رمان عشق با چاشنی خطر پارت 16

5
(3)

 
_حرف نباشه بیارشون
کیان:باشه
رفتم و کروات ها رو اورد
یدونه کروات ست با کت و شلوارش برداشتم و رفتم سمت اشکی
_ببندش
اشکی:نمیخوام
ممد:زن داداش دستای خودتو میبوسه بلد نیست ببنده
اشکی:خفه شو ممد
صداش بدجوری حرصی بود هه پس از این کار خوشش نمیاد خیلوخب همش که من نباید حرص بخورم
رفتم دقیقا جلوش وایسادم. با اینکه قدم خیلی بلنده و کفش پاشنه بلند هم پام بود اما اینقدر این دراز بود که تا سینه هاش بیشتر نبودم. اشکی هم که مثل ماست نگام میکرد. با رعایت فاصله دستامو بردم بالا و براش مدل ویندزور بستم یه قدم دو قدم اومدم عقب و بهش نگاه کردم و بعد انگشت شست و اشارمو چسبوندم بهم و گرفتم جلوش اما بیشعور یه پوزخند زد و برگشت اتاق پرو تا لباساشو عوض کنه.
تا شب پدرمون در اومد تا تمام چیزهایی که قرار بود بخریم و خریدیم از لباس عروس و حلقه بگیر تا لباس زیر همشو خریدیم برای هیچ کدومشم از این اشکی خره نظر نخواستم همینه (وجی:چقدم دلش می خواست نظر بده) _ببند وجی.
دیگه توان راه رفتن نداشتم و خیلی هم گشنم شده بود.
_هی بچه ها من گوشنمه بریم رستوران
عسل:راست میگه
ممد:من یه فسفودی این اطراف میشناسم بریم؟
من و عسل:بریم
اشکی هم که طبق معمول فقط دنبالمون میومد و هیچ نظری نمیداد.
رفتیم به همون فسفودی که ممد گفت
برای پیش غدا سیب زمینی ویژه و چیکن سالاد سفارش دادیم برای غذا هم اشکی استیک بیف سفارش داد ممد استیک برگر و عسلم هات داک ویژه منم که دوتا پیتزا سفارش دادم من عاشق پیتزام که اشکان گفت ۴ تا پیتزا با مخلفات گارسون سفارشا رو گرفت و رفت ممد که گوشی شو در اوردو رفت تو گوشیش و این اشکی هم سرشو تکیه داد به دیوارو و دوباره دستشو گذاشت رو پهلوش.
این عسل فلک زده یهو یه نیشکونی از پهلوم گرفت که یه لحظه جون از تو تنم بیرون رفت و برگشت
_چته وحشی آمازونی
عسل:تو بگو چته که داری بد بختو میخوری؟
_هیس آروم باش یادته بهت گفتم اون روز که رفتیم رستوران امید اینا شبش چهار تا پسر مزاحمم شدن و یه پسر موتوری نجاتم داد
عسل:خب که چی؟
_اون پسره اون شب پهلوی چپش چاقو خورد الانم من هر وقت این اشکی و میبینم این دستشو میزاره رو پهلوی چپش نگاه کن الانم دستش رو پهلوشه
عسل یه نگاه به اشکی انداخت
عسل:اوه اوه نگو این نجاتت داده
_نمیدونم
عسل:ازش بپرس
_برو بابا اگه ازش بپرسم یا اخم میکنه یا پوزخند میزنه بعدشم جواب نمیده
عسل:نه بابا اینجوری هام که میگی نیست پسر خوبیه
_با تو خوبه من هی بهش میگفتم با من رسمی حرف نزن اما بازم کار خودشو میکرد اما تا تو را دید بهت گفت اشکان صدام کن
عسل با لحن موزیانه ای گفت:نگو حسودی کردی
_هه بخواطر این میرغضب حسودی کنم برو بابااا
عسل :خیلوخب هر چی تو بگی. اگه گفتی امروز دانشگاه چه خبر بود
کنجکاوانه پرسیدم
_چه خبر بود
اما این عسل بیشعور تر از اون ها بود که با یه خواهش من بگه چه خبر بوده
عس:فعلا گشنمه نمیتونم حرف بزنم آخ که چقدر گشنمه
_بنال دیگه
عسل:دِ میگم الان گشنمه نمیتونم
خواستم دوباره حرف بزنم که گارسون سفارشا رو اورد. به به پیتزا ها رو

