رمان دلارای پارت 118 - رمان دونی

 

دلارای غرید :

_تمومش کن

_تازه شروع شده

_من به اندازه کافی داغونم هومن نمی بینی ؟

وضعیتم رو ببین !

آرومت نمیکنه ؟

هومن صادقانه جواب داد:

_نمیکنه ، من داغون ترم تو بیشتر زخم زدی

_میخوام برم

_میری به وقتش

_وقتش کیه ؟

_اولی تا چند دقیقه دیگه که ماشین اومد

دومی وقتی که طلاق گرفتیم

دلارای حس کرد اشتباه شنیده است

احساس کرد قلبش از تپش افتاد

نا باور لب زد :

_چ ….چی؟

هومن بی رحمانه سمت اتاق رفت :

_تو که انتظار نداری تا آخر عمر به خوبی و خوشی کنار هم زندگی کنیم آره ؟

من ، تو و حاصل خیانتت

دلارای نگاه خسته اش را به زمین داد

انتظار که نه اما این تنها خواسته اش بود ..‌

حرفی نزد

حقی نداشت برای اعتراض

هومن در سکوت تا پایین همراهش آمد

صندلی عقب پراید مرد میانسالی نشست و چشم هایش را بست

دستش را روی شکمش گذاشت و بغضش را فرو داد

مادر شده بود

مادر بچه ی آلپ ارسلان

موبایلش را از جیبش در بیرون آورد و وارد پوشه ای که رمزگذاری کرده بود شد

روی عکس اول کلیک کرد و اشک گونه هایش را خیس کرد

ارسلان با اخم های در هم و بالا تنه‌ی برهنه بالشتی را در آغوش گرفته و خواب بود

بعدی دوباره ارسلان بود

پشت میز در حال قهوه خوردن

حواسش به دلارای که مشغول عکاسی بود ، نبود

سه عکس بعدی هم همینطور

عکس های تک ارسلان که دلارای شکارش کرده بود

عکس بعدی در رستوران معروفی بودند

ارسلان بعد از مدرسه دنبالش آمده بود

حواسش به دوربین نبود

دلارای با همان چشمان اشکی به صورت خودش در عکس خندید

از ترس اینکه کسی نشناسدش مقنعه اش را تا ابرو هایش جلو کشیده بود

میان خنده بغضش با صدای بلند منفجر شد

راننده بهت زده در آینه نگاهش کرد

و او با صدای بلند زار زد

به چهره ترسیده و ذوق زده خودش در تمام عکس ها

به چهره بی تفاوت و بی تفاوت آلپ ارسلان

به شوق خودش که انگار در تمام لحظات ارسلان با ارزش بودند که با عشق ثبتشان کرده بود

راننده پرسید :

_حالتون خوبه خانم؟

دلارای توان حرف زدن نداشت

سری تکان داد و از پنجره به بیرون خیره شد

ارسلان هم عکس های او را نگاه می کرد ؟

ارسلان هم دلتنگش می شد ؟

پوزخند زد

ارسلان اصلا عکسی از او نداشت

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان سس خردل به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد

  خلاصه رمان:     ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار میکنه . روزی از روزا ، این‌ دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف ، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره ، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه و غافل از اینکه امیرحافظ به سس خردل حساسیت داره

جهت دانلود کلیک کنید
رمان ماهرخ
دانلود رمان ماهرخ به صورت pdf کامل از ریحانه نیاکام

  خلاصه: -من می تونم اون دکتری که دنبالشی رو بیارم تا خواهرت رو عمل کنه و در عوض تو هم…. ماهرخ با تعجب نگاه مرد رو به رویش کرد که نگاهش در صورت دخترک چرخی خورد.. دخترک عاصی از نگاه مرد،  با حرص گفت: لطفا حرفتون رو کامل کنین…! مرد نفس سنگینش را بیرون داد.. گفتنش کمی سخت بود

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هیچ ( جلد دوم) به صورت pdf کامل از مستانه بانو

