رمان تارگت پارت 221

3.7
(6)

 

 

با اینکه حس کردم داره دنبالم میاد و هرلحظه ممکنه بهم برسه.. از سرعتم کم نکردم و همینکه از پله ها بالا رفتم دوییدم سمت در حیاط..

چون با این عصبانیتی که توی وجودش بود و مطمئناً وقتی بهت و تعجبش از بین می رفت بیشترم می شد.. تلافی این کارم و سرم درمی آورد و من.. نمی خواستم به اون نقطه برسم.

واسه همین با خیال راحت از اینکه با اون لباس نمی تونه تو خیابون دنبالم راه بیفته.. بی اهمیت به حال بد خودم و ضعفی که تو جونم حس می کردم.. تا جایی که در توان داشتم دوییدم به سمت سر کوچه و همونجا.. سوار اولین ماشینی که برام نگه داشت شدم..

خیالم که راحت شد.. نفس لرزونم و بیرون فرستادم و سرم و به سمت خونه اش برگردوندم.. میران با همون لباسا وسط کوچه وایستاده بود و داشت خیره و مستقیم نگاهم می کرد.. یه نگاهی که حتی از همین فاصله هم می تونستم شدت ناباوریش و.. حس کنم!

*

– خانوم کاشانی.. حواست کجاست شمــــا؟ ای بابا!

با شرمندگی نگاهم و از چهره عصبی و کلافه سمیع گرفتم و زل زدم به زمین.. در طول امروز سومین بار بود که سفارش مشتری و اشتباه ثبت کردم.

دو بار اول راضی شدن صبر کنن تا دوباره سفارش جدیدشون آماده بشه.. ولی این آخری انقدر بد قلق بود که فوری بهش برخورد و بلند شد رفت.

الآنم.. برعکس همیشه که سمیع با گیرهای بیخود کار کردن و برامون سخت می کرد.. بهش حق می دادم بخواد اینجوری عصبی بشه و یه بار جلوی بقیه.. یه بارم اینجا تو اتاقش سرم داد بزنه.

– این چندمین باره که تو یه هفته گذشته همچین اشتباهی می کنی.. اگه دیگه دوست نداری کار کردن تو اینجا رو خب استعفا بده برو.. ما که به خاطر پارتی دوست پسرت دستمون بسته اس وگرنه تو همون دومین اشتباه باید اخراج می شدی. من تا حالا تو پرسنلم همچین آدم بی انضباط و بی مسئولیتی نداشتم.

چشمام و محکم بستم و هیچ حرف دیگه ای جز «ببخشید» به زبونم نیومد. نمی دونستم باید چی بگم و چی کار کنم.. دست خودمم نبود این اشتباها.. کدوم یکی از این پرسنل اگه تو زندگی الآن من بود و این لحظه های پر اضطراب و سپری می کردن می تونستن درست و حسابی کار کنن..

 

 

اگه به حقوقش احتیاج نداشتم.. استعفا می دادم و هم سمیع و از شر خودم خلاص می کردم و هم از اینهمه تحقیر و توبیخ شدن تو محیط کارم نجات پیدا می کردم.

ولی وسط اینهمه دلمشغولی و درگیری های فکری.. پیدا کردن یه کار دیگه با حقوق خوب.. معضلی بود که تحت هیچ شرایطی نمی خواستم و نمی تونستم که بهش فکر کنم.

– آخه ببخشید که نشد جواب.. اینکه هربار به خودت اجازه بدی هر گندی و بزنی و بعدش خیالت راحت باشه که با یه ببخشید سر و تهش هم میاد اینجا کار راه نمی افته که.

– بله.. حق با شماست ولی.. من این روزا یه کم درگیری فکری دارم.. درست می شه.. قول می دم.. اینجوری نمی مونه. قول می دم دیگه اشتباه نکنم.. ضرر و زیان این اشتباهایی که تو این مدت کردم هم.. از حقوقم کم کنید.

– معلومه که کم می کنم.. من خودمم باید بابت همه چیز به یکی دیگه جواب پس بدم. پس لطفاً خودت پای اشتباهای خودت وایستا و مجازاتشم ببین تا بفهمی تکرار کردنشون بیشتر از همه به ضرر خودت تموم می شه.

نفس عمیقی کشیدم و با صدای لرزون و لحن ناامیدم لب زدم:

– چشم!

– برگرد سر کارت.

