رمان قایم موشک پارت 9

1
(1)

 

 

– تو اتاق خوابیده… الان بیدارش می‌کنم صبحونه بخوره.

 

مشتمو روی تشک می‌کوبم.

 

– بزنه تو کمرت… ریا کار خانم. صبحونه؟ هه… اگه ننه‌م نیومده بود که سنگم نمی‌ذاشتی جلوم. عفریته!

 

میاد تو اتاق و در رو پشت سرش می‌بنده.

سرمو بلند می‌کنم و بدنمو به آرنجم تکیه می‌دم‌.

طلبکار بهش زل می‌زنم.

 

آروم می‌گه:

 

– بیا بیرون صبحونه بخور.

 

نیشخند معناداری می‌زنم.

دستامو از هم باز می‌کنم و با لودگی می‌گم:

 

– بدون بوس صبح بخیر؟ هرگز!

 

چند لحظه صامت نگاهم می‌کنه و بعد، با لبخند ملیحی سمتم میاد.

مشکوک نگاهش می‌کنم.

 

– که بوس صبح بخیر. آره؟

 

با همون حالت شکاک سر تکون می‌دم و تایید می‌کنم:

 

– بوس صبح بخیر…

 

لبه‌ی تخت می شینه و آروم دستش رو توی موهام سر می‌ده.

با چشم گرد شده، صدادار آب دهنم رو قورت می‌دم.

لبخند ملیحش یهو می‌ره و باحرص موهامو چنگ می‌زنه‌.

دادم می‌ره هوا:

 

– هوی… ولم کن زنیکه!

 

از بین دندوناش می‌غره:

 

– امیر مثل بچه آدم پا می‌شی میای بیرون یا به زور کشون کشون ببرمت؟

 

 

 

پشت میز صبحونه می‌شینیم.

عمه می‌خنده و می‌گه:

 

– قربون قد و بالات برم پسرم. دیشب چقدر ماه شده بودی. مگه نه دیارا؟

 

دیارا با دهن پر سر تکون می‌ده.

کشدار می‌گه:

 

– اوهوم.

 

عمه چشم غره‌ای حواله‌ش می‌کنه که به هیچ جاش نمی‌گیره.

مامان منم به تقلید از عمه می‌گه:

 

– ماشالله عروسم انگاری پنجه آفتاب دیشب… همه کف کرده بودن از قشنگیش.

 

دلم می‌خواد اون نیشخند صدادارم رو بزنم و یه زبون واسه دیارا درآرم و تاجایی که از توانم برمیاد تحقیرش کنم.

اما حیف که دست و بالم بسته‌س…

 

عمه و مامان همچنان در حال تعارف تیکه پاره کردنن:

 

– خیلی بهم میان…

 

مامان چند ضربه روی میز می‌زنه و می‌گه:

 

– آره بزنم به تخته… چشم حسود و بخیل ازشون دور باشه.

 

خمیازه‌ای که یه دفعه می‌کشم دست خودم نیست و مامان با تمام قدرتش پامو لگد می‌کنه که دهنم بی اختیار بسته می‌شه و از درد لبامو بهم فشار می‌دم.

 

 

 

انگاری فحش ناموس گذاشتن واسه هرکی سکوت کنه که یه پشت حرف می‌زنن و غیبت می‌کنن.

دیارا هم با سر رفته توی بشقابش صحبت های تخصصی مادر و مادرشوهرش رو به پشمش هم حساب نمی‌کنه.

 

مامان من می‌گه:

 

– به نظرم هرچه سریع تر برن ماه عسل که بعدشم انشاالله دست به کار بشن واسه حاملگی دیارا…

 

من و دیارا همزمان غذا می‌پره تو گلومون.

با چشم های وق زده بهشون نگاه می‌کنیم.

 

عمه با ذوق می‌گه:

 

– چه ایده خوبی… اتفاقاً منم تو نظرم بود همین پیشنهاد رو بدم.

 

مامان ادامه می‌ده:

 

– کجاها مد نظرتونه واسه ماه عسل؟

 

من و دیارا هم همچنان سکته‌ای فقط به این بریدن و دوختنشون هاج و واج نگاه می‌کنیم.

 

صدای ویبره‌ی گوشیم باعث می‌شه از قیافه‌ی ذوق زده‌شون چشم بگیرم.

اسم ” پریسا ” روی صفحه روشن و خاموش می‌شه.

 

شستم رو گوشه‌ی لبم می‌کشم و با حالتی عصبی رد تماس می‌دم.

باز زنگ می‌زنه.

اینبار نگاه دیارا هم جلب گوشیم می‌شه…

 

 

 

(دیارا)

 

گوشی امیر زنگ می‌خوره و ریجکتش میکنه.

نیم نگاهی به صورتش می‌ندازم.

عصبیه…

دوباره گوشیش زنگ می‌خوره و اینبار منم کجنکاو به صفحه نگاه می‌کنم.

 

با دیدن اسم ” پریسا ” جفت ابروم بالا می‌پره.

هیچ ایده‌ای ندارم که چه سر و سری با امیر داره و یا اصلا کیه!

 

امیر لقمه‌ی داخل دستش رو کلافه توی بشقاب پرت می‌کنه و گوشی به دست از پشت میز بلند می‌شه.

