رمان تارگت پارت 368

3
(4)

 

 

 

 

 

از آویز کنار در یه شال برداشتم و انداختم رو سرم و با همون پتویی که هنوز دورم بود رفتم بیرون.. ریتا حالا دیگه از لونه اش بیرون اومده بود و یه سره پارس می کرد.

معمولاً زنجیر قلاده اش و باز نمی کردم و الآنم دقیقاً تا نقطه ای از حیاط که زنجیر بهش اجازه می داد جلو اومده بود و داشت با بلندترین صدای ممکن خیره به امیرعلی که همون جا جلوی در احتمالاً با دیدن واکنش تند ریتا خشکش زده بود پارس می کرد..

اونم نه پارس کردن معمولی.. قشنگ مشخص بود که داره واسه این آدم خط و نشون می کشه که لا به لاش می تونستم صدای غرشش و هم تشخیص بدم.

به ناچار از سه تا پله جلوی در پایین رفتم و با همون ضعفی که هنوز تو تنم بود صداش زدم:

– ریتا؟ بیا این جا..

حیاط انقدر کوچیک بود که امیرعلی راهی برای رد شدن از کنارش نداشته باشه و مطمئناً تو این شرایط ریتا گازش می گرفت..

واسه همین رفتم سمتش که امیرعلی با هشدار گفت:

– مواظب باش!

لبخندی به نگرانیش زدم و کنار ریتا رو پاهام نشستم و مشغول نوازش سر و صورتش شدم.. تا این که بالاخره آروم گرفت و شروع کرد به مالیدن خودش به دست و پای من..

– آفرین عزیزم.. دختر خوبی باش.. مهمون دارم!

صدام به گوش امیرعلی رسید که با بهت پرسید:

– دختره؟

– آره!

– مگه می شه؟

سر پر نبضم به سمتش چرخوندم.. چشمام از سرما و حال بدم می سوخت.. ولی دیدم نگاه پر از نگرانیش و که به سرتا پام خیره بود..

– چرا نشه؟

– نمی دونم.. آخه برای دختر بودن زیادی وحشیه!

– سگ ولگرد نیست که می گی وحشیه!

خودمم اون لحظه درست مثل امیرعلی جا خوردم.. ولی نه از لحن تندم.. تعجب من از جمله ای بود که یه زمانی عیناً از زبون میران شنیده بودم و حالا.. خودم داشتم برای یکی دیگه تکرارش می کردم.

همون لحظه ای که برای اولین بار ریتا رو تو خونه اش دیدم و ترسیدم.. هیچ وقت فکرشم نمی کردم یه روزی.. خودم بشم صاحب این سگ و بخوام ازش در برابر این حرف هایی که بقیه درباره اش می زنن دفاع کنم.

 

 

 

 

 

 

از جام بلند شدم و ریتا رو به سمت لونه اش هدایت کردم و بعد از پر کردن ظرف غذاش چرخیدم سمت امیرعلی که داشت نزدیک می شد.

ولی همین که حس کردم ریتا هیچ توجهی به غذاش نداره و با نزدیک شدن امیرعلی دوباره می خواد بهش حمله کنه.. چاره ای برام نمود جز این که به خونه اشاره کنم و بگم:

– بفرمایید بالا!

– مزاحم نمی شم!

– بفرمایید.. سرده هوا! منم.. نمی تونم زیاد تو حیاط بمونم!

نگاهش و با ناراحتی ازم گرفت و جلوتر از من راه افتاد.. خودمم نمی دونستم اعتماد به آدمی که مدت زیادی از آشنا شدنم باهاش نمی گذشت درست بود یا نه.. اونم وقتی یه بار بدجوری چوب اعتماد و خورده بودم.

ولی تو اون لحظه ذهنم درست حسابی کار نمی کرد که بخوام یه تصمیم بهتر بگیرم و باید اول می فهمیدم که این جا چی کار می کنه و چی می خواد!

کنار در که رسید.. وایستاد تا اول من برم تو و منم با یه «ببخشید» زیر لب جلوتر داخل شدم و راه افتادم سمت آشپزخونه تا زیر کتری و روشن کنم که سریع خودش و تا وسط های هال رسوند و گفت:

– زحمت نکش.. زیاد نمی مونم!

نیم نگاهی بهش انداختم که با حالتی معذب وسط سالن کوچیک خونه ام وایستاده بود و احتمالاً روش نمی شد که بشینه..

زیرکتری و روشن کردم و همونطور که از آشپزخونه بیرون می رفتم گفتم:

– بفرمایید بشینید..

پالتوش و درآورد و راه افتاد سمت مبل که سریع نزدیکش شدم و خواستم پالتوش و ازش بگیرم که یه لحظه سرم گیج رفت و قبل از این که امیرعلی بخواد نزدیکم بشه با تکیه به مبلی که کنارش بودم خودم و سرپا نگه داشتم..

– مواظب باش!

– خوبم!

