رمان ناسپاس پارت 131

4
(4)

 

قدم زنان دوباره به سمتم اومد.

 

*

 

*

روی پاهام نشست و دستهاش رو دور گردنم انداخت درحالی که فقط لباس زیرش پاش بود.

یه شورت توری سفید …

 

باسنش رو به پاهام مالوند تا منو تحریک تر بکنه.

چشمهاش رو بست و دوباره ازم لب گرفت.

دستهام روی کمرش نشستن.

پوست تنش داغ بود و نرم و لمس بدنش برای هرکسی میتونست همراه با لذت باشه.

بدون اینکه لبهام رو رها بکنه و باگرفتن دستهام اونارو گذاشت روی سینه هاش و خودش به بدنش فشارشون داد.

من هنوزم هم در مورد انجام اینکارها مردد بودم هر چند این همون دختری بود که ارزوی یافتن و بوسیدنش رو داشتم.

سینه های بزرگش رو به آرومی فشار دادم که لبمو رها کرد و خودش رو به عقب خم کرد.

گردنش رو بوسیدم و اون بوسه ها رو تا روی سینه هاش ادامه داد.

سرش رو بیشتر به عقب خم شد و آبشار موهاش آویزون شدن…

زبونمو رو سیبک گلوش کشیدم و مسیر بوسه هام رو تا روی سینه اش ادامه دادم.

لبهاش رو از هم باز کرد و با بستن چشمهاش گفت:

 

 

-آااااه….چه خوب میبوسی…

 

 

صدای آه کشیدنش قاطی صدای بوسه های من شد.

 

دستشو لای موهام فرو برد و اهش عمیقتر شد و با لحنی که نشون میداد داغ  شده گفت:

 

 

-آه ادامه بده…ادامه بده…

 

 

 

انگار ور رفتن با سینه هاش قسمت مورد علاقه اش بود چون وقتی داشتم اینکارو براش انجام میدادم اون بلند تر از قبل اه و ناله میکرد.

وقتی داشتم اینکارو انجام میدادم دستمو گرفت و گذاشت رو قسمت ممنوعه ی بدنش..

درست روی شورت توریش!

دست از میک زدن سینه هاش برداشتم و با عقب بردن سرم بهش خیره شدم.

توقف حرکاتم باعث شد بگه:

 

 

-ادامه بده! من خودم میخوامش

 

 

پیشروی بیشتر از این درست نبود ولی انگار اون خلاف من فکر میکرد چون گفت:

 

 

-ما میتونیم بیشتر از اینها پیش بریم…

 

 

اینو گفت و دستمو از داخل لباس زیر خودش رد کرد و روی واژ*نش گذاشت.

خودش دستمو عقب و جلو کرد و با حالتی لوند گفت:

 

 

-اووووف…

 

 

مکث کرد و لوند تر از قبل گفت:

 

 

-به خاطر تو به این حال افتاده…

 

 

حرکاتش، کارهاش، نوع اه و ناله هاش درست شبیه به یه پورن استار بود.

شبیه به کسی که سالهاس شغل شریفش دادن باشه!

قطعا و بی شک سلدا شبیه یه دختر ناشی نبود.

ناشی یعنی ساتو…کسی که وقتی میبوسیدش لپهاش گل میفتاد واونقدر دستپاچه میشد که به فرار از زیر بدنت فکر میکرد!

نه اون حالت خوب بود و نه این حالت…

 

 

بهترین خبری که یه پسر میتونست در مورد دوست دخترش بشنوه و ببینه اینه که اون دختر تو مسائل جنسی حرفه ای باشه درست مثل سلدا اما من اعتراف میکردم که اصلا دلم نمیخواست فکر کنم اون تو انجام این چنین کارهایی یه حرفه ایه..

 

دستم هنوز رو بدنش بود و خودم درجنگ و تردید باخودم درحالی که طبیعتا تو همچین شرایطی من باید از خودم ببخود میشدم که خب نشده بودم.

آره…داغ شدن من طبیعی  بود.

من باید به جون تن صک*صیش میفتادم نه اینکه عین ماست فقط تماشا کنم.

مچم رو گرفت و دستمو بیرون اورد .

لیخند لوندی زد و بعد زبونشو از دهن بیرون آورد و رو کف دستم بالا و پایینش کرد و انگشتای خیسمو در برابر چشمهام لیس زد.

نفسم تو سینه حیس شد.

آهسته اسمش رو نجوا کردم و گفتم:

 

 

-سلدا من…

 

 

حتی نزاشت حرفمو ادامه بدم.