 

– ببخشید یه لحظه من اینو جواب بدم…

 

مامان و زندایی با خوش رویی تعارف می‌کنن.

و من از فضولی یه لحظه نمی‌تونم درست فکر کنم.

امیر سمت تراس می‌ره و تماس رو وصل می‌کنه.

صدای ضعیفش به گوشم می‌رسه که می‌گه:

 

– چی می‌خوای؟

 

و بعد در تراس رو می‌بنده و من دیگه چیزی نمی‌شنوم…

دیگه حس می‌کنم صندلیم میخ داره که نمی‌تونم روش بشینم!

از جا بلند می‌شم و لیوان آب پرتقال رو دست می‌گیرم.

با لبخند مصنوعی می‌گم:

 

– من اینو ببرم واسه امیر…

 

و بعد تو دلم اضافه می‌کنم:

 

– کارد بخوره به شیکمش.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 1 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
InShot ۲۰۲۳۰۲۰۸ ۲۲۴۰۴۴۱۴۷

دانلود رمان دنیا دار مکافات pdf از نرگس عبدی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     روایت یه دلدادگی شیرین از نوع دخترعمو و پسرعمو. راهی پر از فراز و نشیب برای وصال دو عاشق. چشمانم دو دو می‌زند.. این همان وفایِ من است که چنبره زده است دور علی‌ِ من؟ وفایی که از او‌ انتظار وفا داشته‌ام، حالا شده…
InShot ۲۰۲۳۰۶۰۸ ۱۱۲۶۴۰۲۰۲

دانلود رمان سرپناه pdf از دریا دلنواز 3 (1)

بدون دیدگاه
خلاصه رمان :       مهشیددختری که توسط دوست پسرش دایان وبه دستورهمایون برادرش معتادمیشه آوید پسری که به خاطراعتیادش باعث مرگ مادرش میشه وحالاسرنوشت این دونفروسرراه هم قرارمیده آویدبه طور اتفاقی توشبی که ویلاشو دراختیاردوستش قرارداده بامهشید دختری که نیمه های شب توی اتاق خواب پیداش میکنه درگیر…
با مرد مغرور

رمان ازدواج با مرد مغرور 1 (2)

بدون دیدگاه
  دانلود رمان ازدواج با مرد مغرور خلاصه: دختر قصه ی ما که از کودکی والدینش را از دست داده به الجبار با مردی مغرور، ترشو و بد اخلاق در سن کم ازدواج می کند و مجبور به تحمل سختی های زیاد می شود.
photo 2017 04 20 14 37 49 330x205 1

رمان ماه مه آلود جلد اول 0 (0)

بدون دیدگاه
  دانلود ماه مه آلود جلد اول خلاصه : “مها ” دختری مستقل و خودساخته که تو پرورشگاه بزرگ شده و برای گذروندن تعطیلات تابستونی به خونه جنگلی هم اتاقیش میره. خونه ای توی دل جنگلهای شمال. اتفاقاتی که توی این جنگل میوفته، زندگی مها رو برای همیشه زیر و…
InShot ۲۰۲۳۰۲۰۹ ۱۸۳۹۴۴۲۹۸

دانلود رمان لانتور pdf از گیتا سبحانی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       دنیا دختره تخسی که وقتی بچه بود بیش فعالی شدید داشت یه جوری که راهی آسایشگاه روانی شد و اونجا متوجه شدن این دختر یه دختر معمولی نیست و ضریب هوشی بالایی داره.. تو سن ۱۹ سالگی صلاحیت تدریس تو دانشگاه رو میگیره…
IMG 20230128 233708 1462 scaled

دانلود رمان ضد نور 5 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :         باده دختری که عضو یه گروهه… یه گروه که کارشون پاتک زدن به اموال باد آورده خیلی از کله گنده هاس… اینبار نوبت باده اس تا به عنوان آشپز سراغ مهراب سعادت بره و سر از یکی از گندکاریاش دربیاره… اما…
IMG 20230123 123948 944

دانلود رمان ضماد 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:         نبات ملک زاده،دختر ۲۰ساله مهربونی که در روستایی قدیمی بزرگ شده و جز معدود آدم های روستاهست که برای ادامه تحصیل به شهر رفته است. خاقان ،فرزند ارشد مرحوم جهانگیر ایزدی. مردی بسیار جذاب و مغرور و تلخ! خاقان بعد از مرگ…
IMG 20230127 013928 0412

دانلود رمان خطاکار 1 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     درست زمانی که طلا بعداز سالها تلاش و بدست آوردن موفقیتهای مختلف قراره جایگزین رئیس شرکت که( به دلیل پیری تصمیم داره موقعیتش رو به دست جوونترها بسپاره)بشه سرو کله ی رادمان ، نوه ی رئیس و سهامدار بزرگ شرکت پیدا میشه‌. اما…
IMG 20230129 004339 7932

دانلود رمان نت های هوس از مسیحه زادخو 4 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :   ارکین ( آزاد) یه پدیده ناشناخته است که صدای معرکه و مخملی داره. ویه گیتاریست ماهر، که میتونه دل هر شنونده ای و ببره.! روزی به همراه دوستش ایرج به مهمونی تولدی دعوت میشه. که میزبانش دو دختر پولدار و مغرور هستن.‌! ارکین در…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

0 دیدگاه ها
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

دسته‌ها

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x