رمان گرداب پارت 199 - رمان دونی

 

 

 

زبونش رو روی لبش کشید و با تردید گفت:

-می خوام یه چیزی بگم..

 

مامان لبخندی بهش زد و مهربون گفت:

-جانم پسرم..بگو..

 

سورن نیم نگاهی به من انداخت و با من من گفت:

-با اجازه تون می خوام خونه بگیرم..

 

درحالی که فنجون رو سمت لبم می بردم، خشکم زد و دستم توی هوا موند…

 

فکر کردم اشتباه شنیدم و گفتم:

-چی؟!..

 

دوباره با زبون لبش رو خیس کرد و اهسته گفت:

-می خوام یه خونه اجاره کنم..

 

مامان هم مثل من تعجب کرده بود و گفت:

-خونه بگیری؟..چرا؟!..

 

سورن نگاهش رو از من دزدید و به مامان نگاه کرد و گفت:

-اینجوری بهتره..تقریبا یک سال و نیمه که مزاحم شما هستم..بالاخره که باید مستقل بشم…

 

من همینطور بهت زده و خیره نگاهش می کردم و اخم های مامان توی هم رفت و گفت:

-مگه ما حرفی زدیم یا اینجا بهت بد می گذره؟..خودت می دونی ما از اینکه تو اینجایی خیلی خوشحالیم….

 

-می دونم..مگه میشه اینجا بهم بد بگذره..خدا شاهده اینجارو مثل خونه ی خودم می دونم و همونقدر راحتم اما….

 

بالاخره از گیجی دراومدم و اخم های من هم توی هم رفت و جدی گفتم:

-اما چی؟!..

 

 

 

از نگاه کردن به من فرار می کرد و سرش رو پایین انداخت و گفت:

-اما باید مستقل بشم..اینجوری خیلی بهتره..

 

مامان محکم و با جذبه گفت:

-هیچم بهتر نیست..من اجازه نمیدم از اینجا بری..تا وقتی که اینجایی، باید توی همین خونه بمونی…

 

من هم با اخم سرم رو به تایید تکون دادم و با حرص به سورن نگاه کردم…

 

دست هاش رو توی هم قفل کرد و به مامان نگاه کرد:

-خواهش می کنم اجازه بدین..من بیشتر اینجام فقط برای اینکه خونه داشته باشم یه واحد نزدیک همینجا اجاره می کنم..قرار نیست که از اینجا برم یا دیگه نیام…..

 

-اخه چرا همچین کاری بکنی..اینجا خونه ی توام هست..

 

لبخندی به مامان زد و گفت:

-باور کنین منم اینجارو خونه ی خودم می دونم..فقط برای مستقل شدن همچین کاری میکنم…

 

مامان هم لبخند زد:

-اینجا راحت نیستی..واسه همین میخواهی بری..

 

هول زده به مامان نگاه کرد و کامل چرخید طرفش و تند گفت:

-نه..نه به خدا اینطوری نیست..اگه خونه ی پدرمم بودم بازم همین کارو می کردم..اینجا هیچ فرقی با خونه ی پدری برام نداره..به جون خودت جدی میگم….

 

-اخه پس چرا می خواهی بری؟..دلیلت برام قانع کننده نیست سورن…

 

من همچنان خیره و ساکت بهش نگاه می کردم و حرفی نمی زدم…

 

 

خودشم می دونست الان چقدر ناراحت و عصبیم برای همین اصلا بهم نگاه نمی کرد…

 

دوباره لبخندی به مامان زد و گفت:

-باور کنین هرروز میام اینجا..فقط می خوام یه خونه داشته باشم..من مگه بدون دیدن شما می تونم زندگی کنم….

 

-وقتی اینجا خونه داری چرا یه خونه دیگه هم بگیری پول اضافه بدی؟…

 

-باور کنین اینجوری بهتره..

