دلارای غرید :
_تمومش کن
_تازه شروع شده
_من به اندازه کافی داغونم هومن نمی بینی ؟
وضعیتم رو ببین !
آرومت نمیکنه ؟
هومن صادقانه جواب داد:
_نمیکنه ، من داغون ترم تو بیشتر زخم زدی
_میخوام برم
_میری به وقتش
_وقتش کیه ؟
_اولی تا چند دقیقه دیگه که ماشین اومد
دومی وقتی که طلاق گرفتیم
دلارای حس کرد اشتباه شنیده است
احساس کرد قلبش از تپش افتاد
نا باور لب زد :
_چ ….چی؟
هومن بی رحمانه سمت اتاق رفت :
_تو که انتظار نداری تا آخر عمر به خوبی و خوشی کنار هم زندگی کنیم آره ؟
من ، تو و حاصل خیانتت
دلارای نگاه خسته اش را به زمین داد
انتظار که نه اما این تنها خواسته اش بود ..
حرفی نزد
حقی نداشت برای اعتراض
هومن در سکوت تا پایین همراهش آمد
صندلی عقب پراید مرد میانسالی نشست و چشم هایش را بست
دستش را روی شکمش گذاشت و بغضش را فرو داد
مادر شده بود
مادر بچه ی آلپ ارسلان
موبایلش را از جیبش در بیرون آورد و وارد پوشه ای که رمزگذاری کرده بود شد
روی عکس اول کلیک کرد و اشک گونه هایش را خیس کرد
ارسلان با اخم های در هم و بالا تنهی برهنه بالشتی را در آغوش گرفته و خواب بود
بعدی دوباره ارسلان بود
پشت میز در حال قهوه خوردن
حواسش به دلارای که مشغول عکاسی بود ، نبود
سه عکس بعدی هم همینطور
عکس های تک ارسلان که دلارای شکارش کرده بود
عکس بعدی در رستوران معروفی بودند
ارسلان بعد از مدرسه دنبالش آمده بود
حواسش به دوربین نبود
دلارای با همان چشمان اشکی به صورت خودش در عکس خندید
از ترس اینکه کسی نشناسدش مقنعه اش را تا ابرو هایش جلو کشیده بود
میان خنده بغضش با صدای بلند منفجر شد
راننده بهت زده در آینه نگاهش کرد
و او با صدای بلند زار زد
به چهره ترسیده و ذوق زده خودش در تمام عکس ها
به چهره بی تفاوت و بی تفاوت آلپ ارسلان
به شوق خودش که انگار در تمام لحظات ارسلان با ارزش بودند که با عشق ثبتشان کرده بود
راننده پرسید :
_حالتون خوبه خانم؟
دلارای توان حرف زدن نداشت
سری تکان داد و از پنجره به بیرون خیره شد
ارسلان هم عکس های او را نگاه می کرد ؟
ارسلان هم دلتنگش می شد ؟
پوزخند زد
ارسلان اصلا عکسی از او نداشت
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا 4
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
این رمانم بزاری ممنون میشم
حالا که همه میگن رمان بزاری منم یه رمان میشناسم رمان جانان ( جانان و رهام ) اونم خیلی متفاوت و پیچیدس
این رمان فایل شده
رمان انلاین اگه خواستین بگین
اینو نویسندش تو یه گروه توی واتسپ میزاره
حالا اگه لینک میخواین بدم
اون رمانی که فایل شده یک چیز دیگس اینو نویسندش تازه داره توی یه گروه توی واتساپ میزاره الان تازه رف جلد دوم
البته خود نویسندش گف که بهت بگم رمانشو بزاری
چون اونجا زیاد از رمانش استقبال نمیشد ولی خب رمان قشنگی بود
اسم نویسندش چیه؟؟
قشنگ بود رمانش ؟؟
اسم نویسندشو نمیدونم
ولی خب آره رمان قشنگی بود خیلی جالب بود متفاوت بود نسبت به رمانای دیگه
کاش دیگه ارسلان بیاد
کاش یکم زیاد بنویسی
کاش اخراین قصه خوب تموم شده
وگرنه خودمو دیه جرمدم😭😐😂😂
هههوووممننننن ااااللههیی دسست ططلللاا بگیرم ههووممننن الهی به هر چی میخوای برسی اخخخیششش دلم خنک شدااا خورد دهن این دلارای حالا دیگه بتمرگه سرجااششش میدونی چیه دلارای نباید بمیره باید زجر کش ببششهه الههیی که هومن عاشق ی دختر دیگه بشه برا همون دلارای رو طلاق بده بعدشم که دلارای بمیره اااللههییی ااممییننن الهی ارسلان ازدواج کنه هم که اون آدم درستی بشه هم بخوره تو دهن دلارای که نره پی عشق و عاشقی االلههییی ااممییننن
خدایی نظرم عوض شد!
