رمان دلارای پارت 241 - رمان دونی

 

 

 

 

دلارای بازوی ارسلان را گرفت اما با دیدن دست های زن که سمت قاب عکس نوزاد میرفت پاهایش از حرکت ایستاد

 

لب هایش لرزید و اشک چشمانش را خیس کرد

 

زن قاب عکس را مقابل چشمان آلپ‌ارسلان گرفت و غرش کرد

 

_ این جنین رو هشت سال پیش دنیا آوردم

وقتی به دنیا اومد دقیقا هم سن بچه شما بود

الان میره کلاس دوم

اسمش مهرساست

 

ارسلان از شدت حرص دندان روی هم فشرد و دلارای دست زخمی اش را مقابل دهانش گرفت

 

عکس نوزاد برهنه در اتاق عمل بود

 

زن قاب را مقابل چشمان ارسلان تکان داد

 

_ میبینیدش؟

یک بچه کامله!

نطفه نیست ، بچه‌ست بچه

روح داره ، درد و کامل حس میکنه مثل من و شما

 

آلپ‌ارسلان با خشم عکس را کنار زد

 

_ تمومش کن زنیکه

 

دلارای ضعف کرده از استرس بازویش را کشید

 

_ ارسلان توروخدا

 

ارسلان سمت در هلش داد

 

_ برو بیرون بجنب

تمام بدبختی‌های من زیر سر توئه مارمولکه

 

 

 

 

 

 

 

 

 

قبل از بسته شدن در جمله‌ی زن پاهای دلارای را خشک کرد

 

_ شما میدونید غیرقانونی چطور بچه رو سقط میکنن؟

تو رَحِم تیکه تیکه‌اش میکنن!

 

آلپ‌ارسلان پلک هایش را روی هم فشرد

 

سمت زن برمی‌گشت و چنان بلایی سرش می‌آورد که سونوگرافی دلارای آخرین سونوگرافی عمرش شود

 

اما دلارای چه؟

دخترک تقریبا میان دستانش از ترس و اضطراب از حال رفته بود

 

زن را می‌توانست خفه کند اما تا آن زمان با چند جمله دیگر بیشتر دخترک را به وحشت می‌انداخت

 

همین حالا هم راه درازی داشت تا بتواند راضی اش کند

 

تلاش کرد خودش هم حتی برای یک ثانیه به تکه تکه شدن لخته خونی که در ذهنش با اسم اهورا ثبت شده بود فکر نکند!

 

در را با شدت بهم کوبید و دست دلارای را سمت آسانسور کشید

 

لب های دخترک سفید شده و چشمانش سرخ بود

 

وارد آسانسور شدند که با التماس به ارسلان خیره شد و دهان باز کرد تا حرفی بزند که او غرید

 

_ هیش … هیش

دهنت بازشه تضمین نمیدم همینجا دندوناتو نیارم پایین

واسه امشبم بسه

 

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.7 / 5. شمارش آرا 15

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان هایکا به صورت pdf کامل از الناز بوذرجمهری

  خلاصه رمان:   -گفته بودم بهت حاجی! گفته بودم پسرت بیماری لاعلاج داره نکن دختررو عقدش نکن.. خوب شد؟ پسرت رفت سینه قبرستون و دختر مردم شد بیوه! حاجی که تا آن لحظه سکوت کرده با حرف سبحان از جایش بلند شد و رو به روی پسرکش ایستاد.. -خودم کم درد دارم که با این حرفات مرهم میزاری روش؟

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بی مرزی pdf از مهسا زهیری

  خلاصه رمان:       بی مرزی درباره دختری به اسم شکوفه هستش که پس از ۵ سال تبعید توسط پدر ثروتمندش حالا به تهران بازگشته و عامل اصلی این‌تبعید را پسرخوانده پدر و خود پدر میدونه او در این‌بازگشت می‌خواهد انتقام دوران تبعیدش و عشق ممنوعه اش را بگیرد و مبارزه اش را از همون ابتدای ورود به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نبض خاموش از سرو روحی

