رمان تارگت پارت 397

4
(4)

 

 

 

 

 

خندیدم ولی طبق معمول نتونستم زیاد ادامه اش بدم و به سرفه افتادم و همونطور که داشتم سینه ام و ماساژ می دادم نگاهم و به مهناز دوختم که هنوز قصد رفتن نداشت و انگار می خواست حرفی بزنه که تو گفتنش مردد بود..

با این امید که به همین سکوتش ادامه بده و نخواد بحث چطور پیش رفتن ملاقاتم با درین و پیش بکشه پرسیدم:

– چیزی شده؟

– نه.. فقط یادت که نرفته دو هفته دیگه لی لی میاد ایران!

– خب؟

– شاید بخواد.. این جا پیش تو بمونه!

نگاه پر سرزنشی بهش انداختم و گفتم:

– مطمئناً اون دلش نمی خواد پیش من بمونه اونم وقتی از صبح می رم بیرون و شب برمی گردم و اون تمام مدت تو این خونه تنهاست.. از اولم گفت می خواد بیاد خونه تو.. مگه این که تو با فکرای توی سرت.. ترغیبش کنی این جا اقامت کنه که مثلاً جلوی اتفاقات غریب الوقوع رو بگیری!

– کاش حالا که انقدر من و می شناسی.. یه کم به نگرانی هام بها می دادی!

– نگرانیت بیخوده.. پس لزومی نداره بهش بها بدم. تو هم فکرت و الکی درگیر نکن.. اتفاقی که قراره بیفته میفته.. چه هزارجور مانع سر راه من بتراشی.. چه بذاری بدون دردسر تو همین راه جلو برم.

صداش و برد بالا و با خشم غرید:

– یه بار تا ته این راه رفتی و نتیجه اش شد سوختن خونه زندگیت و چند ماه بستری شدن تو بیمارستان با هزار جور عوارض جسمی که هنوز درگیرشی! این که بخوای یه بار دیگه پات و تو همون مسیر بذاری دیگه واقعاً مسخره اس و در اون صورت به عقلت شک می کنم!

گفت و بدون خدافظی راه افتاد بره که نفهمیدم چی شد گفتم:

– من قرار نیست چیزی رو دوباره از اول شروع کنم.. اون اتفاقم.. ته مسیرم نبود.. وسطاش بود.. حالا ردش کردم و دارم به راهم ادامه می دم.

 

 

 

 

 

نگاه خیره و پر حرفش و روی خودم حس می کردم.. ولی روم و به سمتش برنگردوندم و یه کم بعد.. صدای دور شدن قدم های محکم و بلندش به گوشم خورد..

دقیقاً می خواستم کار به این جا کشیده نشه که شد.. ولی چاره ای نبود. باید کم کم آماده اش می کردم تا انتظار هر حرکتی رو از من داشته باشه و شوکه نشه!

یه کم بعد از جام بلند شدم و از همون جا نگاهی به آشپزخونه و قابلمه های روی گاز که نشون می داد مهناز غذا هم برام درست کرده انداختم و بدون این که میلی برای خوردن داشته باشم.. خودم و به اتاقم رسوندم و بدون عوض کردن لباسام ولو شدم رو تخت..

دلم چند ساعت خوابیدن می خواست بدون بیدار شدن از درد و نفس تنگی.. چیزی که تو این چند ماه گذشته.. برام یه آرزوی محال شده بود.

ولی مطمئناً امشب جز اینا یه دلیل دیگه ای هم برای بیدار شدن داشتم و اون.. تصویر دو تا چشم غم زده و پر اشک بود و تکرار چند باره کلماتی که با بغض و حرص به زبون می آورد توی سرم.. آخر سرم.. اون نگاه ناباور و شوکه شده اش که تا لحظه بیرون رفتنم از خونه اش.. روم بود!

گوشیم و برداشتم و رفتم تو گالریم.. وارد پوشه ای که حاوی صد و چهارتا عکس از دوران خوش رابطه امون بود و من برای همین روزا نگهش داشته بودم شدم و بعد از یه کم بالا و پایین کردنش.. عکسی که توش یه لبخند واضح و واقعی داشت.. از همونایی که چال سمت چپ گونه اش و به نمایش می ذاشت باز کردم و همونطور که یه دستم و سر دادم زیر سرم.. با لذت مشغول تماشاش شدم..

لبم با دیدن لبخندش کش اومد و انگار که رو به روم وایستاده گفتم:

– زشت! چقدر زشتی آخه تو!

کار هر شبم بود و احمقانه می خواستم از این طریق مغزم و گول بزنم و بهش بفهمونم که این دختر.. واقعاً چهره قشنگی نداره و هرکسی که بهش نزدیک می شه.. لزومی نداره محو این چهره خواستنی و ملیح بشه..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20230126 235220 913 scaled

دانلود رمان مگس 0 (0)

3 دیدگاه
    خلاصه رمان:         یه پسر نابغه شیطون داریم به اسم ساتیار،طبق محاسباتش از طریق فرمول هاش به این نتیجه رسیده که پانیذ دختر دست و پا چلفتی دانشگاه مخرج مشترکش باهاش میشه: «بی نهایت» در نتیجه پانیذ باید مال اون باشه. اولش به زور وسط…
InShot ۲۰۲۳۰۲۰۹ ۱۸۳۶۵۷۴۴۷