ممکنه نویسنده هومن رو کاراکتر منفی بده که ارسلان واقعا پسر عاشقه رمان بشه..
کاش حداقل آخرش خوب تموم شه
مرسی فاطمه جون
ادمین جون میگما کی رمان ماتیک و میزاری؟خیلی کنجکاوم بخونمش
میزارم عجله نکن😂
نمیشه اخه ی پارتشو خوندم الان خمارشم😂
هارهارهارهارهارهار
*خنده های دیوانه وار
مشکلی داری با این قضیه؟
نهههههعههههههه
ارهههههذگرکتزماسهشخفسخ
تو رو خداااااااااااا یکی آدرس این نویسنده رو بدههههههههه کاریش ندارممممم فقط میخوام بکشمششششششششششش😐💔
دقیقااا
خداونداااا چرا هر رمان آنلاینی شروع میکنم پارتای اولش خوبه وسطش حوصله سر برمیشه😐😂😂😂
اصن تقصیر توعه ها فاطمه تو اون یکی رمان گفتی ارسلان یه کاری کرده هرجا دختر حاجی ببینم یادش بی افتم بعد گفتی ماله دلارایه هیچی دیگه منم که فضولللل اومدم سراغش🤣🤣🤣
آره تقصیر من بود 🙁
مسولیتشو ب عهده میگیرم ♥️😂😂😂
دمت گرم🧡😂
سلام فاطمه جون …
من توی گوگل رمان کیش و ما ت(دامیار و شهرویه ) و میخوندم ولی جلد دوم نذاشت میشه لطفا شما اگه میتونی بذاری ؟
و اگه بچه ها شما کانال تلگرام و چیزی دارید معرفی کنید…
سلام عزیزم نگاه کردم
جلد دوم رو انگار ادامه نداده
باز میگردم پیدا شد خبرت میکنم
ازاون خراب شده اومدیم بیرون گیر افتادیم توتاکسی
😂😂
این که چیزی نیست بعدش بیست تا پارت میریم خونه دلارای تازه. خدا بخیر بگذرونه 😐😐
فاطمه جون
شما رمان خون بها(گیسو و آریا)رو نمیزاری؟
من هر وقت اینو تو دیدگاه ها گفتم دیدگاهم حذف شده
نمیدونم چرا 😂
خب جواب بدین دیگه 😂
من این رمانو میخوندم اما گم کردم کانالشو
اگه میشه ممنون میشم بزاری
مرسی واقعا❤❤
و مرسی که این دیدگاهو پاک نمیکنیدد😬😬😬😬😬
پاک نکردم 😂😂
انلاینه؟؟تا پیداش کنم اگه بود باشه عزیزم
تو یه کانالی تو تلگرام یه روز در میون پارت میداد کاناله رو گم کردم الان هر چی میگردم کاناله نیست
تو گوگلم زدم یه رمان دیگه اومد
بعدا اگه میشه خبرشو بهم بده تو پارتای بعدی همین رمان 😂
دستت بی بلا❤💋❤💋
چقد چرت شدع خو ببرش پیش ارسلان دیگ
کاشکمی حجمشزیادبود بمولاکمه
ارسلان شده عین هوهو خان بادمهربان با این تفاوت ک مهربان نیس😑سمه
عین باد میاد همه چیزو میریزه بهم و میره
از این دختره چندش متنفرممممم
الان مشکل عکسیه که ارسلان از دلارای نداره؟؟؟؟؟
باید حرص عکس های نداشته این الاغ هم بخوریم😑
هومن داره خوب کاری میکنه
خوشم اومد
واو چه بی احساسی تو😐