_ استغفرالله پسرم چی میگی؟

 

اهمیتی به صدای مادرش نداد و به لاله نزدیک شد، لاله‌ی رنگ پریده و ترسیده:

 

_ موش زبونتو خورده که، داشتی از محبت و عشق و پدری میگفتی…چیه؟ لاله، چیه؟ حرف بزن!

 

حرف بزن پایان جمله‌اش را فریاد زد، شانه‌های لاله بالا پرید و به دیوار چسبید:

 

_ قباد، دار…داری…می، میترسونیم…

 

پوزخندی زد، مماس با شکم لاله ایستاد و روی صورتش خم شد:

_ الان این بچه رو بزنم بکشم چی میشه؟ هوم؟ یه حرومزاده‌رو کشتم، یا بچه خودمو؟ هاااان؟

 

اشک‌های لاله ریخت و ترس دلش داشت از پا درش می‌آورد:

 

_ قـ…قباد…من…

 

_ خفه شو! خفه شووو، دلم به حال این حرومزاده میسوزه…دلم میسوزه که نمیزنمت…البته، حروم که دلسوزی نداره!

 

به سردی لب زد و پشت بند حرفش، سیلی محکمی به صورتش کوبید، صدای جیغ مادرش و جیغ لاله همزمان شد، بی توجه به مادرش یقه‌ی لاله را گرفت و به دیوار کوبید:

 

_ حرومزادگی کردی لاله، کثافت شدی، لاله‌ی دوران بچگیم انقد هرزه نبود، نبود لاله…حروم شدی!

 

سیلی دوم را زد و جیغش دوباره بلند شد، بلند هق میزد و یک دستش به شکمش بود:

 

_ باباش کیه، باباااش کیههه؟ هاااان؟ پدر این حرومزاده کیههه؟ کیه که تحویلت بدم بهش هااا؟ به مادرت بگم یا عموت؟ هااان؟

 

لاله که روی زمین افتاد، لگدی محکم نثار شانه‌اش کرد:

_ حیثیتتو پیش کی ببرم زنیکه؟ پیش کییی؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز ۴.۲ / ۵. شمارش آرا ۲۲۷

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان هذیون به صورت pdf کامل از فاطمه سآد

      خلاصه رمان:     آرنجم رو به زمین تکیه دادم و به سختی نیم‌خیز شدم تا بتونم بشینم. یقه‌ام رو تو مشتم گرفتم و در حالی که نفس نفس می‌زدم؛ سرم به دیوار تکیه دادم. ساق دستم درد می‌کرد و رد ناخون، قرمز و خط خطی‌اش کرده بود و با هر حرکتی که به دستم می‌دادم چنان

جهت دانلود کلیک کنید
رمان عشق ممنوعه استاد پارت 19
دانلود رمان بوسه با طعم خون

    خلاصه رمان:     شمیم دختر تنهایی که صیغه ی شهریار میشه …. شهریارِ شیطانی که بعد مرگ، زنده ها رو راحت نمیذاره و آتش کینه ای به پا میکنه که دودش فقط چشمهای شمیم رو می سوزونه …. این وسط عشقی که جوونه می زنه و بوسه های طعمه خونی که اسمش شکنجه س ! تقاص پس

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ردپای آرامش به صورت pdf کامل از الهام صفری ( الف _ صاد )

  خلاصه رمان:     سوهان را آهسته و با دقت روی ناخن‌های نیکی حرکت داد و لاک سرمه‌ایش را پاک ‌کرد. نیکی مثل همیشه مشغول پرحرفی بود. موضوع صحبتش هم چیزی جز رابطه‌اش با بابک نبود. امروز از آن روزهایی بود که دلش حسابی پر بود. شاکی و پر اخم داشت غر می‌زد: “بعد از یه سال و خرده‌ای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان باید عاشق شد pdf از صدای بی صدا

  خلاصه رمان :       پگاه دختر خجالتی و با استعدادی که به خواست پدرش با مبین ازدواج میکنه و یکسال بعد از ازدواجش، بهترین دوستش با همسرش به او خیانت می‌کنن و باهم فرار میکنن. بعد از اینکه خاله اش و پدر و مادر مبین ،پگاه رو مقصر میدونن، پدرش طلاقشو غیابی از مبین میگیره، حالا بعد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ماه دل pdf از ریحانه رسولی

  خلاصه رمان :   مهرو دختری ۲۵ ساله که استاد دفاع شخصی است و رویای بالرین شدن را در سر می‌پروراند. در شرف نامزدی است اما به ناگهان درگیر ماجرای عشق ناممکن برادرش می‌شود و به دام دو افسر پلیس می‌افتد که یکی از آن‌ها به دنبال انتقام و خون خواهی و دیگری به دنبال نجات معشوقه‌اش است. آیهان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان الماس pdf از شراره

  خلاصه رمان :     دختری از جنس شیشه، اما به ظاهر چون کوه…دختری با قلبی شکننده و کوچک، اما به ظاهر چون آسمانی پهناور…دختری با گذشته‌ای پر از مهتاب تنهایی، اما با ظاهر سرشار از آفتاب روشنایی…الماس سرگذشت یه دختره، از اون دسته‌ای که اغلب با کمترین توجه از کنارشون رد می‌شیم، از اون دسته‌ای که همه آرزو

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

6 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Raha
Raha
3 ماه قبل

من از کانالشون تو تلگرام هزینه ی وی ای پی رو پرداخت کردم که وارد وی آی پی بشم و ادامه رمان رو بخونم ولی ادمین جوابگو نیست، کسی تا حالا وارد وی آی پیشون شده؟

دریا
دریا
پاسخ به  Raha
3 ماه قبل

نه اگه جواب داد و اوکی بود خبر بده ماهم بخریم از خماری دربیایم

مبینا
مبینا
پاسخ به  Raha
2 ماه قبل

رها جان جواب شمارو دادن ؟ چون هنوز جواب منم ندادن

...
...
3 ماه قبل

الان بعد سه روز، دو جمله و دو سیلی شد پارت؟؟
ما دیگه هیچ ولی من واقعااا دلم میخواد بدونم با کدوم رویی نویسنده اینو تحویل ادمین میده و اونم تحویل ما.
من هرچی خودمو جای نویسنده میزارم، حس شرمندگی میگیرم. اگه دبیرستانی، دانشجو یا هرکی که هستی، بیا محترمانه بگو بدلیل امتحانات چند روز پارت نداریم..این خیلی خوشایند تره تا اینکه یه عده رو هر روز مسخره کنی، دم به ساعت آنلاین شن بیان سایت ببینن پارتی نیست. بابا ما مخاطبای رمانتیم، یعنی تنها شنونده های استعداد تو. اصن متوجه ای چی میگم؟

آخرین ویرایش 3 ماه قبل توسط ...
Mamanarya
Mamanarya
3 ماه قبل

آخ جیگرم خنک شد. حقته قباد حقته لاله و اون ننه ی از خودش بدترش هم حق شونه ننه عوضی قباد هم حقشه

شیدا
شیدا
3 ماه قبل

اوخخخخخخ دلمممم حال اومدددد جیگرم حاللللل اومدددددد
بسوزی لالهههه

دسته‌ها
6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x