رمان عشق با چاشنی خطر پارت 71

1
(2)

 

 

و به قلبم اشاره کردم که عسل ماشین رو کنار خیابون نگه داشت و سریع برگشت سمتم

عسل:آرام عاشق شدی؟

حالم خوب نبود چون قلبم میگفت عاشق شدم ولی اون منو نمیخواست و عاشق یه نفر دیگه شده بود. چشمام پر از اشک شد که با پلک زدنم اشکام هم جاری شدن.

_عسل اون عاشق شده

عسل:کی؟ اشکان؟

_اوهوم

عسل:دیدی دیدی گفتم عاشق شدی تازه اون روز که به خواطر حرف های کیانا از کوره در رفتی مطمئن شدم اما خب ترسیدم بهت بگم

عسل دوباره ماشین رو حرکت داد که دوباره حرفم رو تکرار کردم

_عسل اون عاشق شده

عسل:اینقدر چرت نگو بابا اون آدمی که من دیدم به این راحتی ها دم به تله نمیده به خواطر همین تو باید کاری کنی که اونو عاشق خودت کنی

_دم به تله داده

عسل:درست حرف بزن ببینم چی میگی

_دیشب خودش گفت که عاشق شده

عسل:خب دختره کیه؟

_نگفت

عسل:پس حتما اون آدم خودتی دیگه چون قبل از تو خبری نبوده

_تو از کجا میدونی که خبری نبوده؟ اشکی خیلی خوب بلده چجوری احساساتشو قایم کنه

رسیدیم به دانشگاه که عسل ماشین رو پارک کرد. پیاده شدیم.

عسل:اینجوری نمیشه بعد کلاس میشینی همه چیز رو برام تعریف میکنی تا ببینم چته فهمیدی؟

_اوهوم

راه افتادیم سمت کلاس و وارد کلاس شدیم که کیانا وسط کلاس وایساده بود و داشت با بچه ها حرف میزد که با ورود ما ساکت شد و دیگه حرف نزد اما پچ پچ بچه ها بلند شد و نامحسوس به من اشاره میکردن. دلیل اینکارشون و نفهمیدم که عسل دستمو گرفت و کشید سمت صندلی و نشست که منم کنارش نشستم که اون وسط نگام افتاد به امیر که داشت با اخم به کیانا نگاه میکرد. یعنی این کیانا دوباره چه غلطی کرده؟

همون موقع امید وارد کلاس شد و پشت سرم نشست

امید:آرام؟

_هوم

امید:چه خبره؟ حس میکنم، امروز یه اتفاقی افتاده

_نمیدونم منم الان اومدم فهمیدی به منم بگو

امید:اوکی

همون موقع استاد اومد تو کلاس که بر عکس همیشه این دفعه هیچی نفهمیدم چون ذهنم همش پیش اشکی و نازنین بود چون اون نازنین تو شرکت اشکی کار میکنه و حتما همیشه بهش میچسبه. یعنی اشکی عاشق اونه؟ اخه چرا بهم نگفت عاشق کیه که خیالم راحت بشه؟ آخه چرا؟

استاد:خانم رستگاررررررر

_هان….نه…ام یعنی بله؟

صدای خنده ی بچه ها بلند شد که اخمام رفت تو هم

استاد:حواستون کجاست چند بار صداتون کردم

_همینجا استاد

استاد:پس بگو من الان چی گفتم

اصلا صداشو هم نمیشنیدم که حالا بخوام بگم چی گفته. سرمو گرفتم پایین که نگام افتاد به عسل که داشت یه چیزی رو تند تند مینوشت و بعد برگشو گذاشت جلوم که اونو خوندم و بعد با غرور برای استاد گفتم که اونم سرشو تکون داد و دوباره مشغول درس دادنش شد.

_مرسی

عسل:دیگه بی حساب شدیم

سرمو تکون دادم. چند روز پیش من بهش تقلب رسوندم و عسل هم با این کارش برام جبران کرد. هه هیچ وقت نمیخواست زیر دین کسی باشه حتی با اینکه این کار من یه چیز کوچیک و بی ارزش بود.

بعد از اتمام کلاس بلند شدیم و اومدیم بیرون و روی نیمکت های دانشگاه نشستیم

عسل:زود باش بگو ببینم

همه چیز رو به غیر از بغل کردن اشکی و تند شدن ضربان قلبم بخواطر سیب گلوش براش تعریف کردم که گفت

عسل:خب معلومه که اون عاشق تو شده

_از کجا میدونی؟

عسل:ببین چشمای تو خیلی خوشگله و مطمئنم به غیر از من آدمای زیادی هم بهت اینو گفتن نه؟

_آره

عسل:خب این از این بعدم اشکی حاضره به خواطر دختره غرورش رو بزاره کنار و به دختره اعتراف کنه اما به خواطر یه سری محدودیت هایی که داره نمیتونه به خواطر همین اومده این آهنگو برات خونده که بهت بگه عاشق شده اما بهت نگفته کیه میدونی اینا چه دلیلی داره؟

_چی؟

عسل:دلیلش اینه که درسته نمیتونه به دختره اعتراف کنه اما میتونه با زبون بی زبونی بهش اشاره کنه وگرنه چه دلیل داشت که بیاد به تو بگه که عاشق شده هان؟

_یعنی تو میگی اون با زبون بی زبونی بهم اعتراف کرده؟

عسل:آره. درضمن ممد همش از تو و اشکی حرف میزنه و میگه که اگه شما دوتا عاشق هم بشین و کنار هم بمونید خیلی خوب میشه و شاید باعث بشه که اشکان برگرده به همون آدم سابق. حتی این حرف هارو دیشب هم گفت پس معنیش اینه که ممد که صمیمی ترین رفیق اشکان هم هست نمیدونه که اشکان عاشق شده و فقط تو میدونی پس اون عاشق تو شده

