رمان تارگت پارت 399

4
(4)

 

 

 

 

راضی از این که دوباره ساحل و که از شانس خوبم بیکار بود.. به عنوان منشی همراه خودم به این شرکت آوردم.. لبخندی به روش زدم و سرم و تکون دادم:

– بفرستش بیاد تو!

– چشم!

راه افتاد بره و منم بعد از بستن فولدرهای لپ تاپم.. بلند شدم تا برم تو سرویس اتاق و قبل از اومدن درین یه دستی به سر و روی آشفته ام بکشم که ساحل وسط اتاق وایستاد و دوباره برگشت سمتم..

– یه چیزی هست آقا میران که من.. یادم رفت بهتون بگم!

منتظر موندم حرفش و بزنه که تا نزدیکی میزم جلو اومد و با همون قیافه ناراحت به دستاش خیره شد و گفت:

– شما که.. شما که برای درمان رفته بودید خارج.. یه روز همین خانوم.. اومد شرکت!

با چشمای ریز شده بهش خیره موندم و کنجکاو شدم برای شنیدن ادامه حرفاش که شاید می تونست توی ادامه این رابطه و حدس این که حس درین نسبت به من چیه.. کمکم کنه.

– فقط من و مهندس صبوری تو شرکت بودیم.. خانوم محمدی ازمون خواسته بود بمونیم و حساب کتاب طلبکارا رو انجام بدیم..

– خب؟

– هیچی دیگه این خانوم اومد و.. سراغ شما رو از ما گرفت.. که منم بهش گفتم برای درمان رفتید سوییس..

با مکثش سرم و یه کم برای دیدن صورتش پایین بردم و گفتم:

– همین؟

قیافه درمونده ای به خودش گرفت و جواب دادم:

– نمی دونم.. ولی فکر کنم بعدش خراب کاری کردم.. اون خانوم که رفت منم برگشتم تو اتاق و داشتیم با مهندس صبوری دربارهِ.. درباره قطع شدن پاتون حرف می زدیم..

خیره به صورت مبهوت مونده ام تند و دستپاچه ادامه داد:

– آخه اون موقع این جوری بهمون گفته بودن و فکر می کردیم واقعاً این اتفاق براتون افتاده. بعد یه سر و صدایی از راهرو اومد.. شک دارم ولی.. ولی فکر می کنم خانوم کاشانی.. هنوز نرفته بود و حرفامون و شنید.

 

 

 

 

 

 

یه لحظه ماتم برد و ذهنم رفت سمت اون روزی که درین سوار ماشینم شد.. حالا داشتم می فهمیدم دلیل اون نگاه های خیره اش به پام چی بود.. پس صد در صد حرف های اون روز ساحل و شنیده بود و فکر می کرد پام و جدی جدی قطع کردن که حالا داشت اون جوری با دقت بهش نگاه می کرد.

کوچولوی احمق زودباور من.. دقیقاً از روی شلوار می خواست چی رو تشخیص بده؟

با لبخندی که نمی تونستم از رو صورتم جمعش کنم و دلیلش نگرانی درین برای من بود که وادارش کرده بره شرکت و از ساحل سراغم و بگیره.. گلوم و صاف کردم و گفتم:

– باشه.. مرسی که گفتی.. برو بگو بیاد!

ساحل که رفت منم رفتم تو سرویس بهداشتی اتاق و آبی به دست و صورتم زدم و حین مرتب کردن ریشای صورت و موهام که دوباره داشت بلند می شد.. سعی کردم ذهنم و آماده کنم برای این رو در رویی دوباره بعد از ده روز که زیادی سخت گذشت.

بعد از آوردن ریتا پیش خودم.. دیگه دلیلی نداشتم که سر راهش سبز بشم و دیدارمون خلاصه شده بود تو دو سه باری که جلوی در خونه اش تو ماشین منتظر موندم تا برگرده خونه که کلاً چند ثانیه بیشتر طول نمی کشید و اصلاً برای دلم.. راضی کننده نبود..

ولی می دونستم دیر یا زود شرکتشون دوباره به قطعات احتیاج پیدا می کنه و حالا اون روز رسیده بود که باید خیلی خیلی حواسم و روی مکالمه امون جمع می کردم.. تا دوباره مثل دفعه پیش و حرف هایی که بهش زدم.. پشیمونی سراغم نیاد!

بعد از نگاه کلی تو آینه و اطمینان از این که همه چیز مرتبه خواستم برم بیرون که قبل از باز کردن در.. صدایی از داخل اتاقم به گوشم رسید که وادارم کرد همون جا بمونم و به مکالمه تلفنی درین.. با کسی که نمی دونستم کیه گوش بدم..

