رمان تارگت پارت 370

3.7
(3)

 

 

 

 

 

 

از صدای تق و توقی که به گوشم رسید معلوم شد که مشغول شده و منم دیگه حرفی نزدم.. فقط خدا رو شکر کردم که هم خونه هم آشپزخونه تمیز بود و مثل بعضی وقتا که به کل قید همه کارا رو می زدم و فقط یه گوشه لم می دادم.. تو وضعیتی نبود که باعث خجالتم بشه.

سرم هنوز سنگین بود و ضعفم برطرف نشده بود.. واسه همین سرم و به پشتی مبل تکیه دادم و چشمام و بستم و به این فکر کردم مگه یه چایی دم کردن چقدر طول می کشه و چرا نمیاد بیرون.

تو همون حال یه لحظه لبخند رو لبم نشست.. از تصور قیافه آفرین.. وقتی تو تماس تصویری بعدیش.. بهش می گفتم که استاد علی عسگری اومده تو خونه ام و در حالی که من روی مبل داشتم استراحت می کردم.. توی آشپزخونه مشغول کار بود..

مطمئناً اگه حال خودمم یه کم رو به راه تر می شد و این دردا و کوفتگی ها می ذاشت بهتر و بیشتر فکر کنم.. شاید تا مدت ها نمی تونستم این مسئله رو هضم کنم.

ولی الآن.. تو یه فاز بی خیالی عجیبی گیر کرده بودم که دلم می خواست بذارم هر اتفاقی که داشت می افتاد.. بیفته و من.. جلوش و نگیرم!

نمی دونم چقدر گذشت که صدای قدم هاش چشمام و باز کرد.. مطمئناً چایی به این زودی دم نمی کشید ولی دیدم که با یه سینی توی دستش بیرون اومد و بعد از نشستن گذاشتش روی میز..

با چشم های گرد شده داشتم به سینی نگاه می کردم که خودش توضیح داد:

– ببخشید بی اجازه به وسایلت دست زدم.. ولی حالا که دکتر نمی ری باید خودم دست به کار بشم..

یه ورق قرص برداشت و گرفت سمتم..

– از این نخوردی اصلاً؟

نگاهی به قرص که یادم نمی اومد کی خریده بودمش انداختم و پرسیدم:

– نه.. خوبه؟

– آره خیلی.. من بار آخری که سرماخوردم فقط با این خوب شدم.. حتماً بخور!

دستم و دراز کردم ازش بگیرمش که دستش و پس کشید و به جاش لیوان شیری که داشت ازش بخار بلند می شد و به سمتم گرفت..

– اول یه چیزی بخور معده ات خالی نباشه.

 

 

 

 

 

 

این یعنی حتی در یخچالمم باز کرده بود و من احمقانه داشتم به این فکر می کردم آخرین باری که یخچال و چک کردم پر بود یا خالی.. که هرکاری کردم چیزی یادم نیومد..

فقط امیدوار بودم وضعیت جوری نباشه که این حس ترحم زیادی قلنبه شده تو وجود استادم که این روزا لطف و محبتش و زیادی داره شامل حالم می کنه.. بیشتر نشه!

بعد از خوردن شیر و قرص.. تشکر کردم که سری تکون داد و نگاهش و به دور و برش دوخت..

– خونه ات قدیمیه.. لوله کشی و سیستم گرمایشیش مشکلی نداره؟

– نه.. خونه گرمه همیشه!

– پس چرا سرما خوردی؟

نگاهم و ازش گرفتم و با حس بالا رفتن حرارت بدنم بعد از خوردن اون شیر داغ.. یه کم پتو رو از دور خودم فاصله دادم.. ولی به محض دیدن تی شرت آستین کوتاهی که تنم بود.. گذاشتم همونجا روی شونه هام بمونه.

– خب.. خب خونه نبودم! یه چند ساعتی تو برف قدم زدم.. بعدم که اومدم خونه.. با همون لباسا خوابیدم..

– انقدر بچه بازی درآوردی بعد معتقدی که تنهایی از پس خودت برمیای؟

– تو شرایطی بودم که.. واقعاً به این بچه بازی احتیاج داشتم.

