رمان تارگت پارت 260

4.2
(5)

 

 

 

 

واسه چندمین بار در طول یکی دو ساعت گذشته کلافه شدم از شدت حماقت و سادگی این دختر.. اگه قبل از وارد شدنم به زندگیش.. می فهمیدم که انقدر بدبختی و فلاکت دور و برش هست.. فقط یه گوشه ای وایمیستادم و از دور تماشاش می کردم..

دیگه هیچ احتیاجی به انتقام نبود چون خودش.. با همین حماقت ها.. دستی دستی زندگیش و به باد می داد و لزومی نداشت منم وارد عمل بشم..

الآنم نمی دونم چرا کمکش کردم.. اونم وقتی همین می تونست یه بهونه واسه بیشتر آزار دیدنش باشه.. مگه من همین و نمی خواستم.. پس چرا به محض اینکه اسم کلانتری و شنیدم و راه افتادم و تمام آزارم شد همون حرفایی که پای تلفن زدم..

چرا مثل قضیه اون استاد پفیوزش.. انقدر برام سخت بود که ببینم یکی به جز من داره خونش و تو شیشه می کنه؟ چرا کاری کردم که حس کنه منم می تونم دلسوزش باشم؟

مثل همون حرکت ناخودآگاهم وقتی از کلانتری بیرون اومدیم که هیچ فکری پشتش نبود و فقط یه لحظه حس کردم به همچین آغوشی احتیاج داره و منم.. انجامش دادم!

آره احساس دلسوزی داشتم ولی.. درین نباید این و می دید.. نباید می فهمید و از این قضیه سوء استفاده می کرد.. نباید می فهمید که پس فردا.. هرجا گیر افتاد خیالش راحت باشه من هستم تا از مخمصه نجاتش بدم. چون دیگه محال بود همچین کاری انجام بدم..

اونم بعد از.. کاری که اون شب با من کرد و من و وسط اون درگیری تنها گذاشت.. حقیقاً تمام این چند روز داشتم فکر می کردم تا از یه راه مناسب کارش و تلافی کنم تا همونجاییش بسوزه که منم سوزشش و حس کردم.. تا اینکه خودش بهونه اش و دستم داد.. هرچند که نتونستم تا آخر پیش برم.

سینی غذا رو برداشتم و با خودم بردم بالا.. نمی دونستم چرا خودش خواست که بیاد خونه من.. چون منِ زیادی دلرحم شده امشب تصمیم داشتم برسونمش خونه خودش.. ولی بعد از اینکه حرفش و زد خوابش برد و تا وقتی برسیم بیدار نشد.. منم طبق خواسته اش عمل کردم..

بعدشم که بلافاصله خودش و چپوند تو حموم تا احتمالاً کثیفی های اون بازداشتگاهی که مجبور شد نیم ساعت توش بمونه رو از تنش پاک کنه.

خلاصه که تصمیم گرفته بودم یه امشب و باهاش همه جوره راه بیام.. چون بعید می دونستم هیچ وقت توی زندگیش حالش تا این اندازه بد بوده باشه..

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

در و که باز کردم و رفتم تو.. دیدم با حوله روی تخت نشسته و نگاه مات و خیره اش میخ زمینه.. رنگ و رویی که هنوز به حالت عادی برنگشته بود وادارم کرد جلو برم و سینی و بذارم رو میز کنار تخت..

– یه چیزی بخور!

حتی پلکم نزد چه برسه به اینکه نگاه کنه و من بفهمم متوجه حضورم شده..

– درین!

دستم و رو شونه اش گذاشتم و تکونش دادم که بالاخره واکنش نشون داد و خیره به همون نقطه لب زد:

– سیگار داری؟

فقط نگاهشم کردم تا اونم من و ببینه و از چشمام بخونه که جوابی واسه این حرف چرتش ندارم.. ولی فایده نداشت و منم پوفی کشیدم و با دستایی که به پهلوم بند کردم زل زدم بهش..

– بر فرض داشته باشم.. می خوای چی کار؟

سرش و بلند کرد و نگاه تو خالیش و به صورتم دوخت:

– یه دونه می دی بهم؟

– مثلاً فکر کردی قراره چه دردی ازت دوا کنه؟ معجزه می کنه؟

– معجزه نمی کنه واسه چی می کشی؟

– از سر عادت!

– منم می خوام عادت کنم!

پوزخندی زدم و خیره به چشمایی که هنوز سرخ بود و نشون می داد توی حموم حسابی گریه کرده پرسیدم:

– فکر کردی دوبار سیگار کشیدی و بهش عادت کردی و تموم شد؟ بعد که عادت کردی و نتونستی بذاریش کنار.. برات بد نمی شه داییت از روی لباسات یا از خونه ات بوی سیگار بهش بخوره و بره همه چیز و بذاره کف دست مامانت؟

با اینکه داشتم با متلک حرف می زدم ولی انگار حرفام روشنش کرد که یه کم تو فکر فرو رفت و بعد دید همچین چیزی واقعاً شدنی نیست..