– جدی داری می گی؟

– تو رو خدا شوخی نکن.. واقعاً برگشتی؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۰ ۱۵۴۵۴۰۱۳۵

دانلود رمان کد آبی از مهدیه افشار 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :         همه می‌گن بزرگترین و مخ ترین دکتر تهرون؛ ولی من می‌گم دیوث ترین و دخترباز ترین پسر تهرون! روزبه سرمد یه پسر سی و چند ساله‌ی عوضی نخبه‌س که تقریباً تمام پرسنل بیمارستان خصوصیش؛ از زن و مرد گرفته تو کَفِش…
InShot ۲۰۲۳۰۲۰۹ ۱۸۳۹۴۴۲۹۸

دانلود رمان لانتور pdf از گیتا سبحانی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       دنیا دختره تخسی که وقتی بچه بود بیش فعالی شدید داشت یه جوری که راهی آسایشگاه روانی شد و اونجا متوجه شدن این دختر یه دختر معمولی نیست و ضریب هوشی بالایی داره.. تو سن ۱۹ سالگی صلاحیت تدریس تو دانشگاه رو میگیره…
InShot ۲۰۲۳۰۶۲۶ ۱۱۰۶۰۷۴۴۳

دانلود رمان کنعان pdf از دریا دلنواز 1 (1)

2 دیدگاه
  خلاصه رمان:       داستان دختری 24 ساله که طراح کاشی است و با پدر خوانده اش تنها زندگی می کند و در پی کار سرانجام در کارخانه تولید کاشی کنعان استخدام می شود و با فرهام زند، طراح دیگر کارخانه همکار و …
InShot ۲۰۲۳۰۳۰۲ ۱۱۲۵۵۲۴۵۵

دانلود رمان کام بک pdf از آنید 8080 2 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان : کام_بک »جلد_دوم فلش_بک »جلد_اول       محراب نیک آئین سرگرد خشن و بی رحمی که سالها پیش دختری که اعتراف کرد دوسش داره رو برای نجاتش از زندگی خطرناکش ترک میکنه و حالا اون دختر رو توی ماموریتش میبنه به عنوان یک نفوذی..
InShot ۲۰۲۳۰۴۲۴ ۲۳۴۱۰۸۰۰۸

دانلود رمان حکم نظر بازی pdf از مژگان قاسمی 4.5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       همتا زنی مطلقه و ۲۳ ساله زیبا و دلبر توی دادگاه طلاقش با حاج_مهراد فوق العاده جذاب که سیاستمدارم هست آشنا میشه اما حاجی با دیدنش یاد بزرگ ترین راز زندگی خودش میفته… همین راز اونارو توی یک مسیر ممنوعه قرار میده…  …
InShot ۲۰۲۳۰۲۱۹ ۰۱۲۰۰۵۳۸۹

دانلود رمان ماهت میشم pdf از یاسمن فرح زاد 0 (0)

12 دیدگاه
  خلاصه رمان :       دختری که اسیر دست گرگینه ها میشه یاسمن دختری که کل خانوادش توسط پسرعموی خشن و بی رحمش قتل عام شده. پسرعمویی که همه فکر میکنن جنون داره. کارن از بچگی یاسمن‌و دوست داره و وقتی متوجه بی میلی اون نسبت به خودش…
Screenshot ۲۰۲۳۰۲۲۳ ۱۰۵۵۱۰

دانلود رمان الماس pdf از شراره 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     دختری از جنس شیشه، اما به ظاهر چون کوه…دختری با قلبی شکننده و کوچک، اما به ظاهر چون آسمانی پهناور…دختری با گذشته‌ای پر از مهتاب تنهایی، اما با ظاهر سرشار از آفتاب روشنایی…الماس سرگذشت یه دختره، از اون دسته‌ای که اغلب با کمترین توجه…
Screenshot ۲۰۲۳۰۱۲۳ ۲۲۵۴۴۵

دانلود رمان خدا نگهدارم نیست 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       درباره دو داداش دوقلو هست بنام های یغما و یزدان یزدان چون تیزهوش بود میفرستنش خارج پیش خالش که درس بخونه وقتی که با والدینش میره خارج که مستقر بشه یغما یه مدتی خونه عموش میمونه که مادروپدرش برگردن توی اون مدتت…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۸۰۲۲۰۷۴۴

دانلود رمان آشوب pdf از رؤیا رستمی 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     راجبه دختریه که به تازگی پدرش رو از دست داده و به این خاطر مجبور میشه همراه با نامادریش از زادگاهش دور بشه و به زادگاه نامادریش بره و حالا این نامادری برادری دارد بس مغرور و …

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

10 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
همچو بخت دلارای سیاه
همچو بخت دلارای سیاه
11 ماه قبل

حداقل یه ندا میدادی گه بفهمیم امیر علی یا آفرین

ماه
ماه
11 ماه قبل

خدا کنه امیرعلی باشه

black girl
black girl
11 ماه قبل

شاید آفرینه:/ کاش آفرین برگرده خیلی مشاور خوبی بود

Sama
Sama
11 ماه قبل

واییییی هیچی امیر علی بیاد و … ای خدا

Prm
Prm
11 ماه قبل

همینو کم داشتیم

علوی
علوی
11 ماه قبل

و امیرعلی پیدایش می‌شود.

𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
11 ماه قبل

اوه اوه رقیب عشقی میران ..امیر علی وارد میشود 😁 بسی جذاب شد

دیانا
دیانا
پاسخ به  𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
11 ماه قبل

شاید آفرین باشه

𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
پاسخ به  دیانا
11 ماه قبل

ا اصن یادم نبود

ولی آفرین درگیر مریضیه شوهرشه

خواننده رمان
خواننده رمان
11 ماه قبل

بخدا مریض شدم از دست این رمان با پارتای دو خطیش

دسته‌ها

10
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x