رمان قایم موشک پارت 42 - رمان دونی

 

 

ویلای طالقان خیلی بهتر از تصورمون بود.

درسته که از امیر انتظار یک خرابه داشتم که فقط قیافه داشته باشه و حتی یه خونه که شب سرمون آوار نشه هم از نظرم توقع زیادی بود برای این بزرگوار اما، اینجا دیگه خیلی بهتر از یه ویلای خوب بود.

 

نگاه پر افتخاری ضمیمه می‌کنم و با دست محکم می‌کوبم پس کله‌ش.

 

– نه…. خوشم اومد!

 

پوزخندی می‌زنه.

 

– من پیدا نکردم. ستون. من که بیست چهاری ور دل خودت بودم.

 

چپ چپ نگاهش می‌کنم.

 

– پس می‌گیرم تعریفمو.

 

چمدونامون رو میاره داخل و غر می‌زنه:

 

– تعریفی نکردی. فقط خوشت اومد!

 

طلبکار می‌گم:

 

– تو ذهنم که کردم! همونا رو می‌خوام پس بگیرم. از اولش هم می‌دونستم از تو آبی گرم نمی‌شه.

 

توجهی نمی‌کنه و در عوض مثل بچه ها نق می‌زنه:

 

– دیارا کلفت شخصی که نگرفتی بیا خودت بار و بساطت و ببر اه.

 

شیطانی می‌خندم و حین دور شدن ازش داد می‌کشم:

 

– کارتو بکن. وا کوزت انقدر پر حرف هم نوبره به خدا!

 

قایم موشک😈

#پارت260

 

(امیر)

 

– زیر زمینش استخر داره دیارا… می‌خوای بری؟

 

از نرده های طبقه بالا آویزون می‌شه و با حالت مسخره‌ای می‌گه:

 

– آره عزیزم حتما… بیکینی مشکیمو واست بپوشم یا سرخابیه؟

 

نفسمو فوت می‌کنم و ترجیح می‌دم دهن به دهنش نذارم.

 

هزار الحمدلله عفت کلام نداشت، خجالت مجالت هم حالیش نبود‌.

یهو یه چی می‌گفتم، یه جوابی می‌دادم از خجالت روم نمی‌شد سرمو بلند کنم.

 

بحثو عوض می‌کنم:

 

– فیلم ببینیم؟ حوصله‌م سر رفته‌

 

بدو بدو میاد پایین.

خودش رو یک ضرب کنارم روی کاناپه می‌ندازه.

 

دریغ از ذره‌ای لطافت و زنانگی…

انگار با پسر عمه‌م اومدم مسافرت.

شکر خدا!

 

غربت بازی درمیاره:

 

– من! من! من باید فیلمو انتخاب کنم!

 

قایم موشک😈

#پارت261

 

می‌دونستم این بچه به هرچی نه بگه، در مقابل فیلم بسیار بسیار سست عنصر تشریف داره.

 

من که مطمئن بودم فیلم هم ببینم هیچی ازش نمی‌فهمم و صرفا می‌خواستم دور و ورم یه صدایی باشه که توی فکر نرم و بیشتر از این افسرده نشم، می‌خواستم فیلم بذارم.

 

پس‌ محتوا خیلی مهم نبود.

 

– بذار…

 

و دقیقا رو چه حسابی یادم رفته بود سلیقه فیلم دیدنم با دیارا زمین تا آسمون فرق داره رو خدا می‌دونه و بس!

 

یعنی، همون موقعی که به آرامش متلق نیاز داشتم، یه فیلمی گذاشت… یه فیلمی گذاشت که به لعنت خدا نمی‌‌ارزید!

 

دیارا محال بود از ماتریکس فیلم های فانتزی و علمی تخیلی خارج بشه و حالا یه فیلم اکشن_ علمی_ تخیلی_ فانتزی گذاشته بود!

 

با بلندترین صدای ممکن.

همه‌ی ماست ها رسما توی قیمه ها ریخته شده بود.

 

چاره‌ای نداشتم بشینم کف زمین با صدای بلند گریه کنم و دو دستی بزنم تو سر خودم.

 

شخصیت های سبز و آبی با گوش های دراز و زبونی که هیچ جایی نبود، با اون صدای جن مانند سر هم عربده می‌کشیدن و با اون تفنگ های فضایی سمت هم تیر پرت می‌کردن.

 

قایم موشک😈

#پارت262

 

گوش خراش ترین صدای ممکن توی اون لحظه رو به لطف دیارای با صدای بیش از هشتادتا داشتم می‌شنیدم.

 

با یه قیافه‌ی نالان و گریه داری، مثل گربه شرک نگاش می‌کنم.

 

– دیارا… تو رو به قبر پیر مقدس! این بی صاحابو قطع کن… غلط کردم… من نخوام فیلم ببینم کیو باید ببینم؟

 

حالا از شانس تخم مرغی من، دیارا در مواجهه با همه مسائل مهم جهان هستی، از یه سیب زمینی بی بخارتر رفتار می‌کردها ولی، بحث فیلم و سریال که می‌شد…

 

وای خدا واسه دشمن آدم هم نخواد‌.