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
InShot ۲۰۲۳۰۲۰۸ ۲۳۱۵۴۲۲۵۱

دانلود رمان عزرایل pdf از مرضیه اخوان نژاد 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :   {جلد دوم}{جلد اول ارتعاش}     سه سال از پرونده ارتعاش میگذرد و آیسان همراه حامی (آرکا) و هستی در روستایی مخفیانه زندگی میکنند، تا اینکه طی یک تماسی از طرف مافوق حامی، حامی ناچار به ترک روستا و راهی تهران میشود. به امید دستگیری…
InShot ۲۰۲۳۰۶۰۲ ۱۲۰۱۲۴۶۴۹

دانلود رمان بی دفاع pdf از هاله بخت یار 0 (0)

2 دیدگاه
  خلاصه رمان :       بهراد پارسا، مردی مقتدر اما زخم خورده که خودش و خانواده‌ش قربانی یه ازمایش غیر قانونی (تغییر ژنتیکی) توسط یه باند خارجی شدن… مردی که زندگیش در خطره و برای اینکه بتونه خودش و افراد مثل خودش رو نجات بده، جانان داوری، نخبه‌ی…
InShot ۲۰۲۳۰۴۲۲ ۱۸۱۰۳۸۳۶۶

دانلود رمان سکوت سایه ها pdf از بهاره شریفی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       رمان حاضر در دو زمان حال و گذشته داستان زندگی و سرگذشت و سرنوشت دختری آرام، مهربان و ترسو به نام عارفه و پسری مغرور و یکدنده به نام علی را روایت می کند. داستان با گروهی از دانشجویان که مجمعی سیاسی- اجتماعی…
۱۶۰۵۱۰

دانلود رمان تموم شهر خوابیدن 0 (0)

3 دیدگاه
    خلاصه رمان:       درمانگر بيست و چهارساله ای به نام پرتو حقيقی كه در مركز توانبخشی ذهنی كودكان كار می‌كند، پس از مراجعه ی پدری جوان همراه با پسرچهارساله اش كه به اوتيسم مبتلا است، درگير شخصيت عجيب و پرخاشگر او می‌شود. كسری بهراد از نظر…
IMG 20230128 233719 6922 scaled

دانلود رمان کابوس نامشروع ارباب pdf از مسیحه زاد خو 5 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     کابوس ارباب همون خیانت زن اربابه ارباب خیلی عاشقانه زنشو دوس داره و میره خواستگاری.. ولی زنش دوسش نداره و به اجبار خانواده ش بله رو میده و به شوهرش خیانت میکنه … ارباب اینو نمیفهمه تا بعد از شش سال زندگی مشترک، پسربچه‌شون…
IMG 20210815 000728

دانلود رمان عاصی 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:         در انتهای خیابان نشسته ام … چتری از الیاف انتظار بر سر کشیده ام و … در شوق دیدنت … بسیار گریسته ام …
IMG 20230127 015421 7212 scaled

دانلود رمان بیراه عشق 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       سها دختری خجالتی و منزوی که با وعده و خوشی ازدواج می‌کنه تا بهترین عروس دنیا بشه و فکر می‌کنه شوهرش بهترین انتخابه اما همون شب عروسی تمام آرزو های سهای قصه ما نابود میشه …
InShot ۲۰۲۳۰۷۱۰ ۰۰۰۲۱۳۸۵۰

دانلود رمان ایست قلبی pdf از مریم چاهی 0 (0)

2 دیدگاه
  خلاصه رمان:     داستان دختری که برای فرار از ازدواج اجباری با پسر عموی دختر بازش مجبور میشه تن به نقشه ی دوستش بده و با آقای دکتری که تا حالا ندیده ازدواج کنه   از طرفی شروین با نقشه ی همسر اولش فاطی مجبور میشه برای درمان…
InShot ۲۰۲۳۰۶۰۳ ۱۷۳۲۵۴۰۸۹

دانلود رمان عقاب بی پر pdf از دریا دلنواز 0 (0)

2 دیدگاه
  خلاصه رمان:           عقاب داستان دختری به نام دلوینه که با مادر و برادر جوونش زندگی میکنه و با اخراج شدن از شرکتِ بیمه داییش ، با یک کارخانه لاستیک سازی آشنا میشه و تمام تلاشش رو میکنه که برای هندل کردنِ اوضاع سخت زندگیش…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mehr58
mehr58
1 سال قبل

غالیه 😃 

M.h
M.h
1 سال قبل

گفتم الانه که اشکی نزاره آرام کروات رو ببنده🤣

Nahar
Nahar
1 سال قبل

هوس پیتزا کردم😑💔

Adrina Rad
Adrina Rad
پاسخ به  Nahar
1 سال قبل

بیو تا بهت بدم

دسته‌ها

4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x