رمان صدای سکوت پارت 10

5
(1)

 

 

-اوف کوثر امروز خیلی روز سختی بود. اعصابم بهم ریخت

کوثر-آره هدیه حالم داره بهم میخوره از این زندگی

سیمین- چقدر غر میزنید اههه منم خسته شدم ولی مث شما نیستم که

-آره تو زن نمونه کاوه ای

جیغی زد که سر نصف دختر و پسرایی که تو حیاط بودن به ما چرخید

-هدیه جرت میدم بیشعور

به سمتم دویدد که باعث شد فرار کنم

-باشه باشه غلط کردم

کوثر-موش بدو گربه تو رو نگیرهههه

به پشت سرم نگاه کردم و برای یک لحظه خوردم به یک نفر

-آخ جلوتو ببین مرتیکه کور نمیبینی؟

صدای خنده های آشنایی می اومد سرم رو بالا کردم،

-کاوههه

-هدیه چرا میدویی؟؟

-به عشق خرت بگو

چشماش گرد شد

-عشقم؟

-آره دیگه سیمین

هدیههه

-باشه بابا چرا میزنی بی لیاقت های عوضی ایشش

رامو کج کردم هوف به خیر گذشت دقیقا دست پیش گرفتم تا پس نیوفتم

….

سر کلاس بودیم و با سپهر کلاس داشتیم

مثل همیشه با حوصله درس میداد اما من تمرکز نداشتم

و دلشوره عجیبی به دلم افتاده بود، انگار که قراره یک اتفاق بدی بی افته دستام میلرزیدن همیشه وقتی استرس و دلشوره داشتم اینجوری میشدم

برای چند لحظه احساس کردم تمام محتویات معدم داره میاد توی دهنم و سریع از جام بلند شدم که سپهر برگشت به سمتم

-چیزی شده خانم آقایی؟

تا خواستم لب باز کنم حالم بد شد و به سمت دستشویی رفتم.

انگار راهش از همیشه طولانی تر بود اما هر چی که بود بلاخره رسیدم.

هر چی بود و نبود توی معدم رو بالا آوردم

-هدیه هدیه خوبی؟

صدای کوثر بود که داشت به در میزد و سیمین هم پشت سرش مزه می‌ریخت و میگفت

-فکر کنم مرده

صدام رو بلند کردم تا از خوب بودم حالم بهشون اطلاع بدم

-من حالم خوبه

سیمین-خب باز کن این در لعنتی رو

در رو باز کردم و به دخترا نگاه کردم

کوثر زد روی صورتش

-وای هدیه خاک تو سرت،چرا این شکلی شدی

-چه شکلی شدم مگه؟

رفتم سمت آینه و روشور ها

به خودم توی آینه نگاه کردم رنگ از صورتم پریده بود و چشمام از زور بی حالی خمار شده بود.

“راوی”

سپهر در کلاس نگران تک خواهر بود و روی صندلی نشسته بود تا کوثر و سیمین خواهرش را به کلاس بیاورند.

دانشجویان کلاس پچ پچ می‌کردند و هر کدام نگرانی خود را نشان می‌دادند.

اما در این حین پویا از همه نگران تر بود و دلش می‌خواست هیچکس اینجا نباشد تا به دنبال هدیه برود.

هدیه ای که نمی‌دانست کی و چگونه خودش را در دل پویا جای داده بود.

هدیه با دیدن رنگ و رخسار خودش در آینه نگران شد و در دل میگفت -نکنه مسموم شده باشم؟ و هزاران احتمال دیگر.

سیمین مشتش را پر از آب کرد و به صورت هدیه پاشید و کوثر از سرویس بیرون رفت تا چیزی برای هدیه بخرد شاید حالش بهتر شود.

سیمین-چت شد یهو تو هدیه؟

-خودمم نمیدونم بخدا

-بیا بریم دیگه خوبی الان؟

-آره بهترم

از سرویس بیرون آمدند که کوثر با آبمیوه و کیکی جلویشان ظاهر شد

-بدو هدیه این رو بخور تا بریم کلاس

هدیه اولش اشتها نداشت اما بعد از مدتی نوشیدن آبمیوه و گاز زدن به کیک اشتهایش باز شد. به راه افتادند تا به کلاس بروند.

کوثر-صبح چی خوردی هدیه؟

-صبحونه کاملی خوردم نمیدونم چرا اینجوری شدم.

سیمین-فاسد ماسد نبود؟

-فکر نکنم!