      خلاصه رمان :   رفتن مرصاد همان و شکستن باورها و قلب ترمه همان. تار و پودش را از هم گسسته می دید. آوارهای تاریک روی سرش سنگینی می کردند. “هیچ” در دست نداشت. هنوز نه پدرش او را بخشیده و نه درسش تمام شده که مستقل شود. نازخاتون چشم از رفتن پسرش گرفت و به ترمه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سالوادور به صورت pdf کامل از مارال میم

  خلاصه رمان:     خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تال طم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه میزنم و !از عشق قدرت سالوادرو داستان دختریست که به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سیاهپوش pdf از هاله بخت یار

    خلاصه رمان :   آیرین یک دختر شیطون و خوش‌ قلب کورده که خانواده‌ش قصد دارن به زور شوهرش بدن.برای فرار از این ازدواج‌ اجباری،از خونه فراری میشه اما به مردی برمیخوره که قبلا یک بار نجاتش داده…مردِ مغرور و اصیل‌زاده‌ایی که آیرین رو عقد میکنه و در عوضش… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رثا pdf از زهرا ارجمند نیا و دریا دلنواز

  خلاصه رمان:     امیرعباس سلطانی، تولیدکننده ی جوانیست که کارگاه شمع سازی کوچکی را اداره می کند، پسری که از گذشته، نقطه های تاریک و دردناکی را با خود حمل می کند و قسمت هایی از وجودش، درگیر سیاهی غمی بزرگ است. در مقابل او، پروانه حقی، استاد دانشگاه، دختری محکم، جسور و معتقد وجود دارد که بین

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
36 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
یه انسان عادی
یه انسان عادی
2 سال قبل

این رمانم بزاری ممنون میشم

یه انسان عادی
یه انسان عادی
2 سال قبل

حالا که همه میگن رمان بزاری منم یه رمان می‌شناسم رمان جانان ( جانان و رهام ) اونم خیلی متفاوت و پیچیدس

یه انسان عادی
یه انسان عادی
2 سال قبل

اینو نویسندش تو یه گروه توی واتسپ میزاره
حالا اگه لینک میخواین بدم

یه انسان عادی
یه انسان عادی
2 سال قبل

اون رمانی که فایل شده یک چیز دیگس اینو نویسندش تازه داره توی یه گروه توی واتساپ میزاره الان تازه رف جلد دوم

یه انسان عادی
یه انسان عادی
2 سال قبل

البته خود نویسندش گف که بهت بگم رمانشو بزاری
چون اونجا زیاد از رمانش استقبال نمیشد ولی خب رمان قشنگی بود

یه انسان عادی
یه انسان عادی
2 سال قبل

اسم نویسندشو نمیدونم
ولی خب آره رمان قشنگی بود خیلی جالب بود متفاوت بود نسبت به رمانای دیگه

Sevili
Sevili
2 سال قبل

کاش دیگه ارسلان بیاد
کاش یکم زیاد بنویسی
کاش اخراین قصه خوب تموم شده
وگرنه خودمو دیه جرمدم😭😐😂😂

آتاناز
آتاناز
2 سال قبل

هههوووممننننن ااااللههیی دسست ططلللاا بگیرم ههووممننن الهی به هر چی میخوای برسی اخخخیششش دلم خنک شدااا خورد دهن این دلارای حالا دیگه بتمرگه سرجااششش میدونی چیه دلارای نباید بمیره باید زجر کش ببششهه الههیی که هومن عاشق ی دختر دیگه بشه برا همون دلارای رو طلاق بده بعدشم که دلارای بمیره اااللههییی ااممییننن الهی ارسلان ازدواج کنه هم که اون آدم درستی بشه هم بخوره تو دهن دلارای که نره پی عشق و عاشقی االلههییی ااممییننن

شقایق
شقایق
2 سال قبل

خدایی نظرم عوض شد!
ممکنه نویسنده هومن رو کاراکتر منفی بده که ارسلان واقعا پسر عاشقه رمان بشه..

