رمان تارگت پارت 262

5
(4)

 

 

 

 

*

صبح که چشمام و باز کردم و همون اول با جای خالی درین روی تخت مواجه شدم.. فهمیدم که حدس های دیشبم درست بوده و درین.. به محض بیدار شدن درگیر همون حس پشیمونی و عذاب وجدان شده و احتمالاً برای اینکه دیگه با من چشم تو چشم نشه.. سریع بلند شده و رفته.

یه نیم چرخ زد و چشمم به ساعت افتاد.. تازه هشت و نیم بود.. کار دیشبم تا نزدیکای صبح ادامه داشت و هوا روشن شده بود که خوابیدیم..

پس یعنی.. درین اصلاً نخوابیده بود و همینکه من چشمام گرم شد بلند شده و رفته؟

با پوف کلافه ای نشستم رو تخت.. شب نسبتاً خوبی رو داشتیم و حتی مطمئن بودم که درین هم از رابطه امون لذت جنسی برده و همین برام کافی بود تا بفهمم تصمیم اشتباهی واسه نشون دادن خود واقعیم نگرفتم و انگار درین هم بدون اینکه خودش متوجه باشه.. مثل اکثر دخترا این سبک از رابطه ها رو دوست داره..

ولی حالا.. حس خوبم خیلی راحت پرید و من بدون اینکه انگیزه ای برای بیدار شدن داشت باشم با چشمای بسته راه افتادم سمت دستشویی که بعدش برگردم سر جام و دوباره بخوابم..

از دستشویی که بیرون اومدم.. با همون چشمایی که به زور می تونستم باز نگهشون دارم.. نگاهی به دور و برم انداختم و با دیدن کیف درین که همونجا کنار میز روی زمین افتاده بود یه لحظه ماتم برد..

پس.. پس یعنی درین نرفته؟ یا کیفش و اینجا جا گذاشته؟

گزینه دوم بعید ترین احتمال ممکن بود.. با این حال سریع یه چیزی تنم کردم و از اتاق زدم بیرون تا مطمئن بشم رفته یا هنوز تو خونه اس..

با این احتمال که صد در صد توی آشپزخونه اس و داره یه چیزی می خوره راه افتادم سمت پله ها ولی هنوز پام و رو اولین پله نذاشته بودم که یه لحظه سرم چرخید به سمت ته راهرو و با دیدن در باز اتاقی که همیشه قفل بود.. همونجایی که وایستاده بودم خشک شدم..

حتم داشتم دیشب که اومدیم خونه اون در بسته بود حداقل از زاویه دید من که کاملاً بسته به نظر می رسید.. ولی.. ولی نمی تونستم مطمئن باشم که قفل هم بوده یا نه! آخرین بار چند روز پیش رفتم توش و بعد از اون.. لابد یادم رفته که قفلش کنم.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خیلی سریع ذهنم بهم هشدار داد که الآن مسئله مهم این نیست که اون در چه جوری باز شده و یا من چرا قفلش نکردم.. چون مهم تر از اون اینه که کی در و باز کرده و الآن داره تو اتاقی که مخصوص خلوت دو نفره من و مادرم بوده چی کار می کنه؟

همین هشدار کار خودش و کرد و من مات مونده رو به خودم آورد و در عرض چند ثانیه خودم و با قدم های بلند به اتاق رسوندم و در و محکم تا آخر باز کردم..

با صدایی که در اثر کوبیده شدن در به دیوار تو اتاق ایجاد شد.. درین هینی کشید و وحشتزده به عقب چرخید و من تازه چشمم به آلبوم عکسی که از تو دستش رو زمین افتاد خورد و اخمای درهمم عمیق تر شد..

– اینجا چه غلطی می کنی تو؟

از لحن تند و عصبیم ترسید که به تته پته افتاد و لب زد:

– من.. من خوابم نبرد.. خواستم…

– کی به تو اجازه داد پات و اینجا بـــــــــــذاری؟

– لای درش باز بود.. من.. من فکر کردم…

– هرجا درش باز بود باید عین گاو سرت و بندازی پایین و بری تـــــــــــو؟

حین نعره کشیدنم نزدیکش شدم تا جایی که تو فاصله یه قدمیش وایستادم و اونم کاملاً تو خودش مچاله شده بود تا احتمالاً از خودش در برابر ضربه ای که فکر می کرد توسط من قراره به صورتش کوبیده بشه محافظت کنه..

حق داشت همچین فکری داشته باشه.. آخرین باری که اون شکلی تو صورتش کوبیدم و زخم بدی روی لباش ایجاد کردم.. یه حرف چرتی درباره مادرم زده بود و الآنم.. از روی همین عکسا.. مطمئناً تشخیص داده بود که این اتاق مربوط به کیه و من توش به هیچ کس و هیچ چیز دیگه ای فکر نمی کنم!

ولی دیگه قصد کتک زدنش و نداشتم.. هرچند که با اینجا بودنش هم نمی تونستم کنار بیام که با همون لحن تند و عصبی توپیدم:

– گمشو برو بیــــرون!

خیالش که از بابت هرز نرفتن دستم راحت شد از اون حالت مچاله شده در اومد و صاف وایستاد.. منم حین نفس نفس زدنم نگاهی بهش انداختم..

لباسای من و پوشیده بود و از یقه گشاد تی شرتی که چند سایز براش بزرگ بود.. خیلی راحت می تونستم لکه های قرمز و بنفش روی شونه و گلو و گردنش و تشخیص بدم..

