رمان گرداب پارت 224 - رمان دونی

 

 

 

 

نفسم رو با درموندگی فوت کردم بیرون و چشم هام رو باز کردم و به سقف خیره شدم…

 

حتی نمی دونستم توی این موقعیت چه کاری درسته..

 

می ترسیدم کاری انجام ندم و بعد، از این سکوت و مخفی کاری پشیمون بشم…

 

کاش کسی بود تا بهم کمک کنه..

 

حتی جرات نکرده بودم موضوع رو به دنیز بگم..شاید اگه می گفتم اون می تونست بهتر فکر کنه و یه راهی جلوی پام بگذاره….

 

سری به تاسف برای خودم تکون دادم..چقدر احساس ضعیف بودن و ناتوانی می کردم…

 

کِی قرار بود من از دست کاوه نجات پیدا کنم؟..یعنی می اومد روزی که دیگه سایه ی نحسش روی زندگیم سنگینی نکنه و من از دستش راحت شده باشم؟!…..

 

حتی به این هم شک داشتم..فکر می کردم نامزدی رو بهم بزنم دیگه همه چی تموم میشه…

 

چطوری یه زمانی فکر می کردم دوستش دارم و اون می تونه مرد زندگیم باشه…

 

سالها توی یک خانواده زندگی کرده بودیم اما نتونسته بودم بشناسمش…

 

چقدر برای خودم متاسف بودم که مدتی باهاش نامزد بودم و فکر می کردم بهش علاقه دارم…

 

کاوه مثل یک گرگ بود که سالها تونسته بود روی واقعی خودش رو از هممون مخفی کنه و نقش یک ادم باشخصیت و مودب رو برامون بازی کنه…..

 

انقدر ازش متنفر شده بودم که با فکر کردن بهش هم حالم بد میشد…

 

 

نمی دونم چقدر گذشته بود و من توی فکرهای خودم غرق بودم که صدای الارم تماس گوشیم بلند شد…

 

انقدر عمیق توی فکر بودم که با صدای گوشی تکون سختی خوردم و نفسم حبس شد…

 

پوفی کردم و گوشی رو از روی شکمم برداشتم..

 

با دیدن اسم سورن، با عجله توی جام نشستم و سریع تماس رو برقرار کردم…

 

حتی فرصت ندادم حرف بزنه و تند تند گفتم:

-الو..سورن خوبی؟..کجایی؟..چیکار میکنی؟..چرا اینقدر دیر زنگ زدی؟!…

 

انقدر تند و پشت سر هم سوال پرسیدم که نفس خودم هم گرفت و چند لحظه سکوت برقرار شد…

 

وقتی جوابی نشنیدم، دوباره شروع کردم:

-الو..سورن صدا میاد؟..چرا حرف نمیزنی؟..حالت خوبه؟..

 

با کمی مکث، صدای متعجبش توی گوشم پیچید:

-سلام..خوبی؟!..

 

-ببخشید حواسم نبود..سلام..من خوبم تو خوبی؟..کجایی؟!…

 

مکث دوباره ش نشون میداد از لحن و سوال های رگباریم شوکه شده…

 

-پرند..حالت خوبه؟..اتفاقی افتاده؟!..

 

-نه چه اتفاقی مثلا..تو خوبی؟..کجایی؟..

 

نفس عمیقی کشید و اروم گفت:

-مطبم عزیزم..پیام دادم گفتم که مریض دارم..تو خوبی؟..چرا اینجوری شدی؟!…

 

-چه جوری شدم؟!..

 

-چه جوری شدی؟..نگران و اشفته ای..هر یک ساعت زنگ میزنی حالمو می پرسی..هی میگی کجایی..چیکار میکنی….

 

 

 

لبم رو گزیدم و سعی کردم با شوخی ذهنش رو منحرف کنم:

-ناراحتی دیگه زنگ نمیزنم..بده می خوام از خودت و حالت خبر داشته باشم؟…

 

-نه عزیزم بد نیست..ناراحتم نمیشم..اتفاقا بین هر مریض صدات رو می شنوم انرژیم فول میشه واسه کار کردن..ولی….

