رمان تارگت پارت 366

3.4
(5)

 

 

 

 

 

– پس تا یه کم مرور می کنی.. برم یه چیز گرم بگیرم بخوریم.

تا خواستم اعتراض کنم و بگم لازم نیست.. چشمکی زد و ادامه داد:

– اینم یکی از همون روش هاست که لازمه انجام بشه!

خواست بره که یه لحظه وایستاد و با چشمای ریز شده گفت:

– فقط یه سوال..

منتظر بهش زل زدم که پرسید:

– درس منم قرار بود حذف کنی؟

خیره شدم به کتاب و آروم جواب دادم:

– نه!

– چرا؟ نکنه خیال می کردی در هر صورت از من نمره کامل می گیری؟

پیش خودم جواب آماده برای این سوالش داشتم.. ولی دلم نمی خواست به زبون بیارمش و دوباره یه بحثی از گذشته باز کنم.. واسه همین بازم کوتاه گفتم:

– نه!

– پس دلیلت چی بود؟

وقتی دیدم بدجوری اصرار داره بدونه و از اون جایی که با همین شناخت نصفه و نیمه هم فهمیده بودم به همین راحتی ها از خواسته اش کوتاه نمیاد.. به ناچار جواب دادم:

– بیشتر.. به خاطر خودتون بود که تصمیم داشتم حسابی درس بخونم و هرجور شده این یه امتحان و پاس کنم.. تا.. تا ترم بعدم مجبور نباشید.. قیافه آدمی رو که باعث به کما رفتنتون شده.. سر کلاس تحمل کنید!

نگاهم به کتاب بود ولی حس می کردم نگاه خیره ای رو که ازم نمی گیره.. منم طاقت چشم تو چشم شدن باهاش و خوندن معنی نگاهش و نداشتم که بالاخره روش و برگردوند و رفت..

منم با جدیت مشغول خوندن درس و مرور مطالبی که برام تازگی داشتن شدم. می تونستم واسه چند ساعت.. یا حتی چند روز ذهنم و خالی کنم از همه مشکلات و درگیری های فکری که این مدت اجازه و توان درس خوندن و ازم گرفته بود..

با خودم فکر کردم.. مگه چند بار یه همچین موقعیتی تو زندگی آدم پیش میاد که بخواد با استادش.. اونم کسی که تو زمان دانشجوییش نابغه بوده درس کار کنه که حالا من بخوام بهش پشت کنم؟

دلیل این کارش هر چی می خواست باشه دیگه مهم نبود.. همین که داشت کمکم می کرد تا مجبور نباشم یه ترم دیگه وقت و هزینه صرف دانشگاه کنم باید ازش ممنون و متشکر می بودم!

 

 

 

 

 

 

*

نمی دونم چه ساعتی از شبانه روز بود که دوباره یه کابوس مزخرف به سراغم اومد.. ولی حس می کردم که تنم هنوز داغه.. درست مثل این دو روز گذشته از همون روزی که چند ساعت توی برف قدم زدم و وقتی خونه اومدم بدون عوض کردن لباسام خوابیدم.

حالم بد بود.. صدای زنگ می اومد و من نمی تونستم تشخیص بدم که زنگ گوشیمه.. یا زنگ در.. یا شایدم هر دو.. یا اصلاً اینم جزو خوابمه؟

همونطور که نمی تونستم تشخیص بدم این صحنه هایی که می بینم واقعاً کابوسه.. یا فقط یه یادآوری از اتفاقات گذشته؟

یه سری صحنه عادی.. مثل وقتی که اولین امتحانم و دادم و با عجله به اون پارک برگشتم و با ذوق و اطمینان به استاد علی عسگری که منتظرم بود گفتم که شک ندارم قبول می شم.

مثل تمام روز های بعدیش که قرارمون علی رغم سردی هوا تو همون پارک و رو همون میز شطرنج بود و هر بار یه روش جدید و کاربردی برای درس خوندن بهم پیشنهاد می داد..

مثل وقتی که ازم خواست برای هماهنگ شدمون شماره ام و بهش بدم و وقتی دید تردید دارم خودش گوشیم و ازم گرفت و شماره اش و توش سیو کرد..

مثل شبایی که بهم پیام می داد و برام تعداد صفحاتی که باید می خوندم مشخص می کرد.. چون روش روز بعدش سوال پرسیدن از اون مطالب بود..

مثل همه اون شیر نسکافه های داغی که تاکید می کرد تا وقتی بخار داره بخورم و مغزم و از یخ زدگی نجات بدم و من شدیداً حس می کردم که داره جایگزین شیرقهوه هایی می شه که یه زمانی معتادش بودم..

مثل روزی که آخرین امتحانم و دادم و بعد از مدت ها.. یه لبخند عمیق و واقعی روی لبم نشست و از ته دل.. بابت همراهی و کمکاش تشکر کردم و گفتم:

«مرسی که نذاشتی یه بار دیگه از اعتمادم پشیمون بشم!»

