رمان دلارای پارت 156

3.7
(3)

 

عطر تندش که زیر بینی اش پیچید باعث حالت تهوعش شد

دستش را جلوی صورتش گرفت و چند باری عق زد

_چته باز ؟ برو تو ادا در نیار

به زور جلوی خودش را گرفت تا بالا نیاورد و سوار آسانسور شد

نگهبان قبل از بسته شدن در خودش را به آنها رساند

_آقا آقا

ارسلان با اخم نگاهش کرد

_بگو ؟

_خداروشکر خانم رو پیدا کردین ؟

_نمی بینیش کنارم ؟ چشمات مشکل پیدا کرده مثل اینکه

نه اومدنش رو دیدی نه رفتنش رو

عجیبه نه ؟ این همه هم پول میگیری واسه نگهبانی

مرد چشمانش گشاد شد :

_غلط کردم آقا حق دارید کم کاری از من بود

از امروز مورچه رد بشه حواسم هست

فرمایشاتون رو چشمم آقا

در آسانسور که بسته شد ارسلان بی حوصله چشمانش را بست

دخترک را داخل خانه هل داد و لب زد :

_واسه من یاغی بازی در میاره

در خانه را به هم کوبید

_یک بار دیگه پاتو از خونه بذار بیرون تا ببینی چطور جفت پاهاتو قلم می کنم دلی

دلارای ترسیده کمی در خودش جمع شد

حرف ارسلان حرف بود .

رحم نداشت

قلب نداشت

دلسوزی سرش نمیشد

چطور خیال کرده بود او را به خاطر دل رحمی اش در خانه نگه داشته بود ؟

ارسلان از هر حرکتش نقشه ای داشت

وقتی می گفت هر دو پایش را می شکند تا از خانه بیرون نرود
یعنی دقیقا عین همین حرکت را اجرا میکرد

در تمام مدتی که کنارش بود ، جلوی خودش را گرفته بود تا بالا نیاورد

سریع از او فاصله گرفت و چند نفس عمیق کشید

_حس آزادی بهت دست داده نه ؟

نمی توانست بگوید کودک سر تقی که در بطن داشت باعث حال بدش شده

دوباره بازویش را گرفت و سمت اتاق رفت

آنچنان بازویش را محکم فشار میداد که انگار قصد خورد کردن استخوان هایش را داشت

در نهایت دلارای طاقت نیاورد و صدای ناله ی کوتاهی از بین لب هایش بیرون آمد :

_آخ

ارسلان داخل اتاق هلش داد

میمونی تو اتاق بیرونم نمیای فهمیدی چی گفتم یا نه ؟

دلارای سرش را به نشانه تأیید تکان داد

_باشه ، تو اتاق میچپم صدامم در نمیارم که یه موقع کسی فکر نکنه زندم !

ارسلان پر از تمسخر نیشخندی زد

_آفرین ، داره مخت سر جاش میاد

قدیما همین قدر حرف گوش کن بودی یادته ؟

دلارای گوشه تخت نشست

_قدیما احمق بودم

بچه بودم

_الانم احمق و بچه ای !

دلارای پوزخند زد

احمق و بچه ای که مادر فرزندت بود !

قبل از اینکه بحثشان ادامه پیدا کند

صدای زنگ در ابرو هایش را در هم فرو برد ……

(کی میتونه باشه؟؟🤔)

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.7 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.4 (5)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.3 (4)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.3 (6)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

112 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
1 سال قبل

چقدرطول میکشه کامنتا اوکی میشن یعنی ج یکی ازدوستانو که میدیم این دوستمون میره دوش میگیره چرت میزنه عصرونشم خورده ولی کامنت ماهنوز تائیدنشده
چرا؟؟؟لطفا پیگیری کنیددرضمن بعًضی کامنتام اصلانمیرارین

سپیده
سپیده
پاسخ به  نیلی رحیمی
1 سال قبل

هر وقت ادمین فرصت کنه میاد کامنتا رو تایید کنه
اگر هم کامنتی از شما تایید نشد حتما ادمین واجب دونسته ک ما اونو نخوندیم

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
پاسخ به  سپیده
1 سال قبل

بله عزیزم متوجهم ولی جم دوستانه است حرفی زده نمیشه که بدباشه

نویسنده رمان دلارای
نویسنده رمان دلارای
1 سال قبل

سلام عزیزان میدونم دلتون برای من خیلی تنگ شده پس لازم نیست چیزی بگین💋
به زودی همه مشکلات رمان حل میشه
پس لطفا صبور باشید🤧
دوست دار همیشگی شما
🤩*حنا نویسنده رمان دلارای*🤩

