دلارای بی حال پوزخند زد
صدایش از ته چاه بیرون می آمد
_ هرچقدر از امتیاز زنت بودن استفاده کردم اینم به کارم میومد
نگه دار برای مادر بچههای آیندت!
هم زمان پرستار وارد شد
دمای بدن هاوژین را گرفت و خیره به صورت رنگ پریدهی دلارای ، پرسید که کمک لازم دارد یا خیر
آلپارسلان با پوزخند ابرو بالا انداخت و جمله ای گفت که پرستار خندید
دلارای سر تکان داد
_ چی میگه؟
_ پرسید میتونه کمک کنه ، منم گفتم فقط داری خودتو برای من لوس میکنی!
دخترک بی جان “نفهم”ی زمزمه کرد و سرش را دوباره روی تخت گذاشت تا شاید حالش بهتر شود
پرستار با دیدن وضعیتش جلو آمد
_ أنت لا تبدو بخير
ارسلان به جای او جواب داد
_ لقد حدثت الفترة
_ هل تعاني دائمًا من انخفاض ضغط الدم خلال هذه الفترة؟
ارسلان نگاهی به دلارای انداخت و دست هایش را در جیب شلوارش فرو برد
_ میپرسه همیشه وقتی پریودی فشارت میفته؟
دلارای بینی اش را بالا کشید
چقدر خسته و تنها بود
از صدای آلپارسلان میتوانست بی میلی را به خوبی تشخیص دهد!
زمزمه وار جواب داد
_ از زمان حاملگیم دیگه نشده بودم
پرستار با شنیدن جمله ای که ارسلان برایش ترجمه کرد سر تکان داد
_ لذلك بطبيعة الحال، ليس هناك ما يدعو للقلق. تأكد من رؤية طبيب أمراض النساء في وقت لاحق اعتني بهم، إنه وقت صعب وبعد أشهر يعود الجسم إلى طبيعته استريحي، وتناولي طعاماً صحياً، ولا تعانقي الطفل، ويفضل ألا تقومي من السرير اليوم
(پس طبیعیه ، جای نگرانی نیست.
بعدا حتما به دکتر زنان مراجعه کنن
مراقبشون باشید ، دوران سختیه
بعد از ماه ها بدن داره به حالت عادی برمیگرده
استراحت کنن ، غذای مقوی بخورن ، بچه رو بلند نکنن و ترجیحا امروز از روی تخت بلندنشن)
آلپارسلان سری تکان داد و زن با لبخند سمت در رفت
_اعرفي قيمتها، إذ تمر بعام مليء بالتحديات لتلد طفلك! من الحمل والولادة إلى الشفاء بعد ذلك!
(قدرش رو بدونید ، بخاطر به دنیا آوردن بچهی شما یک سال چالش برانگیز رو پشت سر گذاشتن! از حاملگی و زایمان تا ریکاوری و بهبودی بعدش!)
دلارای با شنیدن صدای نقنق های هاوژین سرش را بلند کرد و دخترک را سمت خودش کشید
صدایش گرفته بود
_ چی گفت؟
ارسلان به هاوژینِ اخمو لبخند زد
_ گفت وقتی حالتو دیده فکر کرده تیر خوردی
باورش نمیشد بخاطر همچین موضوعی افتادی رو تخت
دلارای بی حال پوزخند زد و ارسلان جلو آمد و دست هایش را سمت هاوژین دراز کرد
_ بیا بغل من پدرسوخته
بچه گردن دلارای را محکم تر گرفت و او آرام گفت
_ خودم میارمش … مشکلی ندارم
ارسلان با یک حرکت به زور هاوژین را از آغوشش بیرون کشید و بی توجه به صدای کرکنندهی جیغش جواب داد
_ من مشکل دارم!