    خلاصه رمان :   گندم بیات رزیدنت جراح یکی از بیمارستان های مطرح پایتخت، پزشکی مهربان و خوش قلب است. دکتر آیین ارجمند نیز متخصص اطفال پس از سالها دوری از کشور و شایعات برای خدمت وارد بیمارستان میشود. این دو پزشک جوان در شروع دلداگی و زندگی مشترک با مشکلات عجیب و غریبی دست و پنجه نرم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شاپرک تنها

    خلاصه رمان:             روشنا بعد از ده سال عاشقی روز عروسیش با آرمین بدون داماد به خونه پدری برمیگرده در اوج غم و ناراحتی متوجه غیبت خواهرش میشه و آه از نهادش بلند میشه. به هم خوردن عروسیش موجب میشه، رازهایی از گذشته برملا شه رازهایی که تاوانش را روشنا با تموم مظلومیت

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عاصی

    خلاصه رمان:         در انتهای خیابان نشسته ام … چتری از الیاف انتظار بر سر کشیده ام و … در شوق دیدنت … بسیار گریسته ام … به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0 تا الان رای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گیتاریست شرور به صورت pdf کامل از ماه پنهان و هانیه ثقفی نیا

    خلاصه رمان :   داستان درباره دختری به اسم فرنوشه که شب عروسیش، بی رحمانه مورد تجاوز گیتاریست شیطان پرستی قرار میگیره و خانوادش اونو از خودشون میرونن. درنهایت فرنوش مجبور میشه به عقد اون مرد مرموز دربیاد ولی با آشکار شدن رازهای زیادی به اجبار پا به دنیایی میذاره که به سختی ازش فرار کرده بوده و

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
55 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
اااوووووووووومم نفهمیدم اسممو چی بزنم
اااوووووووووومم نفهمیدم اسممو چی بزنم
2 سال قبل

من یکی که فقط برا کامنتاش میام ناموسن خیلی حال میکنم باهاتون😂🖐

دکتر ماما دلی
دکتر ماما دلی
2 سال قبل

خوشم میاد بچه ها همه مدرک قهوه ای کردن و دارن 😂

یلدا
یلدا
2 سال قبل

پارت جدید؟

ثنا
ثنا
2 سال قبل

خب چرا؟
واسه سه خط دوروز صبر میکنیم 😐

ثنا
ثنا
2 سال قبل

کی میاد؟

بیا منو محو کن خدا
بیا منو محو کن خدا
2 سال قبل

یعنی چی :/

Gn🧸
Gn🧸
2 سال قبل

چون پارت ها سریعتر گذاشته نمی شن ارسلان آدم بده شده یکم صبر کنید معلومه هنوز از رمان هیچی نمی دونیم توی یک ماه اخیر فقط نفرت های اوایل رابطه اشونو دیدیم بعد تو این مدت تو ذهنمون اونو هیولا کردیم به خاطر کسی که پارت ها رو میزاره ارسلان شده هیولا پارت های جدید بیاد غوغا سر میگیره

لیسا لاور
لیسا لاور
2 سال قبل

چ عوضیه این پسره….اه 🙄  نچسب و دوست نداشتنی….. بار خدایا چشمای دلارای رو باز کن ببینه عاشق یه هیولا شده

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط لیسا لاور
ازهار
ازهار
2 سال قبل

ایشون نویسنده نیستن فقط پارت گذاری میکنن نمیدونم چرا اینقدر دیر میزاره اخخخخ دق کردم اخه دوهفته تو مطب سنوگرافی😒😆این رمان قدیمیه چون بعضی ازکانالا زودتر پارت میزارن وجلوترن فقط کاملش نیست هرچی گشتم پیدا نکردم

تورو سننه قربونم بری
تورو سننه قربونم بری
2 سال قبل

دقت کردیـن قبلا که یک روز در میون پارت میزاشت چقد شاکی بودیم که چراااا اینقد حجم پارتش کم بودد حالا کم کم شده سه روز در میونن ناموصااااا همینطوری پیش بریم ماهی ی پارت کم حجم میزارهه دارم ب این فک میکنم که قبل از این که بمیرم برم ب یکی بگم که پارتارو چک کنه تا شبای جمعه بیام به خابش اوضاع رمانو چک کنم 🥴و همینطوری نسل ب نسل