Mehrimah
2 سال قبل

کاش حداقل آخرش خوب تموم شه

فاطمه
فاطمه
2 سال قبل

مرسی فاطمه جون

معتاد رمان
معتاد رمان
2 سال قبل

ادمین جون میگما کی رمان ماتیک و میزاری؟خیلی کنجکاوم بخونمش

معتاد رمان
معتاد رمان
2 سال قبل

نمیشه اخه ی پارتشو خوندم الان خمارشم😂

جولیتِ رومیوو
جولیتِ رومیوو
2 سال قبل

هارهارهارهارهارهار
*خنده های دیوانه وار
مشکلی داری با این قضیه؟
نهههههعههههههه
ارهههههذگرکتزماسهشخفسخ

محیا
محیا
2 سال قبل

تو رو خداااااااااااا یکی آدرس این نویسنده رو بدههههههههه کاریش ندارممممم فقط میخوام بکشمششششششششششش😐💔

نگین 89
نگین 89
2 سال قبل
پاسخ به  محیا

دقیقااا

Helma
Helma
2 سال قبل

خداونداااا چرا هر رمان آنلاینی شروع میکنم پارتای اولش خوبه وسطش حوصله سر برمیشه😐😂😂😂
اصن تقصیر توعه ها فاطمه تو اون یکی رمان گفتی ارسلان یه کاری کرده هرجا دختر حاجی ببینم یادش بی افتم بعد گفتی ماله دلارایه هیچی دیگه منم که فضولللل اومدم سراغش🤣🤣🤣

Helma
Helma
2 سال قبل

دمت گرم🧡😂

فاطمه
فاطمه
2 سال قبل

سلام فاطمه جون …
من توی گوگل رمان کیش و ما ت(دامیار و شهرویه ) و میخوندم ولی جلد دوم نذاشت میشه لطفا شما اگه میتونی بذاری ؟
و اگه بچه ها شما کانال تلگرام و چیزی دارید معرفی کنید…

zohre
zohre
2 سال قبل

ازاون خراب شده اومدیم بیرون گیر افتادیم توتاکسی

ستایش
ستایش
2 سال قبل
پاسخ به  zohre

این که چیزی نیست بعدش بیست تا پارت میریم خونه دلارای تازه. خدا بخیر بگذرونه 😐😐

P:z
P:z
2 سال قبل

فاطمه جون
شما رمان خون بها(گیسو و آریا)رو نمیزاری؟
من هر وقت اینو تو دیدگاه ها گفتم دیدگاهم حذف شده
نمیدونم چرا 😂
خب جواب بدین دیگه 😂
من این رمانو میخوندم اما گم کردم کانالشو
اگه میشه ممنون میشم بزاری
مرسی واقعا❤❤
و مرسی که این دیدگاهو پاک نمیکنیدد😬😬😬😬😬

P:z
P:z
2 سال قبل

تو یه کانالی تو تلگرام یه روز در میون پارت میداد کاناله رو گم کردم الان هر چی میگردم کاناله نیست
تو گوگلم زدم یه رمان دیگه اومد
بعدا اگه میشه خبرشو بهم بده تو پارتای بعدی همین رمان 😂
دستت بی بلا❤💋❤💋

آراممم
آراممم
2 سال قبل

چقد چرت شدع خو ببرش پیش ارسلان دیگ

آرمیتا
آرمیتا
2 سال قبل

کاش‌کمی حجمش‌زیاد‌بود بمولا‌کمه‌

Farzaneh
Farzaneh
2 سال قبل

ارسلان شده عین هوهو خان بادمهربان با این تفاوت ک مهربان نیس😑سمه
عین باد میاد همه چیزو میریزه بهم و میره

.....
.....
2 سال قبل

از این دختره چندش متنفرممممم

༺Aref༻
2 سال قبل

الان مشکل عکسیه که ارسلان از دلارای نداره؟؟؟؟؟
باید حرص عکس های نداشته این الاغ هم بخوریم😑
هومن داره خوب کاری می‌کنه
خوشم اومد

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط ༺Aref༻
Raha
2 سال قبل
پاسخ به  ༺Aref༻

واو چه بی احساسی تو😐

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط Raha
دسته‌ها
36
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x