 

مامان لبخنده غمگینی زد و اروم گفت:

-دوست ندارم بری..خودت میدونی اینجا خونه ی تواِ..اگه فکر میکنی ما حتی یه ذره ناراحتیم…

 

سورن پرید تو حرفش و سریع گفت:

-این چه حرفیه..من یک سال و نیمه اینجام..حتی یک روزم احساس مزاحم بودن نداشتم..حتی خونه ی خواهرمم اینقدر راحت نبودم..بهتون قول میدم حتی یک روزم از دستم راحت نباشین و هرروز بهتون سر بزنم…..

 

مامان که کنار سورن روی مبل دو نفره نشسته بود، دستش رو دراز کرد و دست سورن رو توی دستش گرفت و با محبت گفت:

-اگه فکر میکنی با اینجا بودنت ما راحت نیستیم خیلی از دستت ناراحت میشم…

 

سورن دست مامان رو فشرد و با لحن خودش گفت:

-به جون خودت اینجوری نیست..

 

-اگه اینجوری راحت تری حرفی نیست..به خاطره راحتی خودت اگه می خواهی بری برو..اما مدیونی اگه بخاطره ما بری….

 

چشم هام از حرف ها و توافقشون گرد شده بود و حتی من رو ادم حساب نمی کردن که نظرم رو بپرسن…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.8 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان مرا به جرم عاشقی حد مرگ زدند pdf از صدیقه بهروان فر

  خلاصه رمان :       داستانی متفاوت از عشقی آتشین. عاشقانه‌ای که با شلاق خوردن داماد و بدنامی عروس شروع میشه. سید امیرعباس‌ فرخی، پسر جوون و به شدت مذهبیه که به خاطر حمایت از زینب، دختر حاج محمد مهدویان، محکوم به تحمل هشتاد ضربه شلاق و عقد زینب می شه. این اتفاق تاثیر منفی زیادی روی زندگی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شوماخر به صورت pdf کامل از مسیحه زادخو

        خلاصه رمان:   داستان از جایی آغاز میشود که دستها سخن میگویند چشم هاعشق میورزند دردها زخم بودند و لبخند ها مرهم . قصه آغاز میشود از سرعت جنون از زیر پا گذاشتن قوائد و قانون بازی …. شوماخر دخترک دیوانه ی قصه که هیچ قانونی برایش معنا ندارد .     به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نجوای آرام جلد اول به صورت pdf کامل از سلاله

        خلاصه رمان :   قصه از اونجایی شروع میشه که آرام و نیهاد توی یک سفر و اتفاق ناگهانی آشنا میشن اما چطوری باهم برخورد میکنن؟ آرامی که زندگی سختی داشته و لج باز و مغروره پسری که چیزی به جز آرامش خودش براش اهمیتی نداره… اما اتفاقات تلخ و شیرینی که براشون پیش میاد سرنوشتشون رو چجوری مینویسه؟؟  

جهت دانلود کلیک کنید
رمان ازدواج با مرد مغرور

  دانلود رمان ازدواج با مرد مغرور خلاصه: دختر قصه ی ما که از کودکی والدینش را از دست داده به الجبار با مردی مغرور، ترشو و بد اخلاق در سن کم ازدواج می کند و مجبور به تحمل سختی های زیاد می شود. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان مخمصه باران

    خلاصه رمان:     داستان زندگی باران دختری 18 ساله ای را روایت میکند که به دلیل بارداری اش از فردین و برای پاک کردن این بی آبرویی، قصد خودکشی دارد که توسط آیهان نجات پیدا میکند….. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 0 /

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دریا پرست
دانلود رمان دریا پرست به صورت pdf کامل از فاطمه زایری

      خلاصه رمان دریا پرست :   ترمه، از خانواده‌‌ی خود و طایفه‌ای که برای بُریدن سرش متفق‌القول شده و بر سر ‌کشتن او تاس انداخته بودند، می‌گریزد؛ اما پس از سال‌ها، درحالی که همه او را مُرده و در خاک می‌پندارند، با هویتی جدید و چهره‌ای ناشناس به شهر آباءواجدادی‌اش بازمی‌گردد تا تهمت‌ها و افتراهای مردم را

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دسته‌ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x