سپیده
سپیده
پاسخ به  نویسنده رمان دلارای
1 سال قبل

سلام و درد
سلام و مرض
سلام و کوفت
چی از جونمون میخای😭
من صد سال سیاه دلم برای تو تنگ نمیشه😶
فقط برو😢
بروووووووووووووووووو

سپیده
سپیده
پاسخ به  نویسنده رمان دلارای
1 سال قبل

ماشالله سنگ پا قزوینی هستی برا خودت
چطور روت میشه بیای اینجا

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
پاسخ به  نویسنده رمان دلارای
1 سال قبل

دلوخ نگو وگرنه بی ادب میشم بهت میگم مرض سلام کوفت سلام ادرس بده کجایی بیام حرصمو سرت خالی کنم😅😅😅

Sevili
Sevili
پاسخ به  نویسنده رمان دلارای
1 سال قبل

تا نکشتند محو شو😐

Nahar
Nahar
پاسخ به  نویسنده رمان دلارای
1 سال قبل

😐عجبببب

کی گفت دلمون برات تنگ شدهههههه تتتت فقققططط بگگگوووو کییی گفتتت من اونو دز دنیاااااا سییررر میکنم😐

بابا دستتت از سرمون بردار ای بابا

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط Nahar
Fatemehهمونhelmaسابق:/
Fatemehهمونhelmaسابق:/
1 سال قبل

یکی منو بگیره فوش ندم اخه ارسلان….
لاالله اله استغفرالله
بی زحمت یکی بره نویسنده رو بزنه من دستم بنده امتحان دارم😑

باران
1 سال قبل

هینننننن🫢
فاطمه تو این متنه آخرو نوشتی
وای این متنو خوندم بد حرصی شدم
یه حالتی بود که انگار نویسنده داره تیکه میندازه
اگه کامنتا رو نمیخوندم قطعا چند تا فحش آبدار نوش جان میکردی😂😂💔

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
1 سال قبل

کسی نیست جزآزاده که اومده به دلی سربزنه شایدم ابجی ارس باشه واحتمال اخر یکی ازدوس دخترای الپ ارسلان ذلیل شده😊

کیانا
کیانا
1 سال قبل

قبول دارین شخصیت ارسلان چندشه؟
من اگه به جای دلارای بود تو همون برخوردای اول ک بهش توهین کرد دیگه اسمش هم نمیوردم چه برسه ک ازش بچه هم داشته باشه چقدر ضعف میتونه باشه یه ادم اصلا خوشم نمیاد اکثر رمان های ایرانی اول یا اخرش میخوان شخصیت دخترا رو ضعیف و مردا رو زور گو و هر چی اونا گفتن باید چشم بگی نشون بدن و اخرش هم دختره قبول میکنه زور گویی اون مرتیکه رو

han
han
پاسخ به  کیانا
1 سال قبل

کاملا موافقم ، نویسنده های دختر شخصیت همجنس هاشون رو خرد می کنن و تو تمام رمان ها همیشه شخصیت اصلی زن ترسو بوده و گریه و زاری می کنه و مرده هم دست بزن داشته و اونو تحقیر می کنه و با همه اینا دختره هنوز عاشقشه ، کاری کردن که من اسم عشق میاد حالت تهوع می گیرم و اینقدر که پسرا رو هوسباز و سادیسمی نشون دادن از جنس مخالف بیزار شدم ، یعنی ما دختر قوی و پسر مهربون نداریم 🤔

سایه
سایه
1 سال قبل

عمه جونت😐😐رمانه یا معما🤔🤔

هیچکی
1 سال قبل

خواهر شوهر تو

رمانه داره کسشر میشه دیگ.