_ کجا میریم؟ مگه قرار نبود آزمایشو بگیریم؟
_ میگم بچه ها بیان بگیرن
گفت و بی توجه به دلارای سمت فروشگاه بزرگ کنار بیمارستان راه افتاد
دلارای بی حال روی نیمکت نشست و نگاهشان کرد
هاوژین با چشمان سرخ سرش را روی شانهی پدرش گذاشته بود و دستش از روی شانهی او آویزان بود
لبخند زد
روزی حسرت این لحظات را میخورد
از فروشگاه که بیرون آمدند هاوژین بستنی عروسکی صورتی رنگی لیس میزد و بسته پفک عجیبی که قبلا در ایران شبیهش را ندیده بود میان انگشتان دست دیگرش بود
آلپارسلان ماگ بزرگی سمتش گرفت و اشاره زد
_ بخور ، معجونه
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 324
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
ولی سوال اینکه دلی چی تو این ارسلان دیده و عاشقش شده داره کاری میکنه به عقل اشرف مخلوقات شک کنمـ
ما بیشتر از یک ماه تو یه شب گیر کردیم و جالب اینجاست اتفاق خاصی هم نیفتاده. سال ۱۴٠۳ هم داره میرسه، به نظرتون چند سال دیگ درگیریم؟ 😐
امیدوارم تا مردن نوه هام تموم بشه اومدن اون دنیا پیشم برام تعریف کنن😂
اره واقعا😂👌🏼
😂
من کلاس نهم بودم با این رمان آشنا شدم الان کلاس یازدهمم و هنوز این رمان ادامه داره..🫤
دقیقا مثل من:)
بعدم یه جوری میگه امتیاز همسر ارسلان بودن رو از دست دادی، انگار چه پخ خاصی هست
والا، یعنی اگه جلبک اعتماد به نفس اینو داشت می گفت من پری دریایی ام😂
ادمین عزیز میشه یک سوالی از نویسنده بکنید؟؟؟
خیلی دلم میخواد بدونم چرا تو تمام رمان های این خانم، مردهای داستان طوری در مقابل یک اشتباه شخصیت دختر رفتار میکنن انگار یادشون رفته در گذشته خودشون چه گ.. ی خوردن
چه ارسلانی که خودش باعث فرار دلارای شد و الان طلبکاره
چه ساواش رمان ماتیک که انگار یادش رفته که کار اون باعث تمام بدبختی هاس
دوستان دیگه این رمان داره الکی و آبکی میشه،پیام پایینو توی دیالوگ تایم هم گذاشتم اگه دنبال رمانید اینا رو بخونید
وقتتون برای این رمان نزارید که تا 5 سال دیگه درگیریم.
این رمان ها رو برای دوستانی که یه رمان بی نظیر با قلم قوی و پایان خوب میخوان پیشنهاد میدم:
(البته شاید از نظر شما دوستان قلم همه شون قوی نباشه.. )
رمان چوب خط اوهام
رمان بوسه گاه غم
رمان الفبای سکوت
رمان دلوین(از حدیثه و رمز)
رمان حرارت تنت
رمان الهه بانو
رمان ساقی(جلد دومش رمان پارازیت)
رمان غثیان
رمان واحد روبرویی(از شیوا بادی)
رمان گناه میکنم تو را(همه چیزش عالی بود به جز آخرش)
دوستانی هم که به تلگرام دسترسی دارن رمان افگار و پروانه ام رو توصیه میکنم(البته رمان پروانه ام رو اگه تلگرام ندارین به صورت پارت بندی توی سایت رمان وان میتونید بخونید ولی توی تلگرام کاملش رو میتونید پیدا کنید)
الفبای سکوت، حرارت تنت، ساقی، پروانه ام و افگار رو من خوندم عاااالی هستن
دوستان تا جایی که من تاحالا دیدم و فهمیدم کلا مرد های رمان این نویسنده سادیسمی و متعلق به عصر هجر هستن
چون رمان ماتیک و… هم که این نویسنده نوشته خوندم اینطور میگم
شخصیت مردی که زن رو شکنجه میکنه به معنای واقعی و فاقد شعور و احساساته
ولی رمان دلارای هم دیگه ابکی شده و کیفیت نداره
دوستان صبر کنید!
هنوز صدف وارد بازی نشده،یه یک سال دیگه بگذره ببینیم خدا چی میخواد…!
وای فکر اینکه عید هزار و چهارصد و سه رسید و هنوز درگیر این رمانیم اعصابمو خط خطی کرده
صدف کیه؟
مثل اینکه یه دختر که قدیما خیلی جدی تو زندگی ارسلان بوده
چه عجب ارسلان آدم شد
کاش حداقل این آخراش به خوبی تمومش کنید این که هی میگی ارسلان پوزخند زد یا دلارای پوزخند زد واقعا حالمو بد میکنه بعد این همه وقت حتا واسه هم دیگه ارزش قائل نیستن به خدا اگه ارسلان یکم مهربون تر باشه چیزی نمیشه حداقلش اینه دل دلارای هم یکم آروم میشه که کسی هست که پشتشه
حالت به هم نخوره، ی مرد،زن عاشق نباشه عاشق نمیشه رمان ها همیشه آرمانی نوشته نمیشن
خب خوب نیست یعنی چی طرف مادر بچشو به عنوان دوست دخترش قبول داره حتا نمیتونه بگه من دوست دارم فکر میکنه با گفتن همین جمله غرورش له میشه حداقل بهتره یه قدم هم ارسلان جلو بزاره
چرا داره الکی میشههه
خیلی وقته الکی شده:/
هعیی کی بشه ارسلان یجوری عاشق دلارای بشه که واسه این رفتارش هرثانیه هزاربار خودشو لعنت کنه
به نظرم دیگه رفتارهای ارسلان داره بیخود و اعصاب خورد کن میشه
کم کم نویسنده باید رفتار های ارسلان رو نسبت به دلارای گرم کنه
نویسنده گاو تشریف داره:/حس میکنم خود نویسنده حق رو ب ارسلان داره میده تو دلش ک تا الان دس ب کار نشده:/
فکرکنم نویسنده عاشق شخصیت ارسلان شده نمیخاد دستی دستی تقدیمش کنه به دلی
😂 😂