با سر پایین افتاده از اتاقش زدم بیرون و به این فکر کردم که چرا بیخودی قول دادم؟ من مگه قرار بود زندگیم روی خوش ببینه و این روزای جهنمیم به همین زودیا تموم بشه که قول بهتر شدن همه چیز و دادم؟

تا وقتی میران تو زندگیم بود.. این استرس و حال بد.. از من جدا نمی شد. درست مثل همین ساعت هایی که داشتم با بدبختی سپری می کردم.

بعد از کاری که صبح می خواستم باهاش بکنم و فرار کردنم از دستش.. فکر کردم زودتر از اینا یه خودی نشون بده با زنگ زدن یا حتی پیام دادن.

ولی هیچ خبری ازش نبود و همین باعث می شد هر ثانیه ای که می گذره.. به حجم بیش از حد زیاد شده استرسم.. اضافه بشه.

میران آدمِ ساکت نشستن در برابر این کار من نبود.. میران آدم حق دادن و کوتاه اومدن نبود.. میران آدم گذشت و فداکاری نبود و مطمئنم تنها چیزی که تو اون اتفاق نمی دید.. پشیمون شدن لحظه آخرم بود و بیشتر.. همون نیت و قصد اصلیم بود که براش اهمیت داشت و باقی برنامه ها و حرکاتش و طبق همون می چید.

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.7 / 5. شمارش آرا 6

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240529 155741 508 scaled

دانلود رمان لیلی به صورت pdf کامل از آذر _ ع 4 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   من لیلی‌ام… دختر 16 ساله‌ای که تنها هنرم جیب بریه، بخاطر عمل قلب مادربزرگم  مجبور شدم برای مردی که نمیشناختم با لقاح مصنوعی بچه بیارم ولی اون حتی اجازه نداد بچم رو ببینم. همه این خفت هارو تحمل کردم غافل از اینکه سرنوشت چیزی دیگه…
IMG 20230123 235601 807

دانلود رمان به نام زن 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       به نام زن داستان زندگی مادر جوانی به نام ماهور است که در پی درآمد بیشتر برای گذران زندگی خود و دختر بیست ساله‌اش در یک هتل در مشهد به عنوان نیروی خدمات استخدام می شود. شروع ماجرای احساسی ماهور همزمان با…
InShot ۲۰۲۳۰۳۰۱ ۰۷۱۹۰۴۲۳۰

دانلود رمان آوای جنون pdf از نیلوفر رستمی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       سرگرد اهورا پناهی، مأموری بسیار سرسخت و حرفه‌ای از رسته‌ی اطلاعات، به طور اتفاقی توسط پسرخاله‌اش درگیر پرونده‌ی قتلی می‌شود. او که در این راه اهداف شخصی و انتقام بیست ساله‌اش را هم دنبال می‌کند، به دنبال تحقیقات در رابطه با پرونده، شخص…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (6)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
InShot ۲۰۲۳۰۳۰۴ ۲۲۰۴۲۰۰۳۰

دانلود رمان قصاص pdf از سارگل حسینی 2 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     آرامش دختر هجده ساله‌ای که مورد تعرض پسر همسایه شون قرار میگیره و از ترس مجبور به سکوت میشه و سکوتش باعث میشه هاکان بخواد دوباره کارش رو تکرار کنه اما این بار آرامش برای محافظت از خودش ناخواسته قتلی مرتکب میشه که زندگیش…
IMG 20230127 013512 6312 scaled

دانلود رمان می تراود مهتاب 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       در مورد دختر شیطونی به نام مهتاب که با مادر و مادر بزرگش زندگی میکنه طی حادثه ای عاشق شایان پسر همسایه ای که به تازگی به محله اونا اومدن میشه اما فکر میکنه شایان هیچ علاقه ای به اون نداره و…
سکوت scaled

رمان سدسکوت 0 (0)

4 دیدگاه
  دانلود رمان سد سکوت   خلاصه : تنها بودم ، دور از خانواده ؛ در یک حادثه غریبه ای جلوی چشمانم برای نجاتم به جان کندن افتاد اما رهایم نکرد، از او میترسیدم. از آن هیکل تنومندی که قدرت نجاتمان از دست چند نفر را داشت ولی به اجبار…
IMG 20210815 000728

