صدای سکوت پارت هشتم

5
(1)

بعد از اینکه گوشی رو قطع کردم آلارم گوشیم به صدا

 در اومد، وقت دارو خوردنم بود.

دستم رو به سمت میز کوچولویی که کنار تختم بود

بردم و قرص هام رو توی دستم ریختم.

اروم و با احتیاط از روی تخت بلند شدم تا برم آب بخورم.

خداروشکر خونه‌ی ما پله نداشت

داشتم تو لیوان آب می‌ریختم که یکی با کلید در رو باز کرد

برگشتم و پویا رو جلوم دیدم!

اینجا چیکار میکرد.

اخم ظاهری کردم چوم هنوزم بخاطر اینکه سرم داد زده بود ازش دلخور بودم.

چهار تا قرص بود که همه رو باهم کردم توی دهنم و آب رو سر کشیدم.

پویا – همه شو با هم نخور

میخواستم جوابش رو بدم که آب پرید توی گلوم و به سرفه افتادم

پویا اومد و به پشتم زد

پویا- خاک تو سرت

احساس میکردم رفتم توی اون دنیا و برگشتم

نفسم گرفته بود، ولی با هر چی سختی بود دوباره به زندگی برگشتم..

-خاک تو سر خودت.

بدون تشکر از کنارش رد شدم

تقریبا ازش،دور بودم که صدام کرد

-هدیه

برگشتم سمتش

-جزوه های امروز

دیدم یه پوشه دستشه چطور این رو همون اول ندیدم؟

رفتم پیشش و ازش گرفتم

-برای خودت نیازی نیست بنویسی برات نوشتم.

چیییی برام نوشته؟ آخجون وای خدا دیگه نیاز نیست بنویسم.

ولی آخه پویا که از این کارا نمی‌کرد!

-به عنوان عذر خواهی قبول کن

او پس بگو الکی واسه آدم نمینویسه که

ناخواسته لبخندی زدم

-باشه

و به سمت اتاقم رفتم.

جزوه ها رو روی میز گذاشتم،بهتر بود یه سر به بابا بزنم و ببینم سوسن کجاست

چند تقه به در زدم که صدای بابا اومد

-بله

-باباجون منم میتونم بیام تو؟

-بیا دخترم

در اتاق رو باز کردم بابا داشت عینک مطالعه اش رو در می‌آورد.

-حیف که نمیتونم بیام بغلتون بابا وگرنه الان اویزونتون میشدم.

خندید

-منکه مشکلی ندارم بیام

اخم ساختگی کردم

-یعنی چی مشکل ندارم؟ شما ندارید من دارم اگر نریض بشید من چیکار کنم هوم؟

-هیچی دختر هیچ کاری نکن فقط عین خر عر بزن

-وا بابا شما ک این حرف ها رو بلد نبودید! سپهر یاد داده بهتون نه؟

خندید و جوابم رو نداد.

-سوسن کجاست؟

-رفته خونه دخترش

-چرا باید بره اونجا؟

-دخترش میخواست فرش هاش رو بشوره تنها نمیتونست

-اوف بابا، چرا نگفتید چیزی به من؟

-بیخیال دختر برو میخوام استراحت کنم

از راه دور براش بوسی فرستادم

-خوب بخوابی بابا جون

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
InShot ۲۰۲۳۰۷۱۳ ۰۰۲۸۰۵۰۲۰

دانلود رمان طلوع نزدیک است pdf از دل آرا دشت بهشت 5 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         طلوع تازه داره تو زندگیش جوونی کردنو تجربه می‌کنه که خدا سخت‌ترین امتحانشو براش در نظر می‌گیره. مرگ پدرش سرآغاز ماجراهای عجیبیه که از دست سرنوشت براش می‌باره و در عجیب‌ترین زمان و مکان زندگیش گره می‌خوره به رادمهر محبی، عضو محبوب شورای…
InShot ۲۰۲۳۰۶۰۵ ۱۴۰۲۴۳۳۱۴

