رمان دلارای پارت 151

5
(1)

 

ارسلان عصبی برگشت

بازویش را چنگ زد و بی رحمانه بالا کشیدش

حوله را دور بدن برهنه اش گرفت و سمت بیرون کشیدش

_ساکت باش دلی

دلارای هق هق کنان سمت اتاق آلپ ارسلان کشیده شد

_ارسلان ؟

ارسلان جوابش را نداد

مجبورش کرد روی تخت بنشیند و سمت کمد لباس های خودش رفت

دلارای دوباره نالید :

_آلپ ارسلان ؟

ارسلان پیراهن آبی رنگی از لباس های خودش بیرون کشید

زیر لب غرید :

_چیه ؟

_من نمیخوام بچم مثل ما باشه

ارسلان زمزمه کرد:

_کدوم بچه ؟

_شاید یک روزی بچه دار بشیم

_این اتفاق نمی‌افته

_اگر شد ….. من نمیخوام مثل ما باشه ارسلان

ارسلان سمتش برگشت :

_منم نمیخوام ، نه بچه رو نه بدبختیش رو !

دلارای وا رفته نگاهش کرد

به همین راحتی ؟

پیراهن را روی پایش پرتاب کرد

_بپوش ، هر وقت رو به راه شدی باید حرف بزنیم

دلارای مضطرب نگاهش کرد

_رو به راهم

ارسلان پوزخند زد :

_آره ، دستتو از دیوار نگیری پهن زمین میشی

دلارای نفسش را بیرون فرستاد

توان استرس و نگرانی جدید نداشت …..

_بگو ارسلان….. می‌خوام بشنوم

_تصمیمت چیه ؟

دلارای سر گردان لب زد:

_درباره چی ؟

_همه چی ، قرار نیست برگردی تو اون خونه جایی نداری اونجا

میدونی خودت مگه نه ؟

دلارای آرام زمزمه کرد :

_میدونم

_خب ؟

دلارای خیره حوله مرطوب شد

اینجاهم کسی او را نمی خواست ….

صدایش به سختی به گوش های ارسلان رسید :

_حالم بهتر بشه میرم

آلپ ارسلان پوزخند زد :

_کجا اون وقت ؟

دلارای سعی کرد محکم باشد

سعی کرد فراموش کند جنین این مرد در شکمش است و استراحت مطلق برایش تجویز شده

سعی کرد دست آتل بسته و بدن دردناکش را فراموش کند

سعی کرد برای یک بار هم که شده قوی باشد

_نمیدونم …. یک جایی پیدا می کنم

آلپ ارسلان با سرگرمی نگاهش کرد

چند وقتی میشد این احساس را فراموش کرده بود

دخترک دیگر مثل روزهای اول شاداب نبود

قبل تر ها رابطه شان فرق داشت

بیشتر سرگرمش می کرد

دردسر هایش کمتر بود ….

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.4 (5)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.3 (6)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
اشتراک در
اطلاع از
guest

106 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Maedeh
Maedeh
1 سال قبل

فاطمه جان میشه خواهش کنم اسم کانال خود نویسنده رو بدی …؟ممنون میشم ازت عشقم

سپیده
سپیده
1 سال قبل

بله ندا جان درست میگن
اگه مثل ادم نیاید مجبور میشیم با زور کارمون رو پیش ببریم
از من گفتم بود

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  سپیده
1 سال قبل

😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️حیف کارم پیشتون گیره حیف🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️

سپیده
سپیده
پاسخ به  Maedeh
1 سال قبل

😂😂😂

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  سپیده
1 سال قبل

چخه😐😂

neda
neda
1 سال قبل

سلام بچه های رمان دلارای..😂
شنیدم بیشترین رکوردکامنت تو رمان رو اینجا زدین
تبریک تبریک…
حالا میشه بیاین چت روم باهم آشنا شیم،
اونجا درباره این ارسلان آبی بپوش حرف بزنیم..
هرکی هرچی دوس داره در مورد پیشنهادم نظرشو بگه
من انتقاد پذیرم،
فقط با دمپایی افتادم دنبالتون نگین نگفتاااا 😂

