رمان آوای نیاز تو پارت 167 - رمان دونی

 

 

 

×××

 

فرزان*

 

نیشخند زنان خیره به عکس توی دستم بودم و فکرم رفته بود سمتی که نباید میرفت

سمتی که کل عمرم ازش فرار میکردم و حالا با یه اتفاق کوچیک همش تو سرم‌ اون لحظه ها و اون خاطره ها تکرار و تکرار میشد و باعث میشد حالی که ازش می‌ترسیدم اود کنه!

می‌دونستم‌ اگه به این حالم ادامه بدم در آخر به یه را بن بست می‌رسم…

 

دستی تو جیب شلوارم کردم و فندکم و دراوردم همین طور که خیره به عکس دسته جمعیمون بودم فندک و گرفتم زیرش…

وَ به آتیش کشیده شد عکسی که خیلی وقت پیش کنار خیلی از وسایل دیگه باید می‌سوزوندم…

چهره‌ی مادرم که به آتیش کشیده شد عکس و انداختم رو سنگای اتاق و نگاه بر نمی‌داشتم ازش…

وَ در اخر اون عکس روی سنگای سفید اتاق تبدیل به خاکستر شد و ای کاش میشد اون خاطرات لعنتی رو هم خاکستر کرد ولی حتی دیدن آتیش بدنو صورت سوخته ی پدرو مادرمو یادم آوری می‌کرد!

یا حتی بازوی پسر بچه ای که برای تنبیه با قاشق داغ سوخته شد اونم توسط آقابزرگ!

دستی رو صورتم کشیدم و لب زدم

_آروم باش فرزان آروم باش… آروم

 

 

چشمام و بسته بودم که در اتاق به صدا در اومد و بعد در باز شد و غریدم

_کی گفت بیای تو؟

 

 

نگاه تندم و به خدمه ای داده بودم‌ که با دیدن این حالتم ترسیده و متعجب یکم عقب رفت…

عصبانیت یکی از حالتایی بود که نباید سراغم میومدن دستی رو صورتم کشیدم و به زور با جمله آرومی گفتم:

_کارتو بگو!

 

_آوا خانم…

 

نگاهم و بهش دادم و از جام بلند شدم که حرفشو خورد و من بی اهمیت بهش از کنارش رد شدم.‌‌.. با قدمای بلند سمت پایین قدم برداشتم و رو پله ها آوا رو دیدم که کیف به دست جلو ورودی ایساده بود و داشت با سیاوش یکی بدو می‌کرد که کنار بره!

 

حدسشو میزدم همچین کاریو بعد از اون بحث بینمون زود یا دیر انجام بده برای همین به سیاوش گفته بودم حواسش باشه آوا پاش تو باغم باز نشه

صدای پای من و که شنیدن نگاه دوتاشون بهم افتاد اما این بار نگاه آوا فرق داشت

نگاهش و از گرفت گفت:

_به آدمت بگو بره کنار می‌خوام برم!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان ماه صنم از عارفه کشیر

    خلاصه رمان :     داستان دختری به اسم ماه صنم… دختری که درگیر عشق عجیب برادرشِ، ماهان برادر ماه صنم در تلاشِ تا با توران زنی که چندین سال از خودش بزرگ‌تره ازدواج کنه. ماه صنم با این ازدواج به شدت مخالفِ اما بنا به دلایلی تسلیم خواسته‌ی برادرش میشه… روز عقد می‌فهمه تنها مخالف این ازدواج

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کنار نرگس ها جا ماندی pdf از مائده فلاح

  خلاصه رمان : یلدا پزشک ۲۶ ساله ایست که بخاطر مشکل ناگهانی که برای خانواده‌اش پیش آمده، ناخواسته مجبور به تغییر روش زندگی خودش می‌‌شود. در این بین به دور از چشم خانواده سعی دارد به نحوی مشکلات را حل کند، رویارویی او با مردی که در گذشته درگیری عاطفی با او داشته و حالا زن دیگری در زندگی

جهت دانلود کلیک کنید
رمان در پناه آهیر
رمان در پناه آهیر

خلاصه رمان در پناه آهیر افرا… دختری که سرنوشتش با دزدی که یک شب میاد خونشون گره میخوره… و تقدیر باعث میشه عاشق مردی بشه که پناه و حامی شده براش.. عاشق آهیر جذاب و مرموز !     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 /

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کافه ترنج
دانلود رمان کافه ترنج به صورت pdf کامل از مینا کاوند

    خلاصه رمان کافه ترنج :   بخاطر یه رسم و رسوم قدیمی میخواستن منو به عقد پسرعموم دربیارن، واسه همین مجبور شدم پیشنهاد ازدواج برادر دوست صمیمیم رو قبول کنم با اینکه میدونستم بخاطر شرط پدرش میخواد باهام ازدواج کنه ولی چاره ای جز قبول کردنش نداشتم، وقتی عاشق هم شدیم اتفاقایی افتاد که       به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان مرد قد بلند pdf از دریا دلنواز

  خلاصه رمان:         این داستان درباره ی زندگی دو تا خواهر دو قلوئه که به دلایلی جدا از پدر و مادرشون زندگی میکنند… یکیشون ارشد میخونه (رها) و اون یکی که ما باهاش کار داریم (آوا) لیسانسشو گرفته و دیگه درس نمیخونه و کار میکنه … آوا کار میکنه و با درآمد کمی که داره خرج

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گلوگاه به صورت pdf کامل از هانیه وطن خواه
دانلود رمان گلوگاه به صورت pdf کامل از هانیه وطن خواه

  دانلود رمان گلوگاه به صورت pdf کامل از هانیه وطن خواه خلاصه رمان:   از گلوی من بغضی خفه بیرون می زند… از دست های تو ، روی گلوی من دردی کهنه… گلوگاه سد نفس های من است… و پناه تو چاره این درد… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Nastaran
Nastaran
1 سال قبل

آخه کجا میخواد بره مسخره کرده خودشو باید بمونه بفهمه از دیدگاه فرزان چه اتفاقی افتاده شاید یه چیزایی رو جاوید نگفته

دسته‌ها
1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x