×××
آوا*
_ببین باور کن داره بهت حس پیدا میکنه از من بپرس بابا منم میشناسمش تا حدودی
همین جور که کتابای فرزانو سر جاشون میزاشتم گوشی به دست دیگم دادم و جواب دادم
_چرند نگو آتنا حالا چون روی خوش نشونم داده دلیل بر این نمیشه عاشق چشم و ابروم شده باشه من حس میکنم از تنهایی که برای خودش ساخته فقط خسته شده!
پوفی کشید
_چی بگم… تو نمیخوای این حرف منو باور کنی چون دوست نداری واقعا فرزان بهت علاقه مند بشه اگنه خوب میدونی این نرم شدن فرزان بیدلیل نیست حالا از ما گفتن بود…حالا الان باهاش چیجوریایی؟!
همین طور که نگاهم و به کتابای تو قفسه میدادم تا یکیش و که نخوندم انتخاب کنم گفتم:
_دیگه باهاش سر سنگین نیستم ولی خب مثل قبلم نیستم
_باور کن تا دو روز دیگه از قبلتم باهاش بهتر برخورد میکنی من تورو میشناسم خودم بزرگت کردم
کتابی از قفسته برداشتم
_کم چرت بگو مامان بزرگ
_ولی واقعا دیگه نمیخوای با جاوید باشی مطمعنی؟
اخمام رفت توهم
_اسمو وسط نکش کل روز سعی و تلاشم بر این که پاکش کنم از ذهنم پس ترو خدا حرفی ازش نزن
_شاید اصلا مشکل مغزت نیست آوا باید از قلبت پاکش کنی
نفس عمیقی کشیدم و بیخیالی زیر لب گفتم
وَخودمم بیخیال کتاب برداشتن خواستم از اتاق بیرون بزنم که از بی حواسی تنم به میز کار فرزان خورد کتابی که روش بود افتاد و آخ منم بلند شد و صدای آتنا از اون ور خط اومد
_چی شدی؟
با درد ایستادم و لب زدم
_آخخخ هیچی بابا یه دقیقه هیچی نگو ضعف کردم پهلوم خورد به میز
پوفی کشید و خواستم خم شم کتاب فرزان و بردارم بزارم روی میز که نگاهم رو تیکه کاغذی که رو زمین افتاده بود و پشتش نشون میداد باید یه عکس افتاد!
از لای کتاب فرزانم بیرون اومده بود توجهمو حسابی جلب کرد…
یاد اولین شب سال تحویل افتادم که فرزان یه تیکه کاغذ و با ورود یهویی من به اتاقش لای کتاب کنار دستش گذاشت!
کنجکاویم همه وجودم و گرفته بود که صدای آتنا دوباره اومد
_آوا؟!
بی توجه به صدا کردنش سریع خم شدم و عکس و برداشتم و منتظر هر چیزی بودم و خوشحال ازین بودم که بالاخره یه گاف از فرزان گرفتم اما همین که عکسو برعکس کردمبا دیدن عکس سوتی تو سرم کشیده شد و خنده از لبام پر کشید!
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
مطمئنن عکس بچگیاشونه دیگه که آوا خونه جاوید دیده بوده
عکس جاوید و فرزان؟