با شنیدن حرف های عسل تموم وجودم پر از آرامش شد. درسته که این فقط یه نظریه بود اما برای من خیلی خوب بود. خواستم بلند بشم یکمی قر بدم که عسل جلومو گرفت

عسل:ای ای فهمیدم تو هم عاشق شدی، ببند اون نیشتو یکی میبینه

سعی کردم خودمو کنترل کنم

عسل:ببین من از ممد شنیدم که از امشب خیلی سرشون شلوغ میشه پس حتما اشکی هم مجبور میشه بخشی از کارشو تو خونه انجام بده و کار تو هم اینه که یه کاری ازش بخوای که انجام بده که اگه به حرفت گوش کرد و بخواطر تو از کارش زد یعنی واقعا عاشقته

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 1 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240522 075103 721

دانلود رمان طالع آغشته به خون به صورت pdf کامل از مهلا حامدی 5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان :   بهش میگن گورکن یه قاتل زنجیره‌ای حرفه‌ای که هیچ ردی از خودش به جا نمیزاره… تشنه به خون و زخم دیدست… رحم و مروت تو وجود تاریکش یعنی افسانه… چشمان سیاه نافذش و هیکل تومندش همچون گرگی درندست… حالا چی…
InShot ۲۰۲۳۰۴۲۱ ۱۷۱۹۲۰۰۳۸

دانلود رمان تو را در گوش خدا آرزو کردم pdf از لیلا نوروزی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :   غزال دختر یه تاجر معروف به اسم همایون رادمنشه که به خاطر مشکل پدرش و درگیری اون با پدر نامزدش، مجبور می‌شه مدتی همخونه‌ی خسرو ملک‌نیا بشه. مرد جذاب و مرموزی که مادرش به‌خاطر اتفاقات گذشته قراره دمار از روزگار غزال دربیاره و این بین…
InShot ۲۰۲۳۰۵۳۱ ۱۱۰۹۳۹۲۵۷

دانلود رمان گناهکار pdf از فرشته تات شهدوست 5 (1)

12 دیدگاه
  خلاصه رمان :       زندگیمو پر از سیاهی کردم. پر از نفرت و تاریکی..فقط به خاطر همون عذابی که همیشه ازش دَم می زد. انقدر که برای خودم این واژه ی گناهکار رو تکرار کردم تا تونستم کاری کنم بشه ملکه ی ذهن و روح و قلبم.اون…
InShot ۲۰۲۳۰۶۲۶ ۱۱۰۶۰۷۴۴۳

دانلود رمان کنعان pdf از دریا دلنواز 1 (1)

2 دیدگاه
  خلاصه رمان:       داستان دختری 24 ساله که طراح کاشی است و با پدر خوانده اش تنها زندگی می کند و در پی کار سرانجام در کارخانه تولید کاشی کنعان استخدام می شود و با فرهام زند، طراح دیگر کارخانه همکار و …
InShot ۲۰۲۳۰۳۰۸ ۰۵۳۰۳۳۸۰۹

دانلود رمان شهر بی یار pdf از سحر مرادی 5 (1)

4 دیدگاه
  خلاصه رمان :     مدیرعامل بزرگترین مجموعه‌ی هتل‌‌های بین‌الملی پریسان پسری عبوس و مرموز که فقط صدای چکمه‌های سیاهش رعب به دلِ همه میندازه یک شب فیلم رابطه‌ی ممنوعه‌اش با مهمون ویژه‌ی اتاقِ vip هتلش به دست دخترتخس و شیطون خدمتکار هتلش میفته و…؟   «برای خوندن این…
wp3551985

دانلود رمان او دوستم نداشت pdf از پری 63 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :   زندگی ده ساله ی صنم دچار روزمرگی و تکرار شده. کاهش اعتماد به نفس ، شک و تردید و بیماری این زندگی را به مرز باریکی بین شک و یقین می رساند. صنم برای رسیدن به ارزشهای ذاتی خود، راه سخت و پرتشنجی در پیش…
InShot ۲۰۲۳۰۵۲۳ ۲۳۱۴۰۶۳۸۵

دانلود رمان طلایه pdf از نگاه عدل پرور 5 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       طلایه دخترساده و پاک از یه خانواده مذهبی هست که یک شب به مهمونی دوستش دعوت میشه وتوراه برگشت در دام یک پسر میفته ومورد تجاوز قرار می گیره دراین بین چند روزبعد برایش خواستگار قراره بیاید و.. پایان خوش
InShot ۲۰۲۳۰۲۱۱ ۱۹۴۰۰۴۳۴۱

دانلود رمان تاونهان pdf از مریم روح پرور 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :           پندار فروتن، مردی سیو سه ساله که رو پای خودش ایستاد قدرتمند شد، اما پندار به خاطر بلاهایی که خانوادش سرش اوردن نسبت به همه بی اعتماده، و فقط بعضی وقتا برای نیاز های… اونم خیلی کوتاه با کسی کنار…
رمان اوج لذت

دانلود رمان اوج لذت به صورت pdf کامل از ملیسا حبیبی 4 (38)

بدون دیدگاه
  خلاصه: پروا دختری که در بچگی توسط خانوادش به فرزندی گرفته شده و حالا بزرگ شده و یه دختر ۱۹ ساله بسیار زیباست ، حامد برادر ناتنی و پسر واقعی خانواده پروا که ۳۰ سالشه پسر سربه زیر و کاری هست ، دقیقا شب تولد ۳۰ سالگیش اتفاقی میوفته…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
M.h
M.h
1 سال قبل

حس میکنم این کیانا دوباره یه گندی زده

دسته‌ها

1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x