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  neda
1 سال قبل

انتقاد پذیر کی بودی تو😂📿

سپیده
سپیده
1 سال قبل

سلام بروبچ!
فاطی بهم گفت همین الان میرید چت روم وگرنه دیگه رمان دلارای پارت گذاری نمیشه
هر کی ک میخواد رمان دلارای پارت گذاری بشه و بدونه ادامش چیه بیاد چت روم(♡

neda
neda
پاسخ به  سپیده
1 سال قبل

راست میگ
من شاهد

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  neda
1 سال قبل

خب توی شاهد…بگو ببینم چطوری بیام.؟😕🖖📿

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  سپیده
1 سال قبل

چطوری😕من بلد نیسم

سپیده
سپیده
پاسخ به  Maedeh
1 سال قبل

توی دسته ها
اونجا ک نوشته دسته ها برو
بزن چت روم
آخرین چت روم ک یه قلب سبز کنارشه
اونه بزن روش بیا پیش ما🌹🌹

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  سپیده
1 سال قبل

دسته ها؟کوجا هس

Maedeh
Maedeh
1 سال قبل

فاطمه جان اگر میشه‌‌….
پارت۱۵۲رو هم بزار دق نده ادموو

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

الان بزااار😂📿😕❤️

Maedeh
Maedeh
1 سال قبل

خانوما
من مطمعنممممم ارسلان تو دوپارت آینده وحشی میشه😂📿تغبلله

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط Maedeh
مهشید
مهشید
1 سال قبل

اگ ب من باشه هر دوتاشونو قتل عام میکنم ولی اول نویسنده رو

خداوندا یکی از یکی کصخل ترن ارسلان و دلارای
ووویی میخام بکشمشون

neda
neda
پاسخ به  مهشید
1 سال قبل

عاقت میکنم ای فرزند… 😂
شیر گاوی ک بهت دادم رو حلالت نمیکنم..

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  neda
1 سال قبل

گاو؟😂😂😂😂😂 ماشاالله

neda
neda
پاسخ به  Maedeh
1 سال قبل

😁 😁 😁
پاستوریزه دادیم دیگ

مهشید
مهشید
پاسخ به  neda
1 سال قبل

مامانی دلت میاددد

یکی
یکی
1 سال قبل

جدی یه نگاه به این رمان کوفتی بندازین ۱۵۱ پارت شده هنوز اوله بسم الله ست

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  یکی
1 سال قبل

😂📿

Fatemehهمونhelmaسابق:/
Fatemehهمونhelmaسابق:/
1 سال قبل

میگما الان دلارای بگه حاملس دوباره که از ارسلان کتک میخوره کلا سَقط میشه🤣🤣🤣🤣🤣

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  Fatemehهمونhelmaسابق:/
1 سال قبل

تو چرا بیداری؟ساعت نوه سی😂🤣🤣🤣🤣من مغزم کار نمیکنه الان😂

Tamana
Tamana
1 سال قبل

اه بمیر دلارای 😐

خب میمیریییی بگی حامله اییییی😑😬😬😬

بچهاااا فک کنم ارسلان استقلالیه😶😂😂
همش آبی آبی آبی😐🤣🤣

تا اکتشافات بعدی شمارا ب خدا می سپارمممم😎

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  Tamana
1 سال قبل

🤣🤒اره

rasta m
rasta m
1 سال قبل

لطفا واسه نوشتن رمان اگه میشه کمک کنید

سپیده
سپیده
پاسخ به  rasta m
1 سال قبل

رمان چی؟

سپیده
سپیده
پاسخ به  rasta m
1 سال قبل

میشه بیشتر توضیح بدی؟

rasta m
rasta m
1 سال قبل

سلام لطفا میشه واسه نوشتن رمانم بهم کنید چون هرکاری میکنم نمی تونم درخواستی چیزی بدم و نمی دونم کجا باید بنویسمش