– چه شرایطی؟

حالا دیگه با یکی از خصوصیات این آدم آشنا شده بودم.. زیاد بد پیله بود و با این که می دونست اکثر سوالاش شخصیه و لزومی نداره بپرسه ولی برای گرفتن جواب خیلی مصر بود و منم ناچار بودم که بگم و خودم و خلاص کنم.

واسه همین سرم و بلند کردم و با چشمای خیسم.. زل زدم به نگاه منتظرش..

– چون.. اولین سالی بود که روز تولدم.. هیچ کس کنارم نبود! نه مادرم.. نه مادربزرگم.. نه داییم.. نه حتی صمیمی ترین دوستم. یه لحظه به خودم اومدم و دیدم.. خیلی تنهام. خیلی تنها شدم.. بعدم که دیدم داره برف میاد.. دیگه طاقت نیاوردم تو خونه بمونم.. رفتم بیرون که اصلاً نفهمیدم.. کی شب شد!

نگاه غمگین شده اش و از صورتم که حالا خیس اشک بود گرفت و خیره شد به زمین..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.7 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان شاه خشت

دانلود رمان شاه خشت به صورت pdf کامل از پاییز 3.3 (9)

8 دیدگاه
  خلاصه: پریناز دختری زیبا، در مسیر تنهایی و بی‌کسی، مجبور به تن‌فروشی می‌شود. روزگار پریناز را بر سر راه تاجری معروف و اصیل‌زاده از تبار قاجار می‌گذارد، فرهاد جهان‌بخش. مردی با ظاهری مقبول و تمایلاتی عجیب که..
InShot ۲۰۲۳۰۶۱۴ ۱۳۲۸۴۴۱۱۹

دانلود رمان روشنایی مثل آیدین pdf از هانیه وطن خواه 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   دختری که با تمام از دست رفته هایش شروع به سازش می کند… به گذشته نگریستن شده است عادت این روزهایم… نگاه که می کنم می بینم… تو به رویاهایت اندیشیدی… من به عاشقانه هایم…ع تو انتقامت را گرفتی… من تمام نیستی ام را… بیا همین…
InShot ۲۰۲۳۰۵۱۸ ۱۷۴۷۲۵۸۴۲

دانلود رمان نقطه سر خط pdf از gandom_m 0 (0)

2 دیدگاه
  خلاصه رمان :       زندگیم را یک هدیه می دانم و هیچ قصدی برای تلف کردنش ندارم هیچگاه نمی دانی آنچه بعدا بر سرت خواهد آمد چیست… ولی کم کم یاد خواهی گرفت که با زندگی همانطور که پیش می آید روبرو شوی. یاد می گیری هر…
InShot ۲۰۲۳۰۶۲۲ ۱۵۵۸۴۷۶۳۹

دانلود رمان دژ آشوب pdf از مریم ایلخانی 0 (0)

3 دیدگاه
  خلاصه رمان:     داستان خاندانی معتبر در یک عمارت در محله دزاشیب عمارتی به نام دژآشوب که ابستن یک دنیا ماجراست… ماجرای یک قتل مادری جوانمرگ پدری گمشده   دختری تنها، گندم دختری مهربان و سرشار از محبت و عشقی وافر به جهاندار خان معین شهسواری پیرمردی چشم…
رمان هکمن

رمان هکمن 1 (1)

8 دیدگاه
دانلود رمان هکمن   خلاصه : سمیر، هکر ماهری که هیچکس نمی تونه به سیستمش نفوذ کنه، از یه دختر باهوش به اسم ماهک، رو دست می خوره و هک می شه و همین هک باعث یه کل‌کل دنباله دار بین این دو نفر شده و کم کم ماهک عاشق…
10043162 4 Copy

دانلود رمان یکاگیر 0 (0)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:         ارمغان، تکنسین اتاق عمل که طی یه اتفاق مرموز از یک دختر خانواده دوست و برونگرا، تبدیل به دختر درونگرا که روابط باز با مردها داره، میشه. این بین بیمار تصادفی توی بیمارستان توجه‌اش رو جلب می‌کنه؛ طوری که وقتی اون‌و چند…
InShot ۲۰۲۳۰۲۰۸ ۲۲۴۱۰۰۴۵۶

