آلپ ارسلان جوابش رو نداد
دلارای با سادگی پرسید:
_ اگه حامله بشم چی؟ سنگسارم میکنن به بچمونم میگن حروم زاده . تو رو هم شلاق میزنن
پقی زیر خنده زد :
_ چندسالت بود تو؟
دلارای جواب نداد
اگر می فهمید سن دلارای چه قدر پایین است…
_ با توام دلی . چندسالت بود؟ به علیرضا گفتم دختر تو سن و سال 22 تا 25 جور کنه . به تو نمی اومد حتی 18 داشته باشی
دلارای به دروغ انکار کرد :
_ دارم
_ نداشته باشی ام دیگه مهم نیست . آرام بخش بخور دردت آروم شه . فردا دوباره کنار گوش من زار بزنی زنگ میزنم علیرضا بیاد برت داره ببرت دیگم به نگهبان میگم رات نده
دلارای بغض کرده غرید :
_ با من اینطوری حرف نزن
_ یک ست شیک بپوش . دیگه نبینم میای پیش من اونا تنت باشه
گونه های دلارای قرمز شد :
_ باشه
_ رژلب و خط چشم اوکیه اما کرم پودر رو صورتت نباشه
_ باشه
_ حالا قطع کن!
دلارای ناخودگاه موبایل رو قطع کرد و نفس عمیقی کشید
بار اول از شدت درد زار زده بود و آلپ ارسلان عصبی از بهم خوردن شبش بدخلقی کرده بود
خواست استراحت کنه که ارسلان دوباره پیام داد :
_ test Pap smear dadi?
(تست پاپاسمیر دادی؟)
دلارای حتی نفهمید چی میگه!
_ چی؟!
اینبار فارسی نوشت :
_ تست پاپ اسمیر
دلارای خجالت کشید بگوید تابهحال اسم چنین تستی به گوشش نخورده است
گوگل را باز کرد و سرچ زد
صفحه که بالا آمد متن را با دقت خواند :
” در تست پاپ اسمیر سلولهایی از دهانه رحم جمع آوری می شود
پاپ اسمیر آزمایش غربالگری سرطان دهانه رحم است و معمولا همراه با معاینه لگن انجام می شود
در زنان بالای 30 سال این تست ممکن است همراه با تست ویروس پاپیلومای انسانی اختصار به آن ویروس HPV گفته می شود انجام شود
اچ پی وی یک عفونت ….”
ادامه اش را حتی نخواند …
ماتش برده بود
بهت زده موبایل را کنار تخت انداخت و بغضش منفجر شد
آلپارسلان خجالت کشیده بود آزمایش ایدز بخواهد؟!
از دلارایی که اولین مرد زندگی اش خود ارسلان بود؟!
چه راحت تهمت هرزگی زده بود…
میان هق هق هایش لب زد :
_ چنان مجنونت کنم که برای یک ثانیه بودنم التماس کنی ارسلان . اشکال نداره هرچی میخوای بتازون ، آزمایش ایدز بگیر و مثل یک دختر کثیف باهام رفتار کن ، اون روز که چشمات از عشقم کور شد نوبت منه….
***
” 20روزقبل ”
پشت در اتاق خواب الپارسلان ایستاده بود و قایمکی گوش میداد
_ یک ماه بیشتره رسیدم ایران ، یک هفتهاش که خانم پریود بودن ، پنج شش روزم عموت اینا اومده بودن نمیتونستی بیای ، حالا برنامه کیش ریختی؟ امشب گفتم ، خودتو نرسوندی شمارتو دوباره رو گوشیم نبینم عسل
دلارای لبش را زیر دندان گرفت
نرسیده دختر به خانهیشان دعوت میکرد؟
با خجالت فکر کرد دخترهارا برای چه کاری میخواهد
الپ ارسلان به هوای اینکه در خانه تنهاست صدایش را بالا برد :
_ دختر کمه که بخاطر دوشب عشق و حال دنبال تو راه بیوفتم بیام کیش؟
ارسلان بی خبر ازینکه دلارای مشغول گوش دادن است ادامه داد :
_ تخت من خالی نمیمونه . شمارتو دوباره ببینم رو صفحهی گوشیم اون روی سگم بالا میاد .اون وقت شاید هوس کنم شرت و سوتین زیرخوابمو پست کنم واسه باباش آره؟
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 3 / 5. شمارش آرا 2
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
همین طوری ادامه بده عالی