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  rasta m
1 سال قبل

چه درخواستی گلم متوجه نشدم

D♡nya
1 سال قبل

من اهل مسخره کردن دیگران نیستم ولی خود نویسنده آدم و وادار می‌کنه ، یعنی این حجم از طولانی بودن پارت داره من میکشه ،
یکی نیس بگه خبر مرگ یزدان و آونگ و ارسلان اگه زیاد پارت بذاری آسمون میاد زمین ؟؟ یا از توی نویسنده کم میشه؟

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط D♡nya
Maedeh
Maedeh
پاسخ به  D♡nya
1 سال قبل

نویسنده خودش نیست…
از یه کانالی برمیدارند
ولی تنها چیزی که نمی‌فهمم اینه که یارو تمام..پارتارو گذاشته
چرا کامل نمیزارع
اینجوری رمان زود ترم تموم میشه خودش اسیر نمیشه
😂

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط Maedeh
سپیده
سپیده
پاسخ به  Maedeh
1 سال قبل

ن تمام پارتا رو هنوز نذاشته

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  سپیده
1 سال قبل

عه؟خب تا اونجایی که گذاشته رو بزاره

الی
الی
پاسخ به  Maedeh
1 سال قبل

عزیز من یکاری کن
بگو منبعشو خودمون بریم بخونیم توهم زیادی به زحمت نیفتی😂

هیچکی
1 سال قبل

جدا نگران نویسندمونم بااین حجم از پارتای طولانیش

سالمی عزیز؟😉🌝

Sana:)
Sana:)
1 سال قبل

بچها بیاین دعا کنیم اون حوله بی صاحابی ک دور تن دلی پیچوند ابی رنگ نباشه😂😂😂

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  Sana:)
1 سال قبل

🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
منم فکرکردم میگی یه وقت باز نشه🤣🤣🤣🤣🤣

سپیده
سپیده
پاسخ به  Maedeh
1 سال قبل

منحرفااا😂😂😂

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  سپیده
1 سال قبل

چاکرم😂🖖

Sana:)
Sana:)
پاسخ به  Maedeh
1 سال قبل

نه دیه اون بستگی به منو تو نداره
بستگی به ارسلان جون داره😂😂😂

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  Sana:)
1 سال قبل

عه!ن دیگه نویسنده😂من خودم رمانمو تا نصفه نوشتم…تا اون نصفه دختره حامله نشده خیلیه😂🖖

Sana:)
Sana:)
پاسخ به  Maedeh
1 سال قبل

حله😂😂

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  Sana:)
1 سال قبل

🙂الاهو اکبر منحرف شدن مغزم رفت سمت یه چیز دیگس🤣🤣🤣🤣

Maedeh
Maedeh
1 سال قبل

یکی کمد ارسلان رو چک کنه همش ابیه؟

Maedeh
Maedeh
1 سال قبل

وااای یعنی مردم با این کامنتا….

Maedeh
Maedeh
1 سال قبل

بگووو د بگو دیگه تا نیومدم…..

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
1 سال قبل

خیلی دلم واسه این دلی ننه مرده بیکس کارمیسوزه اگه کسی آدرسشوداره بگه بیادخونه مابچشم باهم بزرگ میکنیم بشه بلای جون ارسلان مثل خودش که الان بلای جون باباشه ااااای خوب میشه یه توله بشه مثل خودش انتقام دلیو ازش بگیره😁😁☺☺😂😂😙😗😘

یه انسان عادی
یه انسان عادی
پاسخ به  نیلی رحیمی
1 سال قبل

فقط هرکاری میکنی آبی بارش نیار ، نزار لباس آبی بپوشه

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  یه انسان عادی
1 سال قبل

دیگه از ابی بدم میاد😂🍯

یکی
یکی
1 سال قبل

وای خب بگو دیگه دختره‌ی احمق بهش بگوو اه

دسته‌ها

106
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x