رمان حورا پارت 222 - رمان دونی

 

 

 

 

 

 

بحثشان جالب بود اما توان گوش دادن نداشتم، دهانم را با دستان لرزان شسته لب زدم:

_ دلم آب میخواد…

 

محمد هول شد برایم بیاورد اما حاجیه خاتون دستش را پس زده تشر زد:

 

_ برو اونور ببینم، چه خودشو هول میکنه، این حامله‌س نه تو…تو هم آب نخور معده خالی باز بازیش میدی بدتر عق بزنی.

 

با بدخلقی گفتم:

_ اخه مزه دهنم تلخه…حالم بده!

 

سریع از جا برخاست و دست به زانوهایش گرفت و راهی اشپزخانه‌ی کوچکش شد:

_ وایسا الان یه لقمه میگیرم واست بخوری بعد آب دنبالش بخور…خالی خالی نمیشه که، سردی میکنی!

 

کلافه همان کنار در توالت نشستم. محمد در چهارچوب در خروجی خانه ایستاده بود و دست به سینه نگاهم میکرد. این بچه مسلمان که روز اول نگاه نمیکرد چطور حالا زل زده بود به من؟

 

نکند وقتی فهمید باردارم افکار منفی‌اش پاک شد؟

_ میخوای بری دکتر؟

 

با همان اخم و تخم پرسید، سر بالا انداختم:

_ نه…خوب میشم، نوبت دکترم چند روز دیگه س…همون موقع میرم!

 

_ قبادو چیکار میکنی؟ بری مطب دکترت، فکر نمیکنی پیدات کنه؟

 

چانه بالا انداختم:

_ نمیدونه باردارم که…از کجا بدونه میرم دکتر؟ ازینجام وحید بیاد مستقیم میبرتم مطب و برم‌میگردونه، فکر نکنم اصلا جای دیگه برم…

 

نفس عمیقی کشید:

_ جای این کارا نمیشد بشینی مشکلتو با شوهرت حل کنی؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 210

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان روابط
دانلود رمان روابط به صورت pdf کامل از صاحبه پور رمضانعلی

    خلاصه رمان روابط :   داستان زندگیِ مادر جوونی به نام کبریاست که با تنها پسرش امید زندگی می‌کنه. اونا به دلیل شرایط بد مالی و اون‌چه بهشون گذشت مجبورن تو محله‌ای نه چندان خوش‌نام زندگی کنن. کبریا به‌خاطر پسرش تو خونه کار می‌کنه و درآمد چندانی نداره. در همین زمان یکی از آشناهاش که کارهاش رو می‌فروخته

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان اتاق خواب های خاموش
دانلود رمان اتاق خواب های خاموش به صورت pdf کامل از مهرنوش صفایی

        خلاصه رمان اتاق خواب های خاموش :   حوری مقابل آیینه ایستاده بود و به خودش در آیینه نگاه می‌کرد. چهره‌اش زیر آن تاج با شکوه و آن تور زیبا، تجلی شکوهمندی از زیبایی و جوانی بود.   یک قدم رو به عقب برداشت و یکبار دیگر به خودش در آیینة قدی نگاه کرد. هنر دست آرایشگر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طالع دریا

    خلاصه رمان:     من دنیزم اتفاقات زیادی و پشت سر گذاشتم برای اینکه خودمو نکشم زندگیمو وقف نجات دادن زندگی دیگران کردم همه چیز می تونست آروم باشه… مثل دریا… اما زندگیم طوفانی شد…بازم مثل دریا سرنوشتم هم معنی اسممه مجبورم برای شروع دوباره…یکی از بیمارارو نجات بدم… روانشو درمان کنم بیماری که دچار بیماریه خطرناکیه که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ساقی شب به صورت pdf کامل از نیلا محمدی

      خلاصه رمان :   الارا دختر تنها و بی کسی که توی چهار راه گل میفروشه زنی اون رو می بینه و سوار ماشیتش میکنه ازش میخواد بیاد عمارتش چون برای بازگشت پسرش از آمریکا جشنی گرفته الارا رو برای کمک به خدمتکار هاش می بره بجای کمک به خدمتکارهاش میشه دستیار شخصی پسرش در اون مهمونی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سونات مهتاب

  خلاصه رمان :         من بامداد الوندم… سی و شش ساله و استاد ادبیات دانشگاه تهران. هفت سال پیش با دختری ازدواج کردم که براش مثل پدر بودم!!!! توی مراسم ازدواجمون اتفاقی میفته که باعث میشه آیدا رو ترک کنم. همه آیدا رو ترک میکنن. ولی من حواسم دورادور جوری که نفهمه، بهش هست. حالا بعد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آغوش آتش جلد دوم

    خلاصه رمان :         آهیر با سن کَمِش بزرگه محله است.. در شب عروسیش، عروسش مرجان رو میدزدن و توی پارک روبروی خونه اش، جلوی چشم آهیر میکشنش.. آهیر توی محل میمونه تا دلیل کشته شدن مرجان و قاتل اونو پیدا کنه.. آهیر که یه اسم کُردیه به معنای آتش، در ظاهر آهنگری میکنه ولی

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
5 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
♡ روا ♡
♡ روا ♡
6 ماه قبل

ببخشید ببخشید ولی اصلا این سوالا به محمد ربطی داره آخه به اون چه شاید صلاح دیده از شوهرش دور باشه نمیدونم ولی تو این پارت از شخصیت محمد بدم اومد

سارا
سارا
6 ماه قبل

خخخ تا حالا درس خوندنش بود حورا تمومی نداشت حالا خخخ دم توالت نشستنش تا ۹ ماه دیگه خخخ نمیدونم تو این رمانا چرا انقدر طولانی میشه پروسه بچه آوردن والابخدا مگه مخاطب بلانسبت خره انقدر کشش میدین مطلبو روانیا

me/
me/
6 ماه قبل

بی محتوا مطلق

آنا
آنا
6 ماه قبل

حورا یا پارت نمیزاره یا اگر بزاره ما میریم تو خماری تا دامه اشو بفهمیم

Armita
Armita
6 ماه قبل

دستت درد نکنه عزیزم انگشتات رو ماساژ بدم درد گرفته؟؟؟؟
خب لامصب چرا انقدر کم پارت میدی آخه؟؟؟؟؟
من چه گناهی کردم که باید با توام سرو کله بزنم.
میخوای من به جان بنویسم؟؟؟

دسته‌ها
5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x