رمان آوای نیاز تو پارت 164

5
(1)

 

 

×××

 

آوا*

 

_ببین باور کن داره بهت حس‌ پیدا میکنه از‌‌ من بپرس بابا منم میشناسمش تا حدودی

 

همین جور که کتابای فرزانو سر جاشون‌ می‌زاشتم گوشی به دست دیگم دادم و جواب دادم

_چرند نگو آتنا حالا چون روی خوش نشونم داده دلیل بر این نمیشه عاشق چشم و ابروم شده باشه من حس میکنم از تنهایی که برای خودش ساخته فقط خسته شده!

 

 

پوفی کشید

_چی بگم… تو نمیخوای این حرف منو باور کنی چون دوست نداری واقعا فرزان بهت علاقه مند بشه اگنه خوب میدونی این نرم شدن فرزان بی‌دلیل نیست حالا از ما گفتن بود…حالا الان باهاش چیجوریایی؟!

 

 

همین طور که نگاهم و به کتابای تو قفسه میدادم تا یکیش و که نخوندم انتخاب کنم گفتم:

_دیگه باهاش سر سنگین‌ نیستم ولی خب مثل قبلم نیستم

 

_باور کن تا دو روز دیگه از قبلتم باهاش بهتر برخورد میکنی من تورو می‌شناسم خودم بزرگت کردم

 

کتابی از قفسته برداشتم

_کم چرت بگو مامان بزرگ

 

_ولی واقعا دیگه نمیخوای با جاوید باشی مطمعنی؟

 

اخمام رفت توهم

_اسمو وسط نکش کل روز سعی و تلاشم بر این که پاکش کنم از ذهنم پس ترو خدا حرفی ازش نزن

 

_شاید اصلا مشکل مغزت نیست آوا باید از قلبت پاکش کنی

 

نفس عمیقی کشیدم و بیخیالی زیر لب گفتم

وَ‌خودمم بیخیال کتاب برداشتن خواستم از اتاق بیرون بزنم که از بی حواسی تنم به میز کار فرزان خورد کتابی که روش بود افتاد و آخ منم بلند شد و صدای آتنا از اون ور خط اومد

_چی‌ شدی؟

 

با درد ایستادم‌ و لب زدم

_آخخخ هیچی بابا یه دقیقه هیچی نگو ضعف کردم پهلوم خورد به میز

 

پوفی کشید و خواستم خم شم کتاب فرزان و بردارم بزارم روی میز که نگاهم رو تیکه کاغذی که رو زمین افتاده بود و پشتش نشون میداد باید یه عکس افتاد!

از لای کتاب فرزانم بیرون اومده بود توجهمو حسابی جلب کرد…

یاد اولین شب سال تحویل افتادم‌ که فرزان یه تیکه کاغذ و با ورود یهویی من به اتاقش لای کتاب کنار دستش گذاشت!

کنجکاویم همه وجودم و گرفته بود که صدای آتنا دوباره اومد

_آوا؟!

 

 

بی توجه به صدا کردنش سریع خم شدم و عکس و برداشتم و منتظر هر چیزی بودم و خوشحال ازین بودم‌ که بالاخره یه گاف از فرزان گرفتم اما همین که عکسو برعکس کردم‌با دیدن عکس سوتی تو سرم کشیده شد و خنده از لبام پر کشید!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
c87425f0 578c 11ee 906a d94ab818b1a3 scaled

دانلود رمان به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ به صورت pdf کامل از مهدیه افشار 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   سرمه آقاخانی دختری که بعد از ورشکستگی پدرش با تمام توان برای بالا کشیدن دوباره‌ی خانواده‌اش تلاش می‌کنه. با پیشنهاد وسوسه‌انگیزی از طرف یک شرکت، نمی‌تونه مقاومت کنه و بعد متوجه می‌شه تو دردسر بدی افتاده… میراث قجری مرد خوشتیپی که حواس هر زنی رو…
aks darya baraye porofail 30 scaled

دانلود رمان یمنا به صورت pdf از صاحبه پور رمضانعلی 3 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     چشم‌ها دنیای عجیبی دارند، هزاران ورق را سیاه کن و هیچ… خیره شو به چشم‌هایش و تمام… حرف می‌زنند، بی‌صدا، بی‌فریاد، بی‌قلم… ولی خوانا… این خواندن هم قلب های مبتلا به هم می خواهد… من از ابتلا به تو و خواندن چشم‌هایت گذشته‌ام… حافظم تو را……
aks gol v manzare ziba baraye porofail 43

دانلود رمان بانوی رنگی به صورت pdf کامل از شیوا اسفندی 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   شایلی احتشام، جاسوس سازمانی مستقلِ که ماموریت داره خودش و به دوقلوهای شمس نزدیک کنه. اون سال ها به همراه برادرش برای این ماموریت زحمت کشیده ولی درست زمانی که دستور نزدیک شدنش، و شروع فاز دوم مأموریتش صادر میشه، جسد برادرش و کنار رودخونه فشم…
55e607e0 508d 11ee b989 cd1c8151a3cd scaled

دانلود رمان سس خردل به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:     ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار میکنه . روزی از روزا ، این‌ دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف ، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره ، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه…
porofayl 1402 04 2

دانلود رمان آرامش پنهان به صورت pdf کامل از سمیرا امیریان 4 (5)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:       دلارا دختری است که خانواده خود را سال ها پیش از دست داده است و به تنهایی زندگی می گذراند. روزی آگهی استخدام نیرو برای یک شرکت مهندسی کامپیوتر را در اینستا مشاهده می کند و برای مصاحبه پا به این شرکت می گذارد…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
همتا
همتا
1 سال قبل

مطمئنن عکس بچگیاشونه دیگه که آوا خونه جاوید دیده بوده

...
...
1 سال قبل

عکس جاوید و فرزان؟

دسته‌ها

2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x