رمان حورا پارت 244 - رمان دونی

 

 

 

 

 

 

چنگی به موهایش زد:

_ اونیو که باید بکشم خودمم، به ولله باید خودمو بکشم، این زندگی به من حرومه…

 

با بیرون آمدن دکتر از اتاق کیمیا سریع به سمتش رفت:

_ اقای دکتر، مادرم چطوره؟

 

دکتر که مردی میانسال با عینک‌های گرد بود، لبخند زد:

_ فعلا مشخص نیست، سکته‌ی مغزی چیزی نیست که بتونیم براش چیزی رو بصورت حتمی براورد کنیم، مگه اینکه نتیجه‌ی ازمایشات رو داشته باشیم…

 

_ نیاز به متخصص و انتقال به بیمارستان خصوصی هست؟

 

وحید پرسید و دکتر جهت نگاهش را به سوی او تغییر داد:

_ اینجا هم یکی از بهترین بیمارستان‌های سطح شهره قربان، بهتره عجله نکنیم…نتایج که مشخص بشه میتونیم بفهمیم، و اینکه باید منتظر باشیم که به هوش بیان!

 

از کنارشان گذشت و رفت، وحید دست به کمر زد و عصبی پوفی کشید:

_ پوفففف، خدا به خیر کنه…آخ نپرسیدیم میشه ببینیمش یا نه!

 

_ لازم نکرده، چیو میخوای ببینی؟ مگه بیهوش نیست؟

 

قباد با حرص گفت و نگاه متعجب کیمیا و وحید را به خود کشاند.

همانطور خیره نگاهش کردند که قباد از جا برخاست:

 

_ حالا که باید منتظر موند، من برم تکلیف لاله رو مشخص کنم…شما هم بهتره رو پیدا کردن حورا کار کنید، اینجا چیزی عایدتون نمیشه، جز مادری که به بچه‌ش پشت کرده!

 

مشخص بود از مادرش دل چرکین شده، قبادی که روی حرف مادرش نه نمی‌آورد و سعی داشت در همه حال میان او و حورا صلح ایجاد کند و همیشه مسالمت‌آمیز با او رفتار میکرد، ضربه دیده حالا فقط میخواست دور باشد از آن آدم‌ها…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.1 / 5. شمارش آرا 222

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان نشسته در نظر pdf از آزیتا خیری

  خلاصه رمان :     همه چیز از سفره امام حسن حاج‌خانم شروع شد! نذر دامادی پسر بزرگه بود و تزئین سبز سفره امیدوارش می‌کرد که همه چیز به قاعده و مرتبه. چه می‌دونست خانم‌جلسه‌ایِ مداح نرسیده، نوه عموی حاجی‌درخشان زنگ می‌زنه و خبر می‌ده که عزادار شدن! اونم عزای کی؟ خود حاجی و پسر وسطیش، صابر و تازه

جهت دانلود کلیک کنید
رمان هیچکی مثل تو نبود

  دانلود رمان هیچکی مث تو نبود خلاصه : آنا مفخم تک دختر خانواده مفخم کارشناس ارشد معماریه. بی کار و جویای کار. یه دختر شاد و سر زنده که با جدیت سعی میکنه مطابق میل پدرو مادرش رفتار کنه و اونها رو راضی نگه داره. اما چون اعتقادات و نظرات خانواده اش گاهی با اون یکی نیستن مجبوره زیر

جهت دانلود کلیک کنید
رمان گرگها
رمان گرگها

  خلاصه رمان گرگها دختری که در بازدیدی از تیمارستان، به یک بیمار روانی دل میبازد و تصمیم میگیرد در نقش پرستار، او را به زندگی بازگرداند… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2 تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سیطره ستارگان به صورت pdf کامل از فاطمه حداد

          خلاصه رمان :   نور چشمامو زد و پلکهام به هم خورد.اخ!!!از درد دوباره چشمامو بستم. لعنت به هر چی شب بیداریه بالخره یه روز در اثر این شب بیداری ها کور میشم. صدای مامانم توی گوشم پیچید – پسرم تو بالخره یه روز کور میشی دیر و زود داره سوخت و سوز نداره .

