رمان عشق با چاشنی خطر پارت 31

5
(1)

 
راننده تاکسی یه مرد مسن بودو تمام راه رو اخبار گوش داد. گرایه رو آماده کردم و وقتی رسیدم بهش دادم پیاده شدم و درو باز کردم و رفتم داخل داشتم میرفتم سمت خونه که
کیان:آرام
وای نه سرعت قدم هامو بیشتر کردم و خودمو زدم به اون راه که مثلا نشنیدم
کیان:آرام توروخدا وایسا کاریت ندارم. وایسا
وایسادم و بدون اینکه سمتش برگردم
_چیه؟چی کارم داری؟
کیان اومدو جلوم وایساد و همون دستی که اشکی پیجونده بود رو گچ گرفته بود و صورتش پر از زخم بود
کیان:ببخشم آرام تو که میدونی من وقتی عصبانیم چیزی حالیم نیست واقعا دست خودم نبود
_اصلا به تو چه که عصبانی شدی اصلا من چیو ببخشم اگه اشکان نبود که الان منو بدبخت کرده بودی
کیان: همه ایناها به خواطر این بود که دوست دارم
_یعنی هر کسی، کسیو دوست داشت باید بزنه اینجوری نجابتشو پاکی طرفو بگیره که عاشقشه هه اگه اینجوریه که از خدا میخوام که هیچ بنی بشری عاشق نشه
کیان:نگو اینجوری آرام من دوست دارم با آقاجونم حرف زدم اگه تو راضی باشی تو با من ازدواج میکنی و ازدواجت با اون عوضی بهم میخوره
من اگه با کیان ازدواج کنم بدبخت میشم ولی اگه با اشکی ازدواج کنم بعد از یه سال میتونم ازش طلاق بگیرم و برم پی زندگی خودم
و برای اینکه کیانو از سر خودم بازش کنم آب پاکیو ریختم رو دستش
_اون عوضیی که داری در موردش حرف میزنی عشقمه و من دوسش دارم
کیان:چرت نگو آرام مگه چند روزه که اینو میشناسی که حالا عاشقشم بشی
_بیا بگیم عشق تو نگاه اول
کیان:عصبیم نکن……..
با اومدن فرشته نجاتم که ماهکان بود حرف کیان نصفه موند
ماهکان:سلام من برگشتم
_سلام کی اومدید
ماهکان دختر عمو سعیدم هست و یک سال از من کوچکتره و یه برادر ۷ ساله هم داره و رفته بودن شهرستان خونه فامیل های مامانش
ماهکان:همین یه ساعت پیش رسیدیم و دیدم دارید با هم حرف میزنید گفتم منم بیام یه خودی نشون بدم
بدون اینکه به کیان نگاه کنم گفتم:حرفمون دیگه تموم شده بود
ماهکان:پس بیا که کلی سوال دارم ازت بدو
و بعدم دست انداخت دور شونه هام و اون دستشم برای کیان تکون دادو راه افتادیم سمت خونمون. زنگ و زدم که آراد درو باز کرد.
آراد:به به ببین کی اینجاست
ماهکان:سلام پسر عمو
آراد:سلام دختر عمو
_ایششش برو کنار بینم حالمو بد کردید دختر عمو پسر عمو
آرادو کنار زدم و رفتم داخل
_مامان کجایی که ببینی عشقت اومده
بابا:حرف مفت نزن عشق مامانت منم من افتاد
خواستم جواب بابا رو بدم که آقاجون زودتر از من گفت
آقاجون:این پسره چش شده بود که اینقدر وحشت کرده از خونه زدی بیرون
مامان هم از آشپز خونه اومد بیرون و منتظر بود تا من حرف بزنم
_بزارید من یه چیزی بخورم بعد میگم. من حتی ظهرم به خواطر اون کیان هیچی نخوردم
آقاجون:اول بگو بعد
_الان ضعف میکنما
آقاجون:میگم بگو
ناچار نشستم رو به روی آقا جون

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20230128 233708 1462 scaled

دانلود رمان ضد نور 5 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :         باده دختری که عضو یه گروهه… یه گروه که کارشون پاتک زدن به اموال باد آورده خیلی از کله گنده هاس… اینبار نوبت باده اس تا به عنوان آشپز سراغ مهراب سعادت بره و سر از یکی از گندکاریاش دربیاره… اما…
دانلود رمان بوی گندم

دانلود رمان بوی گندم جلد دوم pdf از لیلا مرادی 5 (1)