– آره قشنگ معلومه!

نگاهی به چهره پر سرزنشش انداختم و دستم و برای گرفتن پالتوش دراز کردم که خودش پالتو رو انداخت رو دسته مبل و گفت:

– ولش کن این و.. بگیر بشین حالت خوب نیست.. رنگ و روت پریده!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20230128 234002 2482 scaled

دانلود رمان گیسو از زهرا سادات رضوی 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :   آریا رستگار استاد دانشگاه جدی و مغروری که بعد از سالها از آلمان به ایران اومده و در دانشگاه مشغول به تدریس میشه، با خودش عهد بسته با توجه به تجربه تلخ گذشتش دل به هیچ کس نبنده، اما همه چیز طبق نظرش پیش…
IMG ۲۰۲۱۱۰۰۹ ۲۱۱۶۴۸ scaled

دانلود رمان قصه مهتاب 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:               داستان یک عشق خاص و ناب و سرشار از ناگفته ها و رمزهایی که از بس یک انتظار 15 ساله دوباره رخ می نماید. فرزاد و مهتاب با گذر از آزمایش ها و توطئه و دشمنی های اطراف، عشقشان…
download

رمان رویای قاصدک 3 (2)

5 دیدگاه
  دانلود رمان رویای قاصدک خلاصه : عشق آتشین و نابی که منجر به جدایی شد و حالا سرنوشت بعد از دوازده سال دوباره مقابل هم قرارشون میده در حالی که احساسات گذشته هنوز فراموش نشده‌!!!تقابل جذاب و دیدنی دو عشق قدیمی…ایلدا دکترای معماری و استاد دانشگاه موفق و زیبایی…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 4 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
InShot ۲۰۲۳۰۶۱۵ ۲۲۲۸۱۵۶۲۸

دانلود رمان بغض ترانه ام مشو pdf از هانیه وطن خواه 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:       ترانه دختری از خانواده ای اصیل و پولدار که از بچگی نامزد پسرعمویش، حسام است. بعد از مرگ پدر و مادر ترانه، پدربزرگش سرپرستیش را بر عهده دارد. ترانه علاقه ای به حسام ندارد و در یک مهمانی با سامیار آشنا میشود. سامیاری که…
Screenshot ۲۰۲۲۰۴۲۴ ۲۱۲۷۴۷

دانلود رمان این من بی تو 3.5 (2)

12 دیدگاه
    خلاصه رمان :     ترمه و مهراب (پسر کوچک حاج فیضی) پنهانی باهم قرار ازدواج گذاشته اند و در تب و تاب عشق هم میسوزند، ناگهان مهراب بدون هیچ توضیحی ترمه را رها کرده و بی خبر میرود! حالا بعد از دوسال که حاج فیضیِ معروف، ترمه…
images 1

رمان هیچکی مثل تو نبود 2.5 (4)

بدون دیدگاه
  دانلود رمان هیچکی مث تو نبود خلاصه : آنا مفخم تک دختر خانواده مفخم کارشناس ارشد معماریه. بی کار و جویای کار. یه دختر شاد و سر زنده که با جدیت سعی میکنه مطابق میل پدرو مادرش رفتار کنه و اونها رو راضی نگه داره. اما چون اعتقادات و…
InShot ۲۰۲۳۰۴۱۸ ۱۰۵۰۱۵۱۹۵

دانلود رمان کوازار pdf از پونه سعیدی 0 (0)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان :       کوازار روایتگر داستانی عاشقانه از دنیای فرشتگان و شیاطین است. دختری به نام ساتی که در یک شرکت برنامه نویسی کار می کند، پس از سپرده شدن پروژه ی مرموز و قدیمی نوسانات برق به شرکت شان، دست به ساخت یک شبکه ی…
رمان هکمن

رمان هکمن 1 (1)

8 دیدگاه
دانلود رمان هکمن   خلاصه : سمیر، هکر ماهری که هیچکس نمی تونه به سیستمش نفوذ کنه، از یه دختر باهوش به اسم ماهک، رو دست می خوره و هک می شه و همین هک باعث یه کل‌کل دنباله دار بین این دو نفر شده و کم کم ماهک عاشق…
IMG 20230129 004339 7932

دانلود رمان نت های هوس از مسیحه زادخو 4 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :   ارکین ( آزاد) یه پدیده ناشناخته است که صدای معرکه و مخملی داره. ویه گیتاریست ماهر، که میتونه دل هر شنونده ای و ببره.! روزی به همراه دوستش ایرج به مهمونی تولدی دعوت میشه. که میزبانش دو دختر پولدار و مغرور هستن.‌! ارکین در…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mehr58
mehr58
11 ماه قبل

قشنگ مینویسی

mehr58
mehr58
1 سال قبل

اخیییییییی

زهرا تائب نیا
زهرا تائب نیا
1 سال قبل

خیلللییییی خوبه رمانت مرسی نویسنده یکم تندتر بزار

دسته‌ها

3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x