"خدمتکار عمارت درد"پارت 5 - رمان دونی

“خدمتکار عمارت درد”پارت 5

 

زبونم بند اومده بود بزور نفس میکشیدم…

 

نمیتونستم از سر جام تکون بخورم

 

بغض ام گرفته بود همین طور داشتم نگاه کوروش میکردم

 

با شنیدن اسمم از زبون کوروش

بغضم شکست

فقط همین جور گریه میکردم با خودم میگفتم من کاری نکردم

نمیدونم

چیشد که شکست…

 

یهو دستم کشیده شد به طرفش و محکم داره فشارش میده..‌.

سرمو بلند کردم دیدم کوروش داره نگام میکنه

ساکت شدم سرمو انداختم پایین

اگه ناله می‌کرد بدتر اذیتم میکرد

 

کوروش با دستش چونمو آورد بالا

 

+ آقا نفهمیدم چجوری شکست

خودم الان جمع میکنم

ببخشید آقا…

من خودم یکی براتون مثل خودش پیدا میکنم

تورو خدا ایندفعه از من بگذرین..‌.

 

تو چشماش زل زدم و

من  باز محو چشمای عسلیش شدم…

 

کوروش: دستم بهت برسه مارال میدمت ممد قلی ببرتت زنش بشی…

شوخی کردم هنوز که ندادمت الانم نمیدم You’re my other half.

 

این خارجکی چی گفت؟!

 

نتونستم جلوی گریه مو بگیرم…

گریه بند نمیومد

 

کوروش یادشه

یادش نرفته بود

چقدر خوشحال بودم که هنوز خاطره هامونو یادش نرفته.‌‌..

 

یدفعه محکم بغلم کردم…

 

دیگه شدت گریه ام بیشتر شد چجوری که صدای کوروش در اومد

 

+  اَه مارال گفتم نمیدمت به کسی ولی گند زدی به لباسم دختر

الان که میبینم ممد قلی مناسبته

 

از بغلش جدا شدم کاش یه بار دیگه بتونم باز بغلش کنم…

 

همین جور که داشتم با دستام گریه هامو پاک میکردم دماغمو میکشیدم بالا میخندیدم..‌.

 

+  چیکار کنم خوب کوروش؟!توام خواهر ممد قلی خوبه واست

 

تا اسمشو گفتم سرشو آورد بالا نگام کردم

 

خاک تو سرم کاش جلوی زبونه وا موندمو بگیرم…

 

کوروش: پاشو ببینم کل سهمیه آب ایران دست توئه…

همین جور گریه کنی یه سدو پر میکنی چقدر گریه کردی…

لازم نکرده برا من زن انتخاب کنی…

 

+ چشم آقا

 

انتظار یه فست کتک مفصل داشتم…

انگار دلش به رحم اومده

منو نزد

منی که با کوچیک ترین خطا بدترین شکنجه هار می‌کرد اینبار کوروش کاری نکرد

 

خدایا یعنی دلش برام سوخته

کاش کتکم میزد بهتر بود ولی از این حس ترحم متنفر بودم

 

 

رفتم شیشه ها رو جمع کنم که

نزاشت

 

کوروش: دست نزن نمیخواد جمع کنی برو سارا رو صدا کن اون جمعش میکنه…

برو تو اتاقت استراحت کن

 

+ولی آقا من…

 

کوروش داشت تو کمد لباساش دنبال لباس میگشت یهو درو محکم بست

 

کوروش:  گفتم نمیخواد بیا برو بیا این قاب عکسم ببر

فقط برو مارال

 

قاب عکسو از رو میز برداشتم سریع از اتاق اومدم بیرون…

تو راه سارا دیدم بهش گفتم بره کوروش صداش میکنه…

 

میخواستم برم پیش آنا باهاش درد دل کنم ولی دلم نیومد مزاحمش بشم…

صلاح دونستم برم اتاق خودم..‌.