دانلود رمان عاصی 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:         در انتهای خیابان نشسته ام … چتری از الیاف انتظار بر سر کشیده ام و … در شوق دیدنت … بسیار گریسته ام …
InShot ۲۰۲۳۰۵۲۹ ۲۳۲۳۱۳۸۷۱

دانلود رمان به گناه آمده ام pdf از مریم عباسقلی 2 (2)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان :   من آریان پارسیان، متخصص ۳۲ ساله‌ی سکسولوژی از دانشگاه کمبریج انگلیسم.بعد از ده سال به ایران برگشتم. درست زمانی که خواهر ناتنی‌ام در شرف ازدواج با دشمن خونی‌ام بود. سایا خواهر ناتنی منه و ده سال قبل، وقتی خانوادمون با فهمیدن حاملگی سایا متوجه رابطه‌ی…
IMG 20240622 231247 222

دانلود رمان هیچ ( جلد دوم) به صورت pdf کامل از مستانه بانو 5 (1)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان :   رفتن مرصاد همان و شکستن باورها و قلب ترمه همان. تار و پودش را از هم گسسته می دید. آوارهای تاریک روی سرش سنگینی می کردند. “هیچ” در دست نداشت. هنوز نه پدرش او را بخشیده و نه درسش تمام شده که مستقل…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

7 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mehr58
mehr58
1 سال قبل

یا خدا حالا چی پیش میاد؟

حدیثه
حدیثه
1 سال قبل

درین باید محکم تو رو میران می ایستاد. و بهش می فهموند چه قدر ازش متنفری و چه کار های می توانه ازش سر بزنه

علوی
علوی
1 سال قبل

خوب از الان تا شنبه علاف بقیه ماجرا هستیم، پس بیاین یه کاری کنیم.
هرکس یه لیست از بدیهیات و حدس‌ها در مورد وضع موجود داستان ردیف کنه.
تمرین خوبیه، به خصوص برای کسایی که دستی تو نویسندگی دارن و می‌خوان ذهنشون رو به چالش بکشن.

از طرف من:
بدیهیات، 1- دایی درین پول خونه رو از دست داده، و الان تو خونه خودش، با پول پیش درین، مستاجر میرانه. 2- دایی درین تا الان از ماجراهای درین و میران بی‌خبره 3- آفرین از داستان خبر داره ولی کاری ازش بر نمیاد. 4- درین یک وجب اون‌طرف آستانه تحملش رسیده، کاملاً شکننده و نابود شده است و الان میران کاملاً اینو می‌دونه. 5- درین از مجموع دو قرص برنجی که تهیه کرده، یکی رو سوخت داده، یکی دیگه داره که میران از این بی‌اطلاعه. 6- تو لیست خودکشی درین، جزء موارد بررسی و رد شده، خودسوزی نبود، که ممکنه با اطلاع از گذشته، اینم اضافه لیست بشه. به شرطی که قرص آخر هم سوخت بشه.

حدسیات: 1- میران درست بیرون در هتل تو ماشین منتظره. 2- شاید این بار، بالاخره دهن باز کنه و به درین بگه که چه مرگشه!! 3- درین از قرص دوم برای راحت‌کردن خودش یه وقتی استفاده می‌کنه 4- مجازات این باری که میران برای درین در نظر گرفته رفتنشون با هم به عروسی دوستشه. در اصل شکنجه خودش و درین با هم؛ بازی کردن اجباری نقش یه زوج خوشبخت در آستانه ازدواج، تو مراسم ازدواج و به هم رسیدن دو نفر دیگه. چیزی که هرگز سهم خودشون نیست و نخواهد بود تو زندگی.

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط علوی
shyyliii
shyyliii
پاسخ به  علوی
1 سال قبل

ذهن خلاقی داری افرین
دلم میخواد ی بلایی سر درین بیاد ک میران ادم بشه و دچار خوددرگیری شدم ع ی طرف دلم میخواد درین خودکشی کنه ریتا اشتباای قرص برنج باقی مونده رو بخوره عمه ی میران هم تصادف کنه😁
و از طرف دیگ دلم نمیخواد هیچ کدوم ازین اتفاقا بیفته

Nafas
Nafas
1 سال قبل

هم حجم پارتا کمه هم دیر به دیر میادد😑

ریحان
ریحان
1 سال قبل

همین؟

Ftm
Ftm
1 سال قبل

خیلی حجم پارت ها کمه😑

دسته‌ها

7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x