دانلود رمان ربکا pdf از دافنه دوموریه 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       داستان در باب زن جوان خدمتکاری است که با مردی ثروتمند آشنا می‌شود و مرد جوان به اوپیشنهاد ازدواج می‌کند. دختر جوان پس از مدتی زندگی پی می‌برد مرد جوان، همسر زیبای خود را در یک حادثه از دست داده و سیر داستان…
رمان شهر بازي

رمان شهر بازي 0 (0)

بدون دیدگاه
  دانلود رمان شهر بازي   خلاصه: این دنیا مثله شهربازی میمونه یه عده وارد بازی میشن و یه عده بازی ها رو هدایت میکنن یه عده هم بازی های جدید طراحی میکنن، این میون یه عده بازی می خورن و حالشون بد میشه و یه عده سرخوش از هیجانات…
رمان فرار دردسر ساز

رمان فرار دردسر ساز 5 (2)

بدون دیدگاه
  دانلود رمان فرار دردسر ساز   خلاصه : در مورد دختری که پدرش اونو مجبور به ازدواج با پسر عموش میکنه و دختر داستان ما هم که تحمل شنیدن حرف زور نداره و از پسر عموشم متنفره ,فرار میکنه. اونم کی !!؟؟؟ درست شب عروسیش ! و به خونه…

رمان بوسه گاه غم 4 (2)

14 دیدگاه
  دانلود رمان بوسه گاه غم   خلاصه : حاج خسرو بعد از بیوه شدن عروس زیبا و جوونش، به فکر ازدواج مجددش میفته و با خواستگاریِ آقای مطهری، یکی از بزرگترین باغ دارهای دماوند به فکر عملی کردن تصمیمش میفته که ساواش، برادرشوهر شهرزاد، به شهرزاد یک پیشنهاد میده،…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

10 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mehr58
mehr58
11 ماه قبل

اخیییییی چه حال بدی داشته

mehr58
mehr58
1 سال قبل

عه یه عمر تنهابودی

Bahareh
Bahareh
1 سال قبل

خوب که چی همش شر و ورای تکراری توی ذهن پوک درین و مینویسه. این رمان انقدر الکی کش پیدا کرده الکی طولانی شده در حالیکه به نظرم حدود دویست پارتش اصلا نیازی نبوده که باشه همش تکرار تکرار تکراره. نویسنده رمان لطفا یه سرو سامانی به نوشته هات بده نیازی نیست روزمرگی‌های درین و واو به واو بیان کنی خلاصه ازشون رد شو به یه جمعبندی برس دیگه .

حدیثه
حدیثه
1 سال قبل

دلم برای درین سوخت

الهه
الهه
1 سال قبل

حقته دختره ی بیشعور اون بلا رو سر میران آوردی الان میخای کلی آدم دورت باشه بفقد بلده جلو پسرا گریه کنه حس ترحم ایجاد کنه اگ تونسی یکم جلو بقیه سرسنگین باش

سگ اعصاب
سگ اعصاب
1 سال قبل

به درک حقته
دختره روانی
تروخدا نمیشه این رمانو از سایت حذف کنین؟ نویسندش شعور نداره زودتر پارت بذاره؟ تعداد خواننده هاشم خیلی کم شده ولی بی توجهه

black girl
black girl
پاسخ به  سگ اعصاب
1 سال قبل

این رمان سال 1400 پی دی اف شده مغز متفکر و کسی که میذاره صد در صد پی دی افشو داره مشکل از گیسو خزان نیست ک اتفاقا خیلی رمانای خوب و با مفهومی داره و رماناش جز بهترین رمانایین که خوندم البته اونا رو پی دی اف خوندم تارگت چون پی دی افش خریدنیه و تیکه تیکه خوندم بی مزه شده :///

خواننده رمان
خواننده رمان
1 سال قبل

کی داستان میره سراغ میران؟

neda
عضو
پاسخ به  خواننده رمان
1 سال قبل

میره نگران نباش 😂

خواننده رمان
خواننده رمان
پاسخ به  neda
1 سال قبل

دیگه خیلی کسل کننده شده

دسته‌ها

10
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x