رمان تارگت پارت 326

5
(3)

 

 

 

 

همین دو کلمه هم با جون کندن گفتم و امیدوار بودم بفهمه که می خوام از وضعیتش با خبر بشم که گفت:

– تا بد و چی ببینی.. اگه منظورت سوختگی هاشه که.. نه! صورتش خیلی نسوخته.. فقط به خاطر حرارت زیاد ملتب شده که نخواست اون جوری ببینیش.. سوختگی های دیگه اش هم.. غیر قابل درمان نیست.. زمان می بره ولی درمان می شه.. خودم تا آخرش هستم و بهترین متخصص ها رو میارم بالای سرش که با دیدن هیچ نقطه از بدنش.. یاد اون شب وحشتناک نیفته! منی که یه روزی.. نتونستم حتی بدن سوخته مادرش و.. از آتیش نجات بدم.. این کار و وظیفه خودم می دونم و دوست ندارم با دیدن یه سوختگی هرچند کوچیک.. کابوس مرگ مادرش دوباره براش تکرار بشه..

سرم و پایین انداختم و آستین دست راستم و یه کم عقب کشیدم و زل زدم به سوختگی خودم که برعکس مهناز.. دلم می خواست همیشه بمونه..

– الآن مسئله اصلی که.. خیلی باعث نگرانیمونه.. پاشه!

یاد اون شب افتادم.. صدای نعره پر از درد میران هنوز تو گوشم بود.. وقتی که دستش از روی بازوم برداشته شد و تنش گیر کرد زیر اون قسمتی که از سقف پایین افتاده بود.. همون لحظه هم فهمیدم این نعره.. فقط برای یه شکستگی ساده نمی تونه باشه و پاش اون زیر.. له شده!

– اون آواری که روش ریخته.. یه جورایی هم باعث شانسش شده و هم.. بد شانسی.. از یه طرف جلوی سوختن بیش از حدش و گرفته.. از یه طرف.. تا وقتی آتیش نشانا بکشنش بیرون.. آسیبی بهش زده که شاید.. هیچ وقت جبران نشه.. یه یادگاری تلخ.. که ممکنه تا آخر عمر براش بمونه!

پوزخندی زد و با حسرت اضافه کرد:

– می گه خودم می دونستم که سقف مشکل داره و باید یکی و بیارم برای تعمیرش.. ولی هی پشت گوش انداختم.. اگه.. اگه اون سقف نمی ریخت.. میرانم با تو می اومد بیرون. نه درگیر آتیش می شد.. نه وضعیت پاش به جایی می رسید که دکترا برای نگه داشتنش امید زیادی نداشته باشن!

 

 

 

سرم و به سمتش برگردوندم.. خوب بود که حداقل نمی گفت اگه خونه رو آتیش نمی زدی هیچ کدوم از این اتفاقا نمی افتاد و حال بد میران و.. ربط می داد به اون سقف نیاز به تعمیر!

خوب بود که درد تو دلم و.. عذاب وجدانی که با شنیدن این حرف ها داشت حتی از مرزش رد می شد و اونور تر می رفت و بیشتر نمی کرد.. شاید چون می دونست.. همین که خودم تا آخر عمر درگیرشم برام بسه و احتیاجی به بیشتر شدنش ندارم.

واسه همین جرات گرفتم و خیره تو چشمای مغمومش با وحشتی که کاملاً از تو لحنم حس می شد پرسیدم:

– یعنی.. ممکنه قطعش کنن؟

شنیدن صدام برای خودمم عجیب بود.. جدا از این که هنوز اثرات جیغ و گریه اون شب روش مونده بود.. یه ضعفی داشت که به زور به گوش بقیه می رسید و من کاری نمی تونستم براش بکنم..

اونم شاید به خاطر شنیدن همین صدایی که حالم و نشون می داد نگاهش رنگ دلسوزی گرفت ولی.. تلاشم نکرد که بیخودی امیدوارم کنه و سرش و به تایید تکون داد..

– آره.. اگه جراحی ها و درمان.. جواب نده و عفونت به.. جاهای دیگه برسه..

چشمام و محکم بستم و روم و برگردوندم.. لعنت به اون کابوسی که ولم نمی کرد.. من.. من بعد از این.. چه جوری باید از حال میران با خبر می شدم و می فهمیدم این درمان هایی که می گه جواب داده یا نه!

چه جوری می تونستم با فکر به این که ممکنه پاش.. به خاطر نجات جون من قطع بشه.. با خیال راحت به زندگیم ادامه بدم؟

لعنت به تو میران.. چرا درست تو لحظه ای که بیشترین دلیل و داشتم که تا آخر عمرم ازت متنفر بمونم.. همچین کاری کردی و شدی فرشته نجاتم؟ چرا این حس ترحم و عذاب وجدان دائمی رو توی قلبم کاشتی؟!

در اتاق که باز شد و پرستار بیرون اومد.. سریع چشمام و باز کردم و زل زدم بهش که حین رد شدن از کنارم.. حرف مهناز و تکرار کرد و گفت:

– خیلی طول نکشه!

آب دهنم و قورت دادم و نگاهم و به جای فضای اتاق.. به دستگیره در دوختم که مهناز گفت:

– برو منتظره!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 3.6 (5)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

9 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
*****
*****
11 ماه قبل

ج.ن.د.ه بودنم حدی داره که درین اون حد هم رد کرد😐

رز آبی
رز آبی
11 ماه قبل

چقدرررر این دختره پررو و حال‌بهم‌زنه
چقدرررر یه‌نفر می‌تونه پررو و نمک‌به‌حروم باشه
باورم نمی‌شه
این‌همه بلا سر میران آورده، باز می‌گه لعنت به تو میران 😐 😐 😐 😐 😐
لعنت به خود آشغالت کثافت لجن

آخرین ویرایش 11 ماه قبل توسط رز آبی
نیکو
نیکو
پاسخ به  رز آبی
11 ماه قبل

دمت گرم رز آبی 💙 هرچی بلدی نثارش کن

رز آبی
رز آبی
پاسخ به  نیکو
11 ماه قبل

فدات عزیزم🧡
انقدر از این‌دختره‌ی پررو متنفررررم که خدا می‌دونه

🙃...یاس
🙃...یاس
11 ماه قبل

حمایت از رمانهای خاله فاطی😎
#هشتک_حمایت_❤

Ghazal
Ghazal
11 ماه قبل

میران بخاطر درین عنتر فلج شده هنوزم طلبکاره و میگه لعنت به تو میران،لعنت به خودت و ذات کثیف مادرت دخترکه همه ی این اتیشا از گور ننت بلند میشه حالا هم راحت واسه خودش میخوره و میخابه

نیکو
نیکو
پاسخ به  Ghazal
11 ماه قبل

اووووووف جونم دلم رو خنک کردی ایول😂❤

ناشناس
ناشناس
11 ماه قبل

چقدر پارته کم بود

Nasrin
Nasrin
11 ماه قبل

بیچاره میران💔💔

دسته‌ها

9
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x