11 دیدگاه
      رمان: بوی گندم جلد دوم   ژانر: عاشقانه_درام   نویسنده: لیلا مرادی   مقدمه حالا چند ماه از اون روزا میگذره، خوشبختی کوچیک گندم با یه اتفاقاتی تا مرز نابودی میره   تو این جلد هدف نویسنده اینه که به خواننده بفهمونه تو پستی بلندی‌های زندگی نباید…
IMG 20230127 013512 6312 scaled

دانلود رمان می تراود مهتاب 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       در مورد دختر شیطونی به نام مهتاب که با مادر و مادر بزرگش زندگی میکنه طی حادثه ای عاشق شایان پسر همسایه ای که به تازگی به محله اونا اومدن میشه اما فکر میکنه شایان هیچ علاقه ای به اون نداره و…
InShot ۲۰۲۳۰۶۲۱ ۱۳۰۷۵۶۸۷۷

دانلود رمان سیاه سرفه جلد اول pdf از دریا دلنواز 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         مهری فرخزاد سال ها پیش به خاطر علاقه ای که به همکلاسیش دوران داشته و به دلیل مهاجرت خانوادش، تصمیم اشتباهی میگیره و… دوران هیچوقت به اون فرصت جبران نمیده و تمام تلاش های مهری به در بسته میخوره… دختری که همیشه توی…
InShot ۲۰۲۳۰۴۲۴ ۲۳۴۱۰۸۰۰۸

دانلود رمان حکم نظر بازی pdf از مژگان قاسمی 4.5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       همتا زنی مطلقه و ۲۳ ساله زیبا و دلبر توی دادگاه طلاقش با حاج_مهراد فوق العاده جذاب که سیاستمدارم هست آشنا میشه اما حاجی با دیدنش یاد بزرگ ترین راز زندگی خودش میفته… همین راز اونارو توی یک مسیر ممنوعه قرار میده…  …
1682363596840

دانلود رمان افگار pdf از ف میری 0 (0)

41 دیدگاه
  خلاصه رمان :         عاشق بودند؛ هردویشان….! جانایی که آبان را همچون بت می٬پرستید و آبانی که جانا …حکم جانش را داشت… عشقی نفرین شده که در شب عروسی شان جانا را روانه زندان و آبان را روانه بیمارستان کرد… افگار داستان دختری زخم خورده که…
سکوت scaled

رمان سدسکوت 0 (0)

4 دیدگاه
  دانلود رمان سد سکوت   خلاصه : تنها بودم ، دور از خانواده ؛ در یک حادثه غریبه ای جلوی چشمانم برای نجاتم به جان کندن افتاد اما رهایم نکرد، از او میترسیدم. از آن هیکل تنومندی که قدرت نجاتمان از دست چند نفر را داشت ولی به اجبار…
InShot ۲۰۲۳۰۴۲۲ ۱۸۱۰۳۸۳۶۶

دانلود رمان سکوت سایه ها pdf از بهاره شریفی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       رمان حاضر در دو زمان حال و گذشته داستان زندگی و سرگذشت و سرنوشت دختری آرام، مهربان و ترسو به نام عارفه و پسری مغرور و یکدنده به نام علی را روایت می کند. داستان با گروهی از دانشجویان که مجمعی سیاسی- اجتماعی…
رمان افگار

دانلود رمان افگار جلد یک به صورت pdf کامل از ف -میری 4.3 (6)

2 دیدگاه
  خلاصه: عاشق بودند؛ هردویشان….! جانایی که آبان را همچون بت می٬پرستید و آبانی که جانا …حکم جانش را داشت… عشقی نفرین شده که در شب عروسی شان جانا را روانه زندان و آبان را روانه بیمارستان کرد… افگار داستان دختری زخم خورده که تازه از زندان آزاد شده به…
IMG 20230123 235746 955

دانلود رمان آمیخته به تعصب 1 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     شیدا دختریه که در کودکی مامانش با برداشتن اموال پدرش فرار میکنه و اون و برادرش شاهین که چند سالی از شیدا بزرگتره رو رها میکنه.و این اتفاق زندگی شیدا و برادر و پدرش رو خیلی تحت تاثیر قرار‌ میده، پدرش مجبور میشه…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ثنا
ثنا
1 سال قبل

مثلث عشق دیده بودیم این که داره میشه شیش ضلعی

Maaayaaa
Maaayaaa
1 سال قبل

زیبا بود فقط یکم بیشترش کنید

الہہ افشاری
الہہ افشاری
1 سال قبل

خیلی کمه این همه منتظر بمونیم بعد چند خط بنویس نمیمیری که یکم بیشتر بنویس جون هر کس دوس داری ازت چیزی کم نمیشه به خدا

M.h
M.h
1 سال قبل

عالی❤❤

دسته‌ها

4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x