دانلود رمان سکوت تلخ pdf از الناز داد خواه 1 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :         نیکا دختری که تو یه شب سرد پاییزی دم در خونشون با بدترین صحنه عمرش مواجه میشه جسد خونین خواهرش رو مقابل خودش میبینه و زندگیش عوض میشه و تصمیم میگیره انتقام خواهرشو بگیره.این قصه قصه یه دختره دختری که وجودش…
InShot ۲۰۲۳۰۷۰۳ ۰۱۲۶۵۰۱۱۲

دانلود رمان داروغه pdf از سحر نصیری 5 (3)

4 دیدگاه
  خلاصه رمان:       امیر کــورد آدمی که توی زندگیش مرد بار اومده و همیشه حامی بوده! یه کورد مرد واقعی نه لاته و خشن، نه اوباش و نه حق مردم خور! اون یه پـهلوونه! یه مرد ذاتا آروم که اخلاقای بد و خوب زیادی داره،! بعد از…
رمان عشق ممنوعه استاد پارت 19

دانلود رمان بوسه با طعم خون 5 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     شمیم دختر تنهایی که صیغه ی شهریار میشه …. شهریارِ شیطانی که بعد مرگ، زنده ها رو راحت نمیذاره و آتش کینه ای به پا میکنه که دودش فقط چشمهای شمیم رو می سوزونه …. این وسط عشقی که جوونه می زنه و بوسه…
IMG 20230128 233633 5352

دانلود رمان کابوک 0 (0)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان :     کابوک داستان پر فراز و نشیبی از افرا یزدانی است که توی مترو کار می‌کنه و تنها دغدغه‌ش بدست آوردن عشق همسر سابقشه… ولی در اوج زرنگی، بازی می‌خوره، عکس‌هایی که اونو رسوا میکنه و خانواده ای که از او می‌گذرن ولی از…
IMG 20230123 230736 486

دانلود رمان به من نگو ببعی 5 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :           استاد شهرزاد فرهمند، که بعد از سالها تلاش و درس خوندن و جهشی زدن های پی در پی ؛ در سن ۲۵ سالگی موفق به کسب ارشد دامپزشکی شده. با ورود به دانشگاه جدیدی برای تدریس و آشنا شدنش با دانشجوی…
IMG 20230128 233728 3512

دانلود رمان سمفونی مردگان 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :           سمفونی مردگان عنوان رمانی است از عباس معروفی.هفته نامه دی ولت سوئیس نوشت: «قبل از هر چیز باید گفت که سمفونی مردگان یک شاهکار است»به نوشته برخی منتقدان این اثر شباهت‌هایی با اثر ویلیام فاکنر یعنی خشم و هیاهو دارد.همچنین میلاد…
InShot ۲۰۲۳۰۷۱۳ ۲۳۵۴۱۴۵۲۰

دانلود رمان کوئوکا pdf از رویا قاسمی 5 (1)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:   یه دختر شیطون همیشه خندون که تو خانواده پر خلافی زندگی می کنه که سر و کارشون با موادمخدره ولی خودش یه دانشجوی درسخونه که داره تلاش می‌کنه کسی از ماهیت خانواده اش خبردار نشه.. غافل از اینکه برادر دوست صمیمیش که یه آدم خشک و…
c87425f0 578c 11ee 906a d94ab818b1a3 scaled

دانلود رمان به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ به صورت pdf کامل از مهدیه افشار 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   سرمه آقاخانی دختری که بعد از ورشکستگی پدرش با تمام توان برای بالا کشیدن دوباره‌ی خانواده‌اش تلاش می‌کنه. با پیشنهاد وسوسه‌انگیزی از طرف یک شرکت، نمی‌تونه مقاومت کنه و بعد متوجه می‌شه تو دردسر بدی افتاده… میراث قجری مرد خوشتیپی که حواس هر زنی رو…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

8 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
هیچکس:)
هیچکس:)
11 ماه قبل

شِت . 😐 من یادم رفته بود درین چال هم داره 😐 اینقدررررر که تو حالت افسرده و غم زده بود . برا یه لحظه پشمام ریخت😂😂

mehr58
mehr58
11 ماه قبل

ای جانم

pani
pani
11 ماه قبل

از یه طرف پدرم بخاطر ماتیک در اومده از یه طرف این از یه طرف دلارای بابااااااا بسه دیگههههههههههه

Sama
Sama
پاسخ به  pani
11 ماه قبل

اره واقعاااا یکی این یکی دلاراییی هوففف

علوی
علوی
پاسخ به  pani
11 ماه قبل

کدومشون بیشتر رو مخه؟؟
چون از همه اینا من فقط تارگت رو دارم می‌خونم. البته بیرون از این سایت هم چندتا دارم که حرصم بدن.

Sama
Sama
پاسخ به  علوی
11 ماه قبل

دلاراییییییی
ببین هرچقدر سر پارتگذاری تارگت اذیت میشی واسه دلارای صد برابرشو اذیت میشی اون اصلا قطره قطره پارت میده هر چند روز درمیون بعضی وقتا چند هفته با محتویات مسخره من بهش عادت کردم و کلا دوسش دارم وگرنه نمیخوندم چون الان دوساله دنبالش میکنم فکر کن از سال ۱۴۰۰ تا الان که ۱۴۰۲ ایم ۳۰۲ پارت داده

black girl
black girl
پاسخ به  pani
11 ماه قبل

من نسبت ب دلارای دیگه خنثی شدم داستانش و زیادی گند زده توش
ولی سر هر پارت ماتیک مغزم سوت میکشه سه تا رمان نوشته نویسنده دلارای با همون سه تا منو اندازه چهارصد تا رمان حرص داده😐

دیانا
دیانا
11 ماه قبل

این نویسنده چرا خسته نمیشه انقدر داره کشش میده😕😕😕

دسته‌ها

8
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x