این بچه یه طوری غیرت و تعصب روی فیلم و سریال های مورد علاقه‌ش داشت که اصلا وای فقط… وای!

 

مثل میرغضب بهم چشم غره می‌ره و تهدید آمیز می‌گه:

 

– هان؟ چیه؟ چی می‌گی؟ یعنی می‌خوای بگی با فیلم های من حال نمی‌کنی؟

 

کشدار و دلجویانه می‌گم:

 

– نههه باباااا…. بدبین نبودی تو که…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا 78

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان هکمن
رمان هکمن

دانلود رمان هکمن   خلاصه : سمیر، هکر ماهری که هیچکس نمی تونه به سیستمش نفوذ کنه، از یه دختر باهوش به اسم ماهک، رو دست می خوره و هک می شه و همین هک باعث یه کل‌کل دنباله دار بین این دو نفر شده و کم کم ماهک عاشق سمیر می شه غافل از اینکه سمیر… به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آرامش بودنت
دانلود رمان آرامش بودنت به صورت pdf کامل از عسل کور _کور

    خلاصه رمان آرامش بودنت: در پی ماجراهای غیرمنتظره‌ای زندگی شش دختر به زندگی شش پسر گره می‌خورد! دخترانِ در بند کشیده شده مدتی زندگی خود را همراه با پسرهای عجیب داستان می‌گذرند تا این‌که روز آزادی فرا می‌رسد، حالا پس از اتمام آن اتفاقات، تقدیر همه چیز را دست‌خوش تغییر قرار داده و آینده‌شان را وابسته هم کرده

جهت دانلود کلیک کنید
رمان غمزه های کشنده‌ی رنگ ها دقایقی قبل از مرگ
دانلود رمان غمزه های کشنده‌ی رنگ ها دقایقی قبل از مرگ به صورت pdf کامل از گلناز فرخ نیا

  خلاصه رمان غمزه های کشنده‌ی رنگ ها دقایقی قبل از مرگ : من سفید بودم، یک سفیدِ محضِ خالص که چشمم مانده بود به دنباله‌ی رنگین کمان… و فکر می‌کردم چه هیجانی دارد تجربه‌ی ناب رنگ‌های تند و زنده… اما تو سیاه قلم وجودت را چنان عمیق بر صفحه‌ی جانم حک‌ کردی، که دیگر جادوی هیچ رنگی در من

جهت دانلود کلیک کنید
رمان کی گفته من شیطونم

  دانلود رمان کی گفته من شیطونم خلاصه : من دیـوانه ی آن لـــحظه ای هستم که تو دلتنگم شوی و محکم در آغوشم بگیــری … و شیطنت وار ببوسیم و من نگذارم.عشق من با لـجبازی، بیشتر می چسبــد!همون طور که از اسمش معلومه درباره یک دختره خیلی شیطونه که عاشق بسرعموش میشه که استاد یکی از درسای دانشگاشه و…

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گل سرخ
دانلود رمان گل سرخ به صورت pdf کامل از زیبا سلیمانی

    خلاصه رمان گل سرخ :   ـ گلی!! صدایش مثل همیشه نبود. صدایش با من قهر بود و من مگر چند نفر بودم که ببینم و بشنوم و باز بمانم؟ شنیده‌ها را شنیده و دیده‌ها را دیده بودم؛ وقت رفتن بود. در را باز کردم و با اولین قدمم صدایش اینبار از زیر دندان‌های قفل شده‌اش به گوشم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کفش قرمز pdf از رؤیا رستمی

  خلاصه رمان :         نمی خواد هنرپیشه بشه، نه انگیزه هست نه خواست قلبی، اما اگه عاشق آریو برزن باشی؟ مرد قلب دزدمون که هنرپیشه اس و پر از غرور؟ اگه این مرد قلب بشکنه و غرور له کنه و تپش قصه مون مرد بشه برای مقابله کردن حرفیه؟ اگه پدر دکترش مجبورش کنه به کنکور

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
7 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Aramesh
Aramesh
7 ماه قبل

این دوتا خیلی باحالن😂

Pll
Pll
8 ماه قبل

دیر به دیر که میاد کم که میاد تازه وقتی دیر میزارین حداقل انقدر کشش ندین هی دعوا دعوا دعوا خب یکساله دعوا دارن یکم تغییر بدین روندو

‌‌‌‌
‌‌‌‌
8 ماه قبل

از پارت های این رمان ک سال به سال میاد بگذریم،اوای توکا نمیخواد پارت بده؟

me/
me/
8 ماه قبل

میخوام پیشنهاد بدم که این رمانو ادامه نده پارت گذاری خیلی ناجوره و قبلا پارت ها بالای 1000 نبودن ؟

رهگذر
رهگذر
8 ماه قبل

واقعا رمان قشنگیه حیف که دیربه‌دیر وکوتاه پارتاش گذاشته میشه

خواننده رمان
خواننده رمان
8 ماه قبل

الان بگم بعد از یه سال این پارت چیه میگین چرا همش غر میزنی خیلی خیلی کم بود

بانو
بانو
پاسخ به  خواننده رمان
8 ماه قبل

بیشتر بگو که خوب گفتی قربونت دهن مبارکت

دسته‌ها
7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x