تو رو سننه قربونت برم؟
تو رو سننه قربونت برم؟
1 سال قبل

مانیا داراب دامون هومن مرواردید حاجی فرهنمند حاجی ملک شاهان هنگامه ازاده علیرضا یکی ا دوس دخترای ارسـ
خدافظ😂

پری
پری
پاسخ به  تو رو سننه قربونت برم؟
1 سال قبل

همه ی موارد😂👍

تو رو سننه قربونت برم؟
تو رو سننه قربونت برم؟
1 سال قبل

وقتی زارت تموم میشه من تا بخام اولشو بفهمم دیگه مغزی برام نمیمونه حدس بزنم اون کیع😑

Mehrimah
1 سال قبل

حس میکنم هومنه

حنا پسری در سایت های رمان
حنا پسری در سایت های رمان
1 سال قبل

من دیگ پشت دستمو داغ کردم و هیچ رمان آنلاینی رو نمیخونم…
شانس من دوتا رمان آنلاین شروع کردم عشق ممنوعه استاد و همین دلارای…
هر دوتا شونم ریدن
تا هفت پشتم رو نصیحت میکنم ک رمان آنلاین نخونن

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط حنا پسری در سایت های رمان
eli
eli
پاسخ به  حنا پسری در سایت های رمان
1 سال قبل

حالا این خوب شبی یک پارت رو میده اون عشق ممنوعه ارباب که الان داره میشه دو ماه یک پارتم جدید نداده

نامشخص
پاسخ به  حنا پسری در سایت های رمان
1 سال قبل

منم دوتا میخونم گلاویژ و دلارای ولی گلاویژ بازم خوبه طولانی میزاره روزی هم ۲ پارت

کراشم ارسلان
کراشم ارسلان
1 سال قبل

من فک کنم هومن باشه
شایدم یه دختر باشه یا دوست ارسلان باشه

اااا
اااا
1 سال قبل

وای تورو خدا این همه لفتش نده یا ۵تاپارت بزار یا پارتا‌رو زیاد کن نویسنده پیاما رو میخونی یا نه 😐😐😐😐

N.m
N.m
1 سال قبل

چرا احساس می کنم یه دختر که اومده به ارسلان سرویس بده و بره دلارام هم تا صبح گریه می کنه هی می که خاک تو سرت
ولی صبح مخشو انگار با اسید شستن چون
نه آدم می شه و نه ارسلان رو ول می کنه .

tara rahimi
tara rahimi
1 سال قبل

من میگم ارواح اموات نویسنده پشت درن اومدن بگن کم به ما فحش بدین این نویسنده ی ذلیل مرده پارت نمی‌دهد به ما چه 😂🤣🤣

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط tara rahimi
𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
پاسخ به  tara rahimi
1 سال قبل

🤣

tara rahimi
tara rahimi
1 سال قبل

اسمش ممد نیست 🤣

𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
عضو
1 سال قبل

البته اگر دلارای ۵ ، ۶ ماهه حاملس و کسی نفهمیده حتما خیلی چاقه که ارسلان چیزی نفهمیده 😂 چون تنها راهش همینه ،
ما داشتیم داخل اقوام طرف خیلی چاق بوده حاملم شده تازه ۷ ماهه ، هیچکس هیچی نفهمید ، حتی زمانیم که به دنیاش آورده بود میگفتن مطمئنی بچه ی خودته🤣

tara rahimi
tara rahimi
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
1 سال قبل

توی روحت آزاده 😂😂😂
تو باید رمان در ژانر طنز بنویسی لنتی 🤣

𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
پاسخ به  tara rahimi
1 سال قبل

🤣😂 حتماً

دیجی تلما😜
دیجی تلما😜
1 سال قبل

سپیده

پاسخ به دیجی تلما

 ۳۶ دقیقه قبل

فکر کنم فاطی اونو نوشت ارهه؟

۰

 پاسخ: چیو ؟؟ ن بخدا اصا ندیدم کی چی نوشته فقط خودم نوشتم و رفتم

سپیده
سپیده
پاسخ به  دیجی تلما😜
1 سال قبل

من اون تیکه اخر رو میگم ک نوشته بنظرتون کیه

P:z
P:z
1 سال قبل

به نظرتون کی میتونه باشه؟(*در آوردن ادای نویسنده با لحن بد و خنده دار منظورم از هموناست که ما دخترا وقتی عصبی میشیم از حرف یکی،اونجوری اداشو در میاریم😂😂
امیدوارم خوب گفته باشم و متوجه شده باشین*)
به نظر من داراب.هنگامه.پدر دلی.هومن.مروارید.علیرضا.وبیشتر از همه احساس میکنم آزاده باشه
اصن هر خری
به من چهههههه
خدایا چرا این رمان تموم نمیشه
هوففف
من غلط کنم دیگه یه رمان اینجوری رو شروع کنمممم😬😬😬

tara rahimi
tara rahimi
پاسخ به  P:z
1 سال قبل

عمه ی من پشت دره الکی حرف نزن 😒🤣

دسته‌ها

112
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x