رمان آوای نیاز تو پارت 145 - رمان دونی

 

 

جوابی نداد که نگاهم و به نیم رخش دادم

_خب بیا یه سوال تو بپرس یه سوال من

 

بدون این که نگاهم کن بی حوصله لب زد

_من همه چیو بابت تو میدونم!

 

_خب خدارو شکر… من می‌پرسم

 

بازم سکوت و این بار اخمام رفت توهم و پرو ادامه دادم

_میگن سکوت نشانه رضایت…

 

 

فقط نیم نگاهی بهم انداخت و با همون نیم نگاهش یاد ضرب المثل جواب ابلهان خاموشیستم افتادم!

اخمام بیشتر پیچید بهم و با یاد وقتی در اتاقش و باز کردم چهره ی بغ کردشو دیدم پرسیدم:

_تا حالا گریه کردی؟

 

_اگه آدمی‌ بهت گفت تا حالا گریه‌ نکردم‌‌ بدون دروغ گفته هممون از گوشت و خونیم هر چقدرم‌ که بخوایم از خودمون سنگ بسازیم

 

_پس گریه کردی!

 

سکوت کرد که شونه ای انداختم بالا

_میدونی بهتر بود سوالم و این طوری بپرسم… از کی تا حالا دیگه گریه نکردی؟

 

نگاهش و کامل بهم داد از تو چشماش میخوندم که داره بهم میفهمونه این چه سوالیه و منتظر بودم هر آن بزنه تو ذوقم ولی خلاف انتظارم جواب داد

_از آخرین‌ باری‌ که گریه کردم این قدر میگذره که دیگه یادم‌ نمونده

 

دروغ می‌گفت!

در اتاقشو سر سال تحویل اگه یهویی باز نمی‌کردم و مزاحمش نمی‌شدم صد در صد با اون قیافه ای که اون داشت چهارتا اشکو قطعا می‌ریخت

 

_پس وقتی دلت میگیره چیکار میکنی؟

 

پوفی کشید:

_به یه جا خیره میشم و این قدر فکر میکنم که کجا اشتباه کردم‌، کجا انتخابم غلط بوده که الان وضعیتم‌ این شده!

 

گیج گفتم:

_خب بعضی موقع ها دل گرفتگی ها به خودت مربوط نیست ممکن یه حرفی از کسی بشنوی یا یه چیزی ناراحتت کنه همیشه که مقصر خودت نیستی که!

 

_اشتباه میکنی… هر وقت دلت شکسته شد توسط هر حرفی یا هر حرکتی از کسی بشین قشنگ فکر کن به این که به کی زیادی بها دادی…

کدوم آدمیو برای بیرون اومدن از تنهاییت اشتباه انتخاب کردی…

چه چیزی و برای خوشیا لحظه ایت به اشتباه انتخاب کردی…

می‌دونی مثل بچه ای که میدونه فردا امتحان ریاضی داره ولی وقت گذروندن با دوستاش و ترجیح میده و توقع داره نمره خوبرم‌ بگیره ولی در آخرم حال دل خودش گرفته میشه…

همه ناراحتی ما آدما اول و اخرش ربط پیدا میکنه یه جوری به خودمون

 

حرفاش قشنگ بود اما حق نبود!

_نه قبول ندارم بعضی وقتا همه چی دست ما نیست

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان ارباب زاده به صورت pdf کامل از الهام فعله گری

        خلاصه رمان :   صبح یکی از روزهای اواخر تابستان بود. عمارت میان درختان سرسبز مثل یک بنای رویایی در بهشت میماند که در یکی از بزرگترین اتاقهای آن، مرد با ابهت و تنومندی با بیقراری قدم میزد. عاقبت طاقت نیاورد و با صدای بلندی گفت: مهتاج… مهتاج! زنی مسن با لباسهایی گرانقیمت جلو امد: بله

جهت دانلود کلیک کنید
رمان هتل ماهی
دانلود رمان هتل ماهی به صورت pdf کامل از بهاره حسنی

    خلاصه رمان هتل ماهی :   فارا و فاطیما که پدر و مادرش رو توی تصادف از دست دادن، تحت سرپرستی دو خاله و تک دایی خودشون بزرگ شدن..  حالا با فوت فاطیما، فارا به تهران میاد ولی مرگ فاطیما طبیعی نبوده و به قتل رسیده.. قاتل کسی نیست جز…………     به این رمان امتیاز بدهید روی

جهت دانلود کلیک کنید
رمان ژینو
دانلود رمان ژینو به صورت pdf کامل از هاله بخت یار

  خلاصه: یاحا، موزیسین و استاد موسیقی جذابیه که کاملا بی‌پروا و بدون ترس از حرف مردم زندگی می‌کنه و یه روز با دیدن ژینو، دانشجوی طراحی لباس جلوی دانشگاه، همه چی عوض میشه… یاحا هر شب خواب ژینو و خودش رو می‌بینه در حالی که فضای خوابش انگار زمان قاجاره و همه چی به یه کابوس وحشتناک ختم میشه!حتی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان زروان pdf از م _ مطلق

  خلاصه رمان:     نازگل دختر زحمت کشی ای که باید خرج خواهراشو و مادرشو بده و میره خونه ی مردی به اسم طاها فرداد برای پرستاری بچه هاش که اتفاق هایی براش میافته… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 1 / 5. شمارش آرا 1

جهت دانلود کلیک کنید
رمان دلدادگی شیطان
رمان دلدادگی شیطان

  دانلود رمان دلدادگی شیطان خلاصه: رُهام مردی بیرحم با ظاهری فریبنده و جذاب که هر چیزی رو بخواد، باید به دست بیاره حتی اگر ممنوعه و گناه باشه! و کافیه این شیطانِ مرموز و پر وسوسه دل به دختری بده که نامزدِ بهترین رفیقشه! هر کاری میکنه تا این دخترِ ممنوعه رو به دست بیاره، تا اینکه شبانه اون‌

جهت دانلود کلیک کنید
رمان آیدا و مرد مغرور

دانلود رمان آیدا و مرد مغرور خلاصه: درباره ی دختریه که ۵ساله پدرومادرشوازدست داده پیش عموش زندگی میکنه که زن عموش خیلی بدهستش بخاطراینکه عموش کارخودشوازدست نده بارییس شرکتشون ازدواج میکنه که هیچ علاقه ایی بهم ندارن وپسره به اسرارخوانواده ازدواج کرده وبه عنوان دوست درکنارهم زندگی میکنن. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
panah
panah
1 سال قبل

رمانای آنلاینم اولین پارتاشون منظم و خیلی طولانی که بیشترشم چرت و پرت ولی بعد که حساس میشه دو خط بیشتر نیست خوب اینم نمینوشتی

بی نام
بی نام
1 سال قبل

خیلی کوتاهه خیلی تااینابخوان حرفاشون تواتاق تموم بشه حداقل ده پارت میشه بااین دوسطری که اسمشوگذاشتین پارت

دسته‌ها
2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x