 

سکوت کرد و من با لحن ارومی لب زدم:

-ولی چی؟!..

 

دوباره نفس بلندی کشید و مهربون گفت:

-چیزی هست که بخواهی بهم بگی؟..

 

مکثی کردم و اروم تر گفتم:

-نه سورن..چیزی نشده..ببخشید با زنگ هام اذیتت کردم..

 

-منو اذیت نمیکنی پرند..حتی هردقیقه هم صداتو بشنوم خوشحال میشم..من فقط نگرانتم..چند روزه یه حالی شدی….

 

از لحن پر احساسش دلم لرزید و با احساس خوبی چشم هام رو بستم…

 

دستم رو روی سینه ام گذاشتم و لبخند روی لبم نشست:

-چیزی نیست..فقط دوست دارم همش باهات حرف بزنم و از حالت باخبر باشم…

 

-مطمئن باشم؟!..

 

-اره سورن..مثلا چی میتونه شده باشه..باور کن چیزی نیست…

 

-باشه عزیزم..میدونی که بهت اعتماد دارم..میدونم هر چی بشه بهم میگی…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.8 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان شهر زیبا pdf از دریا دلنواز

  خلاصه رمان:       به قسمت اعتقاد دارید؟ من نداشتم… هیچوقت نداشتم …ولی شاید قسمت بود که با بزرگترین ترس زندگیم رو به رو بشم…ترس دوباره دیدن کسی که فراموشش کرده بودم …آره من سخت ترین کار دنیا رو انجام داده بودم… کسی رو فراموش کرده بودم که اسمش قسم راستم بود… کسی که خودش اومده بود تو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شوهر آهو خانم

  خلاصه رمان :           شوهر آهو خانم نام رمانی اثر علی محمد افغانی است . مضمون اساسی این رمان توصیف وضع اندوه بار زنان ایرانی و نکوهش از آئین چند همسری است. در این رمان مناسبات خانوادگی و ضوابط احساسی و عاطفی مرتبط بدان بازنمایی شده است. این کتاب جایزه بهترین رمان سال را از

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان در سایه سار بید pdf از پرن توفیقی ثابت

  خلاصه رمان :     ابریشم در کوچه پس کوچه های خاطراتش، هنوز رد پایی از کودکی و روزهای تلخ تنهایی اش باقی مانده است.دختری که تا امروزِ زندگی اش، تلاش کرده همواره روی پای خودش بایستد. در این راه پر فراز و نشیب، خانواده ای که به فرزندی قبولش کرده اند، در تمام لحظات همراهش بوده اند؛ اما

جهت دانلود کلیک کنید
رمان هکمن
رمان هکمن

دانلود رمان هکمن   خلاصه : سمیر، هکر ماهری که هیچکس نمی تونه به سیستمش نفوذ کنه، از یه دختر باهوش به اسم ماهک، رو دست می خوره و هک می شه و همین هک باعث یه کل‌کل دنباله دار بین این دو نفر شده و کم کم ماهک عاشق سمیر می شه غافل از اینکه سمیر… به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آشوب pdf از رؤیا رستمی

    خلاصه رمان :     راجبه دختریه که به تازگی پدرش رو از دست داده و به این خاطر مجبور میشه همراه با نامادریش از زادگاهش دور بشه و به زادگاه نامادریش بره و حالا این نامادری برادری دارد بس مغرور و … به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان راز ماه

    خلاصه رمان:         دختری دورگه ایرانی_آمریکایی به اسم مهتا که در یک رستوران در آمریکا گارسونه. زندگی عادی و روزمره خودشو میگذرونه. تا اینکه سر و کله ی یه مرد زخمی تو رستوران پیدا میشه و مهتا بهش کمک میکنه. ورود این مرد به زندگی مهتا و اتفاقای عجیب غریبی که برای این مرد اتفاق

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Mahsa
Mahsa
1 سال قبل

خب بهش بگو دیگه
باز دو پارت دیگه دعوا میشه تا یه هفته میخواد قهر کردنشونو بگه

دسته‌ها
1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x