که یهو رو پاهاش بلند شد و با یه قدم چسبیده بهم وایستاد و از پایین زل زد بهم.. عجیب تر از این حرکت یهوییش این بود که حوله اش موقع بلند شدن از دورش باز شد و افتاد زمین ولی درین هیچ اهمیتی بهش نداد و همون شکلی خیره و مستقیم نگاهم کرد و گفت:

– پس خودت یه کاری بکن.. زودباش.. همین الآن!

نگاهم بین چشمای مشکیش که حس می کردم تو غمگین ترین حالت ممکن قرار داره چرخ می خورد..

– چی کار کنم؟

 

 

 

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20231031 193649 282

دانلود رمان شاه دل pdf از miss_قرجه لو 1 (1)

9 دیدگاه
    نام رمان:شاه دل نویسنده: miss_قرجه لو   مقدمه: همه چیز از همان جایی شروع شد که خنده هایش مرا کشت..از همان جایی که سردرد هایم تنها در آغوشش تسکین می یافت‌‌..از همان جایی که صدا کردنش بهانه ای بود برای جانم شنیدن..حس زیبا و شیرینی بود..عشق را میگویم،همان…
رمان بر دل نشسته

رمان بر دل نشسته 4 (4)

5 دیدگاه
خلاصه رمان بردل نشسته نفس، دختر زیبایی که بخاطر ترسِ از دست دادن و جدایی، از عشق و دلبسته شدن میترسه و مهراد، مهندس جذاب و مغروری که اعتقادی به عاشق شدن نداره.. ولی با دیدن هم دچار یک عشق بزرگ و اساطیری میشن که تو این زمونه نظیرش دیده…
IMG 20230123 230208 386

دانلود رمان آبان سرد 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :   میان تلخی یک حقیقت دست پا میزدم و فریادرسی نبود. دستی نبود مرا از این برهوت بی نام و نشان نجات دهد. کسی نبود محکم توی صورتم بکوبد و مرا از این کابوس تلخ و شوم بیدار کند! چیزی مثل بختک روی سینه ام…
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 3.6 (7)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۸۰۵۳۰۲۵۷

دانلود رمان ارتعاش pdf از مرضیه اخوان نژاد 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     روزی شهراد از یه جاده سخت و صعب العبور گذر میکرده که دختری و گوشه جاده و زخمی میبینه.! در حالیکه گروهی در حال تیراندازی بودن. و اون دختر از مهلکه نجات میده.   آیسان دارای گذشته ای عجیب و تلخ است و…
InShot ۲۰۲۳۰۶۱۸ ۱۷۱۷۲۴۵۸۱

دانلود رمان شهر زیبا pdf از دریا دلنواز 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:       به قسمت اعتقاد دارید؟ من نداشتم… هیچوقت نداشتم …ولی شاید قسمت بود که با بزرگترین ترس زندگیم رو به رو بشم…ترس دوباره دیدن کسی که فراموشش کرده بودم …آره من سخت ترین کار دنیا رو انجام داده بودم… کسی رو فراموش کرده بودم که…
رمان هکمن

رمان هکمن 1 (1)

8 دیدگاه
دانلود رمان هکمن   خلاصه : سمیر، هکر ماهری که هیچکس نمی تونه به سیستمش نفوذ کنه، از یه دختر باهوش به اسم ماهک، رو دست می خوره و هک می شه و همین هک باعث یه کل‌کل دنباله دار بین این دو نفر شده و کم کم ماهک عاشق…
InShot ۲۰۲۳۰۶۲۴ ۱۰۱۹۳۶۱۶۳

دانلود رمان بی مرزی pdf از مهسا زهیری 0 (0)

2 دیدگاه
  خلاصه رمان:       بی مرزی درباره دختری به اسم شکوفه هستش که پس از ۵ سال تبعید توسط پدر ثروتمندش حالا به تهران بازگشته و عامل اصلی این‌تبعید را پسرخوانده پدر و خود پدر میدونه او در این‌بازگشت می‌خواهد انتقام دوران تبعیدش و عشق ممنوعه اش را…
IMG 20230622 120956 438

دانلود رمان بوی گندم pdf از لیلا مرادی 5 (1)

6 دیدگاه
خلاصه رمان: یه کلمه ، یک انتخاب و یک مسیر میتواند گندمی را شکوفا کند یا از ریشه بخشکاند باید دید دختر این داستان شهامت این را دارد که قدم در این راه بگذارد قدم در یک دنیای پر از تناقض که مجبور است باهاش کنار بیاید در صورتی که…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

5 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
عسل
عسل
1 سال قبل

این رمانو‌ از کجا میشه کامل دانلود کرد یا خرید کسی میدونه؟؟؟

Rasha
Rasha
1 سال قبل

خبببب داره عن میشهه

دکتر ماما دلی
دکتر ماما دلی
1 سال قبل

عجب

Ella
Ella
پاسخ به  دکتر ماما دلی
1 سال قبل

واقعا هم عجب😂

Ayda
Ayda
1 سال قبل

واییی یکم طولانی تر بزار دیگه

دسته‌ها

5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x