 

 

 

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
Screenshot ۲۰۲۳۰۲۲۳ ۱۰۵۵۱۰

دانلود رمان الماس pdf از شراره 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     دختری از جنس شیشه، اما به ظاهر چون کوه…دختری با قلبی شکننده و کوچک، اما به ظاهر چون آسمانی پهناور…دختری با گذشته‌ای پر از مهتاب تنهایی، اما با ظاهر سرشار از آفتاب روشنایی…الماس سرگذشت یه دختره، از اون دسته‌ای که اغلب با کمترین توجه…
InShot ۲۰۲۳۰۵۲۲ ۲۳۱۵۱۳۵۵۲

دانلود رمان دروغ شیرین pdf از Saghar و Sparrow 5 (2)

11 دیدگاه
    خلاصه رمان :         آناهید زند دانشجوی پزشکی است او که سالها عاشقانه پسر عمه خود کاوه را دوست داشته فقط به خاطر یک شوخی که از طرف دوست صمیمی خود با کاوه انجام میدهد کاوه او را ترک میکند و با همان دختری که…
InShot ۲۰۲۳۰۵۲۰ ۲۳۴۷۵۳۰۵۶

دانلود رمان لانه ویرانی جلد اول pdf از بهار گل 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     25 سالم بود که زندگیم دست خوش تغییرات شد. تغییراتی که شاید اول با اومدن اسم تو شروع شد؛ ولی آخرش به اسم تو ختم شد… و من نمی‌دونستم بازی روزگار چه‌قدر ناعادلانه عمل می‌کنه. اول این بازی از یک وصیت شروع شد، وصیتی…
IMG 20240522 075749 599

دانلود رمان آتشم بزن ( جلد سوم ) به صورت pdf کامل از طاهره مافی 4 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   « جلد اول :: خردم کن »   من یه ساعت شنیام. هفده سال از سالهای زندگیام فرو ریخته و من رو تمام و کمال زیر خودش دفن کرده. احساس میکنم پاهام پر از شن و میخ شده است، و همانطور که زمان پایان جسمم سر…
IMG 20240623 195232 003

دانلود رمان بازی های روزگار به صورت pdf کامل از دینا عمر 4.3 (4)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:   زندگی پستی و بلندی های زیادی دارد گاهی انسان ها چنان به عمق چاه پرتاب می شوند که فکر میکنن با تمام تاریکی و دلتنگی همانجا میمانند ولی نمیدانند که روزی خداوند نوری را به عمق این چاه میتاباند چنان نور زیبا…
IMG 20210725 110243

دانلود رمان دلشوره 1.5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:       هم اکنون داستان زندگی پناه را تهیه کرده ایم، دختری که بین بد و بدتر گیر کرده و زندگی اش دستخوش تغییراتی شده، انتخاب مردی که برای جان خودش او را قربانی میکند یا مردی که همه ی عمرش عاشقانه هایش را با…
IMG 20231120 000803 363

دانلود رمان بخاطر تو pdf از فاطمه برزه کار 4 (2)

1 دیدگاه
    رمان: به خاطر تو   نویسنده: فاطمه برزه‌کار   ژانر: عاشقانه_انتقامی     خلاصه: دلارام خونواده‌اش رو تو یه حادثه از دست داده بعد از مدتی با فردی آشنا میشه و میفهمه که موضوع مرگ خونواده‌اش به این سادگیا نیست از اون موقع کمر همت میبنده که گذشته…
InShot ۲۰۲۳۰۵۳۱ ۱۱۰۹۳۹۲۵۷

دانلود رمان گناهکار pdf از فرشته تات شهدوست 5 (1)

12 دیدگاه
  خلاصه رمان :       زندگیمو پر از سیاهی کردم. پر از نفرت و تاریکی..فقط به خاطر همون عذابی که همیشه ازش دَم می زد. انقدر که برای خودم این واژه ی گناهکار رو تکرار کردم تا تونستم کاری کنم بشه ملکه ی ذهن و روح و قلبم.اون…
InShot ۲۰۲۳۰۳۰۴ ۲۱۴۷۲۱۹۷۸

دانلود رمان کنار نرگس ها جا ماندی pdf از مائده فلاح 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان : یلدا پزشک ۲۶ ساله ایست که بخاطر مشکل ناگهانی که برای خانواده‌اش پیش آمده، ناخواسته مجبور به تغییر روش زندگی خودش می‌‌شود. در این بین به دور از چشم خانواده سعی دارد به نحوی مشکلات را حل کند، رویارویی او با مردی که در گذشته درگیری…
InShot ۲۰۲۳۰۵۲۹ ۲۳۲۳۱۳۸۷۱

دانلود رمان به گناه آمده ام pdf از مریم عباسقلی 2 (2)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان :   من آریان پارسیان، متخصص ۳۲ ساله‌ی سکسولوژی از دانشگاه کمبریج انگلیسم.بعد از ده سال به ایران برگشتم. درست زمانی که خواهر ناتنی‌ام در شرف ازدواج با دشمن خونی‌ام بود. سایا خواهر ناتنی منه و ده سال قبل، وقتی خانوادمون با فهمیدن حاملگی سایا متوجه رابطه‌ی…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
بینام
بینام
1 سال قبل

همین ؟

Seti bano
Seti bano
1 سال قبل

اوه از اون اژدها وارد می شودااا بود😂
از شخصیت درین اصلا خوشم نمیاد خیلی ترسو حقشه هرچی بلا سرش میاد ناز شصتت میران جون

Ella
Ella
1 سال قبل

دختر بیچاره زهره ترک شد

دسته‌ها

3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x