رمان عشق صوری پارت 209

3.8
(6)

 

اون بگو مگو ها اونقدر بالا گرفته بود دیگه نتونستم ساکت بودم.
احساس کردم این منم که باید به همچی خاتمه بده چون عامل بهم ریختگی شبصون خودم بودم. برای همین از جا بلند شدم و داد زدم:

-تورو خدا بس کنید!

نفس زنون به صورتهاشون نگاهی گذری انداختم.
دست از بحث کردن با همدیگه برداشتن و ساکت شدن و زل زدن به من.
احساس غلیظی در وجودم بود که بهم میگفت مقصر همچی من هستم. من…
و این منو دچار شرمندگی و عذاب وجدان وحشتناکی میکرد.
بغضمو فرو خوردم و با یه مکث کوتاه ادامه دادم:

-ارتباط منو شهرام یه ارتباط معمولی بود که مادرم ازش خبر نداشت.
یعنس هیچکس ازش خبر نداشت.
اون ارتباط معمولی کم کم به یه احساس واقعی تبدیل شد و بازم مادرم ازش خبر نداشت.
ما اوایل آشناییمون خانواده های همدیگرو نمیشناختیم.
نه شهرام مادر منو و نه من آقا رهام رو تا حرفی که حرف ازدواجتون به میون اومد.
تا وقتی که فهمیدیم شما میخواین باهم ازدواج کنید.
من…
من متاسفم که حتی وقتی این رو فهمیدم راهم از شهرام جدا نشد.
متاسفم…
متاسفم که بهش علاقمند شدم و متاسفم که دوستش داشتم.

اشکهام از چشمهام چکیدن و روی صورتم افتادن.
صدام می لرزیدن و پلکهام مدام خیس میشدن.
سخت بود اما رو به ژینوس گفتم:

-شهرام مال تو !
اگه اینقدر دوستش داری که با وجودن فهمیدن حس واقعیش و این اتفاقات هنوزم میخوایش باشه…مال تو!
من دیگه نمیخوام باهاش باشم.
یعنی نمیخوام که با هیشکی باشم!
از اینجا هم میرم فقط تورو خدا بس کنید.
دعوا نکنید…

شهرام حرفمو برید و با اصلاح جمله ام گفت:

-از اینجا میریم نه میری…

شهرام حرفمو برید و با اصلاح جمله ام گفت:

-از اینجا میریم نه میری…

جهت نگاهم به سمت اون تغییر پیدا کرد.
آدم مستقلی بود و ذره ای به پدرش وصل نبود.از هیچ لحاظ!
یه جورایی تو عرصه ی کار امپراطوری خودش رو داشت و احتمالا این شجاعت و صراحت و جسارتش دربیان حرفهاش به همین مورد برمیگشت.
به سمتم اومد.
کنارم ایستاد و دستمو سفت گرفت و خطاب به پدر خودش و مادرم گفت:

-من دوستش دارم و اصلا مهم نیست دارین راجبم چی فکر میکنین!
اون مراسم مسخره رو هم بهتره راه نندازین…
نه من ژینوس رو دوست دارم و نه اون منو!
خودش خوب میدونه نیتش از بودن با من چیه!
وصل شدن به بازارهای جهانی لوازم آرایشی!
این کاملا مشخص!
تو هر زمینه ای بخوای کمکت میکنم اما این بازی مسخره ی من دوستش دارم و میبخشمش رو بنداز دور!
هرکی تورو نشناسه خودم و خودت که خوب میشناسیم…

هاج و واج تماشامون کردن.
من خودمم شوکه ی رفتارش بودم.
باباش با حرص و کلافگی پرسید:

-هیچ معلومه داری چه غلزی میکنی پسر !؟
من کلی مهمون دعوت کردم!
کلی سور سات راه انداختم.
تو داری یه شبه گند میزنی به آبروی من!
لعنت به تو شهرام و این عشق و عاشقیت!

منو دنبال خودش کشید و درحالی که از اونجا بیرونم میبرد گفت:

-بحث یکی روروز که نیست آقا رهام بحث یه عمر زندگیه!
هیچ دلیلی نمیبینم بخوام بقیه ی عمرمو با کسی بگذرونم که رغبتی بهش ندارم…

دیگه کسی چیزی نگفت.
کسی چیزی نداشت که بگه.
همچی بهم ریخته بود یا همچی درست شده بود رو نمیدونم.
فقط میدونم که حسی بهم میگفت من دیگه جایی تو اون خونه و کنار اون خانواده ندارم…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.8 / 5. شمارش آرا 6

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
Screenshot ۲۰۲۲ ۰۳ ۳۱ ۲۲ ۴۴ ۲۴

دانلود رمان خلسه 5 (3)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:       “خلسه” روایتی از زیبایی عشق اول است. مارال دختر سرکش خان که در ۱۷ سالگی عاشق معراج سرد و مغرور میشود ولی او را گم میکند و سالها بعد روزی دوباره او را می‌بیند و …      
InShot ۲۰۲۳۰۶۲۶ ۱۱۰۶۰۷۴۴۳