جهت دانلود کلیک کنید
رمان غمزه های کشنده‌ی رنگ ها دقایقی قبل از مرگ
دانلود رمان غمزه های کشنده‌ی رنگ ها دقایقی قبل از مرگ به صورت pdf کامل از گلناز فرخ نیا

  خلاصه رمان غمزه های کشنده‌ی رنگ ها دقایقی قبل از مرگ : من سفید بودم، یک سفیدِ محضِ خالص که چشمم مانده بود به دنباله‌ی رنگین کمان… و فکر می‌کردم چه هیجانی دارد تجربه‌ی ناب رنگ‌های تند و زنده… اما تو سیاه قلم وجودت را چنان عمیق بر صفحه‌ی جانم حک‌ کردی، که دیگر جادوی هیچ رنگی در من

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آغوش آتش جلد اول

    خلاصه رمان :     یه پسر مرموزه، کُرده و غیرتی در عین حال شَرو شیطون، آهنگره یه شغل قدیمی و خاص، معلوم نیست چی میخواد، قصدش چیه و میخواد چی کار کنه اما ادعای عاشقی داره، چی تو سرشه؟! یه دختر خبرنگار فضول اومده تا دستشو واسه یه محله رو کنه، اما مدام به بنبست میخوره، چون

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
8 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
زهرا‌قانوم🍀
زهرا‌قانوم🍀
6 ماه قبل

میگم به این دقت کردید که تو پارتای خیلی قبلتر (حالا نه خیلی) یکی بود هی به حدرا زنگ میزد و میگفت حورا خودتی بعد قطع میکرد.. که ما فکر میکردیم یه کس و کاری ازشه که واقعا فک کنم اینطوره ولی الان خیلی وقته که ازش خبری نیست و انگار اصلا نویسنده یادش رفته همچین قضیه ای ام به رمانش اضافه کرده بود!!!

آدم معمولی
آدم معمولی
6 ماه قبل

چرا قسطی می نویسی 😐

♡ روا ♡
♡ روا ♡
6 ماه قبل

چیشد مگه نه حورا پس زدی رفتی سمت لاله مگه نه الان ولش کردی به چه امیدی گذاشتیش تو خونه رفته باشه چی ؟
چطوری نگشتی حورا پیدا کنی ؟
الان فهمیدی حورا بی گناهه ؟
قباد چقدر احمقانه عمل میکنه چند بار باید اشتباه کنی

نقطه
نقطه
پاسخ به  ♡ روا ♡
6 ماه قبل

حورا بی‌گناه نیست هردو‌ شخصیت داستان دوتا آدم ضعیف و سست عنصرن که با فکرای بچه‌گونشون‌ زندگیشون رو خراب کردنو اگه کسی مقصر باشه هردوشونن

♡ روا ♡
♡ روا ♡
پاسخ به  نقطه
6 ماه قبل

درسته ولی واقعا اگه حورا بخواهد ببخشه رمان چرتی خواهد شد

نقطه
نقطه
پاسخ به  ♡ روا ♡
6 ماه قبل

آره خب در کل نویسنده باید قلمش رو قوی تر کنه

Yas
Yas
6 ماه قبل

والا ما که ندیدیم هیچ وقت صلح برقرار کرده باشه
حالا مادر قباد فلج میشه حورا برمیگرده دلش میسوزه و زندگی خودشو ادامه میده با قباد و مادر فلجش

♡ روا ♡
♡ روا ♡
6 ماه قبل

اینکه دل چرکین شده که صد در صد چند بار قباد گفت بیا با عروست آشتی کن یه بار نشست با حورا صحبت کن از اولش لاله لاله سنگ کی رو به سینه زد الان باید کی رو انتخاب کنه ؟
ایشالا که حورا احمق بازی در نمیاره و بر نمی‌گرده
راستشو بخواهین من هنوز منتظرم با ۴ تا فحش دو تا سیلی چیزی حل نمی‌شد ۲۴۴ پارت جلو نرفته که تهش با دو تا سیلی و ۴ تا فحش یه سکته تموم بشه

دسته‌ها
8
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x