شاید اون معنی اصلی حرفم و نمی دونست.. ولی خودم و قلبی که بدجوری ضربه خورده بودیم از این اعتماد.. خوب می فهمیدیم که یه بار دیگه شکست نخوردن یعنی چی!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.4 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240606 191033 683

دانلود رمان روح پادشاه به صورت pdf کامل از دل آرا فاضل 5 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :   زمان و تاریخ، مبهم و عجیب است. گاهی یک ساعتش یک ثانیه و گاهی همان یک ساعت یک عمر می‌گذرد!. شنیده‌اید که ارواح در زمان سفر می‌کنند؟ وقتی شخصی میمیرد جسم خود را از دست می‌دهد اما روح او در بدنی دیگر، و در…
InShot ۲۰۲۳۰۶۱۴ ۱۳۲۸۴۴۱۱۹

دانلود رمان روشنایی مثل آیدین pdf از هانیه وطن خواه 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   دختری که با تمام از دست رفته هایش شروع به سازش می کند… به گذشته نگریستن شده است عادت این روزهایم… نگاه که می کنم می بینم… تو به رویاهایت اندیشیدی… من به عاشقانه هایم…ع تو انتقامت را گرفتی… من تمام نیستی ام را… بیا همین…
Screenshot 20220919 211339 scaled

دانلود رمان شاپرک تنها 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:             روشنا بعد از ده سال عاشقی روز عروسیش با آرمین بدون داماد به خونه پدری برمیگرده در اوج غم و ناراحتی متوجه غیبت خواهرش میشه و آه از نهادش بلند میشه. به هم خوردن عروسیش موجب میشه، رازهایی از گذشته…
InShot ۲۰۲۳۰۶۱۲ ۱۴۳۷۵۸۲۶۲

دانلود رمان نذار دنیا رو دیونه کنم pdf از رویا رستمی 5 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:     ازدختری بنویسم که تنش زیر رگبار نفرت مردیه که گذشتشو این دختر دزدید.دختریکه کلفت خونه ی مردی شدکه تا دیروز جرات نداشت حتی تندی کنه….روزگار تلخ می چرخه اما هنوز یه چیزایی هست….چیزایی که قراره گرفتار کنه دختریرو که از زور کتک مردی سرد و…
porofayl 1402 04 2

دانلود رمان آرامش پنهان به صورت pdf کامل از سمیرا امیریان 3.3 (9)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:       دلارا دختری است که خانواده خود را سال ها پیش از دست داده است و به تنهایی زندگی می گذراند. روزی آگهی استخدام نیرو برای یک شرکت مهندسی کامپیوتر را در اینستا مشاهده می کند و برای مصاحبه پا به این شرکت می گذارد…
Romantic profile picture without text 1 scaled

دانلود رمان طهران 55 pdf از مینا شوکتی 2 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       در مورد نوا دختری جسور و عکاسه که توی گذشته شکست بدی خورده، اما همچنان به زندگیش ادامه داده و حالا قوی شده، نوا برای نمایشگاهه عکاسیش میخواد از زنهای قوی جامعه که برخلاف عرف مکانیک شدن عکس بگیره، توی این بین با…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۷۵۴۳۹۱۱۴

دانلود رمان ستی pdf از پاییز 2 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :   هاتف، مجرمی سابقه‌دار، مردی خشن و بی‌رحم که در مسیر فرار از کسایی که قصد کشتنش را دارند مجبور به اقامت اجباری در خانه زنی جوان می‌شود. مردی درشت‌قامت و زورگو در مقابل زنی مظلوم و آرام که صدایش به جز برای گفتن «چشم‌»…
InShot ۲۰۲۳۰۵۲۸ ۱۱۳۰۳۲۵۲۱

دانلود رمان دامینیک pdf، مترجم marya mkh 5 (1)

2 دیدگاه
  خلاصه رمان :     جذابیت دامینیک همه دخترهای اطرافش رو تحت تاثیر قرار می‌ده، اما برونا نه تنها ازش خوشش نمیاد که با تمام وجود ازش متنفره! و همین انگیزه‌ای میشه برای دامینیک تا با و شیطنت‌ها و گذشتن از خط‌قرمزها توجهشو جلب کنه تا جایی که…
IMG 20230123 235605 557 scaled

دانلود رمان معشوقه پرست 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :         لیلا سحابی، نویسنده و شاعر مجله فرهنگی »بانوی ایرانی«، به جرم قتل دستگیر میشود. بازپرسِ پرونده او، در جستوجو و کشف حقیقت، و به کاوش رازهای زندگی این شاعر غمگین میپردازد و به دفتر خاطراتش میرسد. دفتری که پر است از…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

5 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Nazila
Nazila
11 ماه قبل

درین دهنت سرویس اگه عاشق این شی

mehr58
mehr58
1 سال قبل

چه عالی

ماه
ماه
1 سال قبل

چقدر باید فکر دربن ک تو سرش رژه میره بخونیم

فاطمه
فاطمه
1 سال قبل

به ولای علی خسته شدیم تمومش کن

نسرین
نسرین
1 سال قبل

نویسنده جان این چرت و پرت ها چیه که می‌نویسی تمومش کن بره دیگه

دسته‌ها

5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x