دانلود رمان کنعان pdf از دریا دلنواز 1 (1)

2 دیدگاه
  خلاصه رمان:       داستان دختری 24 ساله که طراح کاشی است و با پدر خوانده اش تنها زندگی می کند و در پی کار سرانجام در کارخانه تولید کاشی کنعان استخدام می شود و با فرهام زند، طراح دیگر کارخانه همکار و …
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۰ ۱۵۲۸۲۵۳۰۴

دانلود رمان عاشک از الهام فتحی 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     عاشک…. تقابل دو دین، دو فرهنگ، دو کشور، دو عرف، دو تفاوت، دو شخصیت و دو تا از خیلی چیزها که قراره منجر به ……..   عاشک، فارسی شده ی کلمه ی ترکی استانبولی aşk و به معنای عشق هست…در واقع می تونیم اسم…
InShot ۲۰۲۴۰۳۰۴ ۰۱۱۳۲۱۲۹۱

دانلود رمان یک تو به صورت pdf کامل از مریم سلطانی 3.8 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     سروصدایی که به یک‌مرتبه از پشت‌سرش به هوا خاست، نگاهش را که دقایقی می‌شد به میز میخ شده بود، کند و با رخوت گرداند. پشت‌سرش، چند متری آن‌طرف‌تر دوستانش سرخوشانه سرگرم بازی‌ای بودند که هر شب او پای میزش بساط کرده بود و امشب…
InShot ۲۰۲۳۰۶۱۷ ۱۱۳۳۳۹۵۳۱

دانلود رمان جایی نرو pdf از معصومه شهریاری (آبی) 0 (0)

4 دیدگاه
  خلاصه رمان: جایی نرو، زندگی یک زن، یک مرد، دو شخصیت متضاد، دو زندگی متضاد وقتی کنار هم قرار بگیرند، چی پیش میاد، گاهی اوقات زندگی بازی هایی با آدم ها می کند که غیرقابلِ پیش بینی است، کیانمهر و ترانه، برنده این بازی می شوند یا بازنده، میتونند…
IMG ۲۰۲۱۱۰۲۱ ۲۱۵۴۳۱ scaled

دانلود رمان اسمارتیز 5 (1)

2 دیدگاه
    خلاصه رمان:     آریا فروهر برای بچه هاش پرستار میگیره اونم کی دنیز خانم مرادی که تو شیطنت و خراب کاری رو دستش بلند نشده حالا چی میشه این آقا آریا به جای مواظبت از ۳ تا بچه ها باید از ۴ تا مراقبت کنه اونم بلاهایی…
InShot ۲۰۲۳۰۳۰۴ ۲۱۴۷۲۱۹۷۸

دانلود رمان کنار نرگس ها جا ماندی pdf از مائده فلاح 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان : یلدا پزشک ۲۶ ساله ایست که بخاطر مشکل ناگهانی که برای خانواده‌اش پیش آمده، ناخواسته مجبور به تغییر روش زندگی خودش می‌‌شود. در این بین به دور از چشم خانواده سعی دارد به نحوی مشکلات را حل کند، رویارویی او با مردی که در گذشته درگیری…
IMG 20230127 015547 6582 scaled

دانلود رمان آدمکش 3 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :   ساینا فتاح، بعد از مرگ‌ مشکوک پدرش و پیدا نشدن مجرم توسط پلیس، به بهانه‌ی خارج درس خوندن از خونه بیرون می‌زنه و تبدیل میشه به یکی از موادفروش‌های لات تهران! دختری که شب‌هاش رو تو خونه تیمی صبح می‌کنه تا بالاخره رد قاتل رو…
InShot ۲۰۲۳۰۳۰۸ ۱۵۴۸۴۳۵۵۶

دانلود رمان شاه ماهی pdf از ساغر جلالی 1 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     حاصل یک شب هوس مردی قدرتمند و تجاوز به خدمتکاری بی گناه   دختری شد به نام « ماهی» که تمام زندگی اش با نفرت لقب حروم زاده رو به دوش کشیده   سردار آقازاده ای سرد و خشنی که آوازه هنرهایش در تخت…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

7 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
2 سال قبل

منم‌ببینم بازبخاد قیدشهرامو بزنه بخداخودم میرم زنش میشم گفته باشم

sanaz
2 سال قبل

نه نه باریکلا خوشم اومد ن خوشم اومد 😂🦋 فقط اگه این شیوا خره همیچیو خراب کنه میرم خفش میکنم😂😑

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط sanaz
aram
aram
2 سال قبل

نه افرین خوشمان امد

NARGES
2 سال قبل

خداکنه شیوا خراب نکنه همه چیو

اتنا
اتنا
2 سال قبل

خداروشکر بالاخره بکی از این خواهرا به یه جایی رسید

من منم
من منم
2 سال قبل

حالا شد،ایول

ماه
ماه
2 سال قبل

خیلی خوبه رمانت واقعا دستت طلا 🍉🍫

دسته‌ها

7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x