به کلاس رسیدند و حرف هایشان را قطع کردند.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
InShot ۲۰۲۳۰۶۱۲ ۰۰۳۵۱۷۱۸۴

دانلود رمان طرار pdf از فاطمه غفرانی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         رمان طرار روایت‌گر دختر تخس، حاضر جواب و جیب بریه که رویای بزرگی داره. فریسای داستان ما، به طور اتفاقی با کیاشا آژمان، پسر مغرور و شیطونی که صاحب رستوران‌های زنجیره‌ای آژمان هم هست آشنا میشه و این شروع یک قصه اس…
IMG 20230123 235746 955

دانلود رمان آمیخته به تعصب 1 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     شیدا دختریه که در کودکی مامانش با برداشتن اموال پدرش فرار میکنه و اون و برادرش شاهین که چند سالی از شیدا بزرگتره رو رها میکنه.و این اتفاق زندگی شیدا و برادر و پدرش رو خیلی تحت تاثیر قرار‌ میده، پدرش مجبور میشه…
1682363596840

دانلود رمان افگار pdf از ف میری 0 (0)

41 دیدگاه
  خلاصه رمان :         عاشق بودند؛ هردویشان….! جانایی که آبان را همچون بت می٬پرستید و آبانی که جانا …حکم جانش را داشت… عشقی نفرین شده که در شب عروسی شان جانا را روانه زندان و آبان را روانه بیمارستان کرد… افگار داستان دختری زخم خورده که…
IMG 20230128 233633 5352

دانلود رمان کابوک 0 (0)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان :     کابوک داستان پر فراز و نشیبی از افرا یزدانی است که توی مترو کار می‌کنه و تنها دغدغه‌ش بدست آوردن عشق همسر سابقشه… ولی در اوج زرنگی، بازی می‌خوره، عکس‌هایی که اونو رسوا میکنه و خانواده ای که از او می‌گذرن ولی از…
۰۳۴۶۴۲

دانلود رمان نیلوفر آبی 5 (1)

5 دیدگاه
    خلاصه رمان:     از اغوش یه هیولابه اغوش یه قاتل افتادم..قاتلی که فقط با خشونت اشناست وقتی الوده به دست های یه قاتل بشی،فقط بخوای تو دستای اون و توسط لب های اون لمس بشی،قاتل بی رحمی که جذابیت ازش منعکس بشه،زیبایی و قدرتش دهانت رو بدوزه…
Zhest Akasi zir baran

دانلود رمان آخرین چهارشنبه سال pdf از م_عصایی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       دختری که با عشقی ممنوعه تا آستانه خودکشی هم پیش میرود ،خانواده ای آشفته و پدری که با اشتباهی در گذشته آینده بچه های خود را تحت تاثیر قرار داده ،مستانه با التماس مادرش از خودکشی منصرف میشود و پس از پشت سر…
InShot ۲۰۲۳۰۶۰۲ ۱۲۰۱۲۴۶۴۹

دانلود رمان بی دفاع pdf از هاله بخت یار 0 (0)

2 دیدگاه
  خلاصه رمان :       بهراد پارسا، مردی مقتدر اما زخم خورده که خودش و خانواده‌ش قربانی یه ازمایش غیر قانونی (تغییر ژنتیکی) توسط یه باند خارجی شدن… مردی که زندگیش در خطره و برای اینکه بتونه خودش و افراد مثل خودش رو نجات بده، جانان داوری، نخبه‌ی…
InShot ۲۰۲۳۰۵۱۸ ۱۷۴۷۲۵۸۴۲

دانلود رمان نقطه سر خط pdf از gandom_m 0 (0)

2 دیدگاه
  خلاصه رمان :       زندگیم را یک هدیه می دانم و هیچ قصدی برای تلف کردنش ندارم هیچگاه نمی دانی آنچه بعدا بر سرت خواهد آمد چیست… ولی کم کم یاد خواهی گرفت که با زندگی همانطور که پیش می آید روبرو شوی. یاد می گیری هر…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ℍ𝕖𝕒𝕣𝕥 𝕜𝕚𝕝𝕝𝕖𝕣
ℍ𝕖𝕒𝕣𝕥 𝕜𝕚𝕝𝕝𝕖𝕣
1 سال قبل

فاطی‌این‌چه‌وضعه‌پارت‌گذاشتنه؟😐

neda
عضو
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

😑😑😑

دسته‌ها

4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x