. درست لحظه ای که باید شیرین پس داده بشه،بیگ رئیس باند اون رو پس نمیده و پیش خودش نگه می داره. چی پیش میاد اگر بیگ عاشق شیرین بشه و اون…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

5 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Tamana
Tamana
1 سال قبل

به نظرم خیلییی افکار تو ذهنشونو نویسنده مینویسه🚶‍♀️🤦‍♀️

علوی
علوی
1 سال قبل

حالا قشنگ می‌شه اگه میران بخواد باز مثل اون بار که به مادرش توهین کرد، تنبیهش کنه، اون‌وقت قرص دوم رو خودش بره بالا.

Zahra...
Zahra...
پاسخ به  علوی
1 سال قبل

درین نباید کاری که شروع کرده بود رو ول میکرد
اگه نوشته بود میران میخوره ولی قرص اشتباهی بود و فقط بیمارستانی میشد قشنگ تر بود

آسمان
آسمان
1 سال قبل

بابا گفتم که نمیزاره بخوره بفرما نخورد

ghazal
ghazal
پاسخ به  آسمان
1 سال قبل

ادم اینجور کارا نیست دل رحم تر از این حرفاس

دسته‌ها

5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x