خیلی زود از روی پاهام اومد پایین و گفت:

 

 

-اووووف!دیگه اینطور نمیشه…

 

مکث کرد با لوندی قری به بدنش داد و گفت:

 

 

-همیشه اصل مطلب مهمتره

 

 

اینو گفت وبه سمت تخت رفت.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان فرار دردسر ساز

رمان فرار دردسر ساز 5 (2)

بدون دیدگاه
  دانلود رمان فرار دردسر ساز   خلاصه : در مورد دختری که پدرش اونو مجبور به ازدواج با پسر عموش میکنه و دختر داستان ما هم که تحمل شنیدن حرف زور نداره و از پسر عموشم متنفره ,فرار میکنه. اونم کی !!؟؟؟ درست شب عروسیش ! و به خونه…
IMG 20240701 230458 934

دانلود رمان سالاد به صورت pdf کامل از لیلی فلاح 4 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     افرا یکی از خوشگل ترین دخترای دانشگاهه یکی از پسرای تازه وارد میخواد بهش نزدیک. بشه. طرهان دشمنه افراست که وقتی موضوع رو میفهمه با پسره دعوا میگیره و حسابی کتکش میزنه. افرا گیجه که میون این دو دلبر کدوم ور؟ در آخر…
با مرد مغرور

رمان ازدواج با مرد مغرور 1 (2)

بدون دیدگاه
  دانلود رمان ازدواج با مرد مغرور خلاصه: دختر قصه ی ما که از کودکی والدینش را از دست داده به الجبار با مردی مغرور، ترشو و بد اخلاق در سن کم ازدواج می کند و مجبور به تحمل سختی های زیاد می شود.
IMG 20230128 233828 7272

دانلود رمان ماه دل pdf از ریحانه رسولی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :   مهرو دختری ۲۵ ساله که استاد دفاع شخصی است و رویای بالرین شدن را در سر می‌پروراند. در شرف نامزدی است اما به ناگهان درگیر ماجرای عشق ناممکن برادرش می‌شود و به دام دو افسر پلیس می‌افتد که یکی از آن‌ها به دنبال انتقام و…
IMG 20230128 233556 6422

دانلود رمان نفرین خاموش جلد دوم 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :         دنیای گرگ ها دنیای عجیبیست پر از رمز و راز پر از تنهایی گرگ تنهایی را به اعتماد ترجیح میدهد در دنیای گرگ ها اعتماد مساویست با مرگ گرگ ها متفاوتند متفاوت تر از همه نه مثل سگ اسباب دست انسانند…
400149600406 1552892

رمان خلافکار دیوانه من 5 (1)

بدون دیدگاه
  دانلود رمان خلافکار دیوانه من خلاصه : دختری که پرستار یه دیوونه میشه دیوونه ای که خلافکاره و طی اتفاقاتی دختر قصه میفهمه که مامان پسر بهش روانگردان میده و دختر قصه میخواد نجاتش بده ولی…… پـایـان خوش  
dar emtedade baran3

رمان در امتداد باران 0 (0)

2 دیدگاه
  دانلود رمان در امتداد باران خلاصه : وکیل جوان و موفقی با پیشنهاد عجیبی برای حل مشکل دختری از طریق خواندن دفتر خاطراتش مواجه میشود و در همان ابتدای داستان متوجه می شود که این دختر را می شناسد و در دوران دانشجویی با او همکلاس بوده است… این…
IMG 20240402 203051 577

دانلود رمان اتانازی به صورت pdf کامل از هانی زند 4.8 (12)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   تو چند سالته دخترجون؟ خیلی کم سن و سال میزنی. نگاهم به تسبیحی ک روی میز پرت میکند خیره مانده است و زبانم را پیدا نمیکنم. کتش را آرام از تنش بیرون میکشد. _ لالی بچه؟ با توام… تند و کوتاه جواب میدهم: _ نه! نه…
Screenshot ۲۰۲۳۰۲۲۳ ۱۰۵۵۱۰

دانلود رمان الماس pdf از شراره 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     دختری از جنس شیشه، اما به ظاهر چون کوه…دختری با قلبی شکننده و کوچک، اما به ظاهر چون آسمانی پهناور…دختری با گذشته‌ای پر از مهتاب تنهایی، اما با ظاهر سرشار از آفتاب روشنایی…الماس سرگذشت یه دختره، از اون دسته‌ای که اغلب با کمترین توجه…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
بی نام
بی نام
1 سال قبل

نویسنده جان چرا پس پارت نمیگذاری؟؟

دسته‌ها

1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x