نمیدونم
نمیدونم
2 سال قبل

خب بسلامتی بعد پنج تا پارت از مطب اومدن بیرون

صلواتتتتتتت😑📿

پری
پری
2 سال قبل

تف به این پارت گذاری خودم ادامه میدادم رمانو تا حالا صد بار تموم شده بود و به چاپ رسیده بود

mehr58
mehr58
2 سال قبل

یا خدا ارسلان هیولا می شود 😐 

Maryam
Maryam
2 سال قبل

مسخرس واقعا با همگیتون موافقم  😑 

باران
باران
2 سال قبل

چهار روز. درگیری ذهنی برای سنوگرافی دلی هرکی بود زایده بود والا😡

Rasha
Rasha
2 سال قبل
پاسخ به  باران

همین والااا

نمیدونم
نمیدونم
2 سال قبل
پاسخ به  باران

بخداااااااا

نگارم
نگارم
2 سال قبل

مثلا بین هر خط 20 متر فاصله گذاشتی یعنی میخوای بگی زیاده تور به امام حسین قسم چهارتا پارت درست حسابی بزار الان تا دوهفته تو اسانسورن بعدش میرن دم در خو تند جمعش کن و اینک ارسلان واقعا خیلی داری بی احساس نشون میدی دیگه بستع 😐

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط نگارم
دکتر ماما دلی
دکتر ماما دلی
2 سال قبل

منتظرم نویسنده رو مورد عنایت قرار بدین 😂

نمیدونم
نمیدونم
2 سال قبل

شروع کردین بگید منم بیام👩🏻‍🦯🕳

....
....
2 سال قبل

مادرصلواتی مادر…مادر….لیاقت فشم نداری آبروی هرچی نوسینده رفته بروبشین مشقات روبنویس بی لیاقت هرچی حرف بارت میکنیم آدم نمیشی یکی بره توروآدم کنه نه ارسلان رو خرمغز

نازنین
نازنین
2 سال قبل

من که دیگه نمیخونمش
به بقیه هم توصیه میکنم نخونن
با اینکه رمان قشنگیه و نویسنده خیلی زیبا لحظات رو توصیف میکنه
ولی اصلا خواننده و دنبال کننده رو درک نمیکنه و ارزشی برای ما قائل نیست که بعد از سه روز همچین پارتی رو گذاشته.

Zahra...
Zahra...
2 سال قبل
پاسخ به  نازنین

سال ها بعد در کنار بچه ها نوه ها باید بشینیم سرچ کنیم دلارای تا بلاخره ببینیم دلارای بچه رو بدنیا آورده

بقیشم اون دنیا دیگه کفاف نمیده عمرمون

نفس
نفس
2 سال قبل

من خود این رمان پیر و کور شدم موهام سفید شد:/😂

پارمیدا
پارمیدا
2 سال قبل

الان چی چیشد خدایی کی فهمید
چند روز علاف این بودیم که به آسانسور 🤔 🤔 🤔 🤔

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط پارمیدا
RAHA
RAHA
2 سال قبل

چس مثقال نوشته بعد ب عنوان پارت ۲۴۱ ثبت کرده اینو اصلا اسمش نمیشه گذاشت پارت اگر مشکل داری نمی تونی بنویسی خب بیا بگو…. مارو انقدر علاف رمانت نکن

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط deli3613
باران
2 سال قبل
پاسخ به  RAHA

نکته: چس مثقال چیست؟ واحدی برای اندازه گیری پارتهای رمان دلارای

نمیدونم
نمیدونم
2 سال قبل
پاسخ به  باران

فتبارک الاه احسن الخالقین
داری حیف میشی تو ابن مملکت خاهر یا برادرم🫂😂

باران
2 سال قبل
پاسخ به  نمیدونم

اره حیفم من 🥺 💔 😂
خواهرهستم 🦋 🙂

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط باران
بال
بال
2 سال قبل

چرا اینقدر کم ؟؟؟🙄😐😐😐
واقعا این چه طرز پارت گذاشتن بعد دوسه روز میایم میبینیم دوتا خط بیشتر ننوشته

/؟حا
/؟حا
2 سال قبل

ریدم تو رمان🙂🙂🙂

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط /؟حا
دسته‌ها
55
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x