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.8 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان سقوط برای پرواز pdf از افسانه سماوات

  خلاصه رمان:   حنانه که حاصل صیغه ی مریم با عطا است تا بیست و چند سال از داشتن پدر محروم بوده و پدرش را مقصر این دوری می داند. او به خاطر مشکل مالی، مجبور به اجاره رحم خود به نازنین دخترخوانده عطا و کیامرد میشود. این در حالی است که کیامرد از این ماجرا و دختر عطا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رویای انار
دانلود رمان رویای انار به صورت pdf کامل از فاطمه درخشانی

    خلاصه رمان رویای انار :   داستان سرگذشت زندگی یه دختر عمو و پسر عمو هست که خیلی همدیگه رو دوست دارن و با هم قول و قرار ازدواج گذاشتن اما حسادت بقیه مانع رسیدن اون ها بهم میشه ، دختر قصه که تنهاست به اجبار بقیه ، با یه افغانی ازدواج می کنه و به زور از

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ربکا pdf از دافنه دوموریه

  خلاصه رمان :       داستان در باب زن جوان خدمتکاری است که با مردی ثروتمند آشنا می‌شود و مرد جوان به اوپیشنهاد ازدواج می‌کند. دختر جوان پس از مدتی زندگی پی می‌برد مرد جوان، همسر زیبای خود را در یک حادثه از دست داده و سیر داستان پرده از این راز بر می‌دارد مشهورترین اقتباس این اثر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی

    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….       به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تردستی pdf از الناز محمدی

  خلاصه رمان :   داستان راجع به دختری به نام مریم که به دنبال پس گرفتن آبروی از دست رفته ی پدرش اشتباهی قدم به زندگی محمد میذاره و دقیقا جایی که آرامش به زندگی مریم برمیگرده چیزایی رو میشه که طوفانش گرد و خاک بزرگتری توی زندگی محمد و مریم به راه میندازه… به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان یکبار نگاهم کن pdf از baran_amad

  خلاصه رمان : جلد اول     در مورد دختری ۱۵ ساله است به نام ترنج که شیفته دوست برادرش ارشیا میشه اما ارشیا اصلا اونو جز ادم ها حساب نمیکنه … پایان خوش.. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
11 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mehr58
mehr58
2 سال قبل

عه چی شد؟ 😉 

ریحان
ریحان
2 سال قبل

You’re my other half.
تو نیمه دیگر منی♡♡

Aysan Valy
Aysan Valy
2 سال قبل
پاسخ به  ریحان

😭 😭 😭 😭 😭 🥳

ایرانی
ایرانی
2 سال قبل

میگم نویسنده های این سایت رمان براساس چی مینویسند؟؟؟؟براساس آرزوهاتون؟؟؟؟خود دانید ولی رمان باید آموزنده باشه.نمیخوام توهین کنم ولی نویسنده جان فکر میکنم آرزوهای دختر ۱۵ساله که وضعیت مالی پایین یا متوسط داره را به تحریر آوردی.من رمان زیاد خوندم و شاید بتونم بگم سه تاش بود که آدم می‌تونه چهار تا تجربه برای زندگی بگیره.
با این نوشتن هافقط ذهن بچه های مردم متوهم میشه که یه پسر مولتی میلیاردر همه چی تمام میاد آدم میگیره و آدم به همه آرزوها می‌رسونه.،در صورتیکه واقعیت زندگی این نیست.
ببخشید اگر نظرم ناراحتت می‌کنه نویسنده جان.

Mobina
Mobina
2 سال قبل

رمان خوبیه ولی ای کاش بیشتر باشه

زهرا
زهرا
2 سال قبل

لینک تلگرامشو ندارید؟

فرشته
فرشته
2 سال قبل
پاسخ به  زهرا

من خودم مینویسم عزیزم
هنوز تو تلگرام نزاشتمش

مریم
مریم
2 سال قبل

سلام.قشنگه.ولی لطفا طولانی تر بنویسید.داستان بعداز ۵ پارت هنوز گنگ و نامفهومه‌.کمی بیشتر پارت بزاریدلطفا 😏 

دسته‌ها
11
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x