دانلود رمان در حسرت آغوش تو pdf از نیلوفر طاووسی 5 (1)

3 دیدگاه
  خلاصه رمان :     داستان درباره ی دختری به نام پانته آ ست که عاشق پسری به نام کیارشه اما داستان از اونجایی شروع میشه که پانته آ متوجه میشه که کیارش به خواهرش پریسا علاقه منده و برای خواستگاری از پریسا پا به خونه ی اونها میذاره…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۰ ۱۵۳۹۲۱۳۶۸

دانلود رمان لهیب از سحر ورزمن 0 (0)

2 دیدگاه
    خلاصه رمان :     آیکان ، بیزینس من موفق و معروفی که برای پیدا کردن قاتل پدرش ، بعد از ۱۸ سال به ایران باز می گردد.در این راه رازهایی بر ملا میشود و در آتش انتقام آیکان ، فرین ، دختر حاج حافظ بزرگمهر مظلومانه قربانی…
رمان زیر درخت سیب

دانلود رمان زیر درخت سیب به صورت pdf کامل از مهشید حسنی 3.8 (5)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان زیر درخت سیب به صورت pdf کامل از مهشید حسنی :   من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود   فشاری که روی جسم خسته و این روزها روان آشفته اش سنگینی میکند، نفسهای یکی در میانش را دردآلودتر و سرفه های خشک کویری اش…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۰ ۱۵۴۳۴۹۶۸۰

دانلود رمان رگ خواب از سارا ماه بانو 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       سامر پسریه که یه مشکل بزرگ داره ..!!! مشکلی که زندگیش رو مختل کرده !! اون مبتلا به خوابگردی هست ..!!! نساء دختری با روحیه ی شاد ، که عاشق پسر داییش سامر شده ..!! ایا سامر میتونه خوابگردیش رو درمان کنه؟…
InShot ۲۰۲۳۰۳۰۶ ۱۰۴۸۲۴۸۹۶

دانلود رمان نشسته در نظر pdf از آزیتا خیری 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     همه چیز از سفره امام حسن حاج‌خانم شروع شد! نذر دامادی پسر بزرگه بود و تزئین سبز سفره امیدوارش می‌کرد که همه چیز به قاعده و مرتبه. چه می‌دونست خانم‌جلسه‌ایِ مداح نرسیده، نوه عموی حاجی‌درخشان زنگ می‌زنه و خبر می‌ده که عزادار شدن! اونم…
IMG 20230128 233708 1462 scaled

دانلود رمان ضد نور 5 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :         باده دختری که عضو یه گروهه… یه گروه که کارشون پاتک زدن به اموال باد آورده خیلی از کله گنده هاس… اینبار نوبت باده اس تا به عنوان آشپز سراغ مهراب سعادت بره و سر از یکی از گندکاریاش دربیاره… اما…
IMG 20230123 230118 380

دانلود رمان مهره اعتماد 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     هدی همت کارش با همه دخترای این سرزمین فرق داره، اون یه نصاب داربست حرفه ایه که با پسر عموش یه شرکت ساختمانی دارن به نام داربست همت ! هدی تمام سعی‌اش رو داره میکنه تا از سایه نحس گذشته ای که مادر…
InShot ۲۰۲۳۰۳۰۸ ۰۵۳۰۳۳۸۰۹

دانلود رمان شهر بی یار pdf از سحر مرادی 5 (1)

4 دیدگاه
  خلاصه رمان :     مدیرعامل بزرگترین مجموعه‌ی هتل‌‌های بین‌الملی پریسان پسری عبوس و مرموز که فقط صدای چکمه‌های سیاهش رعب به دلِ همه میندازه یک شب فیلم رابطه‌ی ممنوعه‌اش با مهمون ویژه‌ی اتاقِ vip هتلش به دست دخترتخس و شیطون خدمتکار هتلش میفته و…؟   «برای خوندن این…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

0 دیدگاه ها
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

دسته‌ها

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x