رمان دلارای پارت 269 - رمان دونی

 

 

 

 

برای صدمین بار پوشکش را چک کرد و طوری که پرستار یادش داده بود آروغش را گرفت

 

هوا روشن شده بود که دخترک از شدت گریه بی حال شد و چشمانش روی هم افتاد

 

بالاخره بعد از ساعت ها جرات کرد بنشیند اما پلک های هاوژین لرزید

 

ترسیده دوباره بلند شد و اینبار به دیوار تکیه داد

 

درد شکم و کمرش کم کم جانش را میگرفت اما اهمیت نداد

 

هیچ زمان فکر نمیکرد بتواند ایستاده بخوابد اما آن شب توانست!

 

همانطور که هاوژین در آغوشش بود سرش را به دیوار نم زده تکیه داد و برای دقایقی طولانی چشم بست

 

رویا بود

دخترک میان دست های آلپ‌ارسلان می‌خندید

موهایش خرگوشی بسته شده بود و بلند قهقهه می‌زد

 

کمی آن طرف تر پدرش و حاج خانم بودند

 

با لبخند نگاهش می‌کردند

 

آرام لب زد

 

_ دلم براتون تنگ شده

 

انگار صدایش را نشنیدند

 

مروارید بود

حتی هومن و داراب

 

همه شاد بودند و هيچکس او را به یاد نداشت….

 

*

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

گیلاس شراب را سر کشید و دست هایش را لبه استخر خانه‌ی علیرضا گذاشت

 

گرمای آب حس خوبی داشت اما او کلافه بود

 

ماه ها بود کلافگی اش تمام نمی‌شد

 

سعی داشت انکار کند اما آلپ‌ارسلان ملک‌شاهان دلتنگ بود!

 

دلتنگ و عصبی ، پر از خشم و البته اشتیاق

 

خشم از دلارای

 

اشتیاق برای دیدن بچه‌ای که می‌دانست حال پنج ماهه است

 

و کمی دلتنگ

دلتنگ همان چند شب کنار دلارای با شکم برآمده اش خوابیدن

 

دستی ظریف از پشت سر مشغول ماساژ دادن شانه های برهنه اش شد

 

ابرو درهم کشید و مچ دست دخترانه را گرفت

 

از پوستش فاصله داد و غرید

 

_ اینجا چیکار داری؟

 

دخترک غریبه بود

 

لوند و پر از ناز

 

با لب هایی برآمده و ژل زده اما چشم و ابروی مشکی زیبا

 

اولین بار بود او را می‌دید!

 

_ علی گفت بیام

سر بزنم ببینم نوشیدنی نمیخوای

 

 

 

 

 

 

آلپ‌ارسلان پوزخند زد

 

دخترک مایو دو تکه قرمز به تن داشت

 

فندکش را از لبه استخر چنگ زد و بسته سیگار را از میان گیلاس های نوشیدنی و ظرف های میوه آرایی شده برداشت

 

_ برو بهش بگو آلپ‌ارسلان باهات تعارف نداره

اگر چیزی بخواد میگه

 

کامی از سیگار گرفت و سمت دخترک برگشت

 

پوزخند زد و همانطور که دود سیگار را در صورتش بیرون میفرستاد ادامه داد

 

_ چه شراب ، چه دختر خراب!

 

دخترک برای ثانیه ای مات ماند

 

صورتش از خشم سرخ شد اما انگار قبلا دستورات به او داده شده بود که به سختی لبخند زد

 

_ چه بداخلاق!

برای دعوا نیومدم که خوشتیپ!

 

آلپ‌ارسلان خودش را عقب کشید و لبه استخر تکیه داد

 

به شورت مایویی که به پا داشت اشاره زد و با تمسخر پرسید

 

_ تیپ و پسندیدی؟

 

دخترک لبخند زد

 

خودش را جلو کشید و گیلاس دهن زده‌ی ارسلان را برداشت

 

_ قبلا زیاد تو مهمونیا دیدمت پسرحاجی!

 

ارسلان پوزخند زد

 

دلارای هم پسرحاجی صدایش میزد…

 

 

 

 

 

 

 

دخترک خودش را در آغوشش جا داد و شراب را به لبش چسباند

 

ناخواسته جرعه ای نوشید و بعد لب های دخترک روی لب هایش قرار گرفت

 

مشروب را از دهان او نوشید و دستش را روی سینه برهنه اش هل داد

 

سعی کرد فراموش کند

 

تلاش کرد از یاد ببرد دلارای فرهمندی وجود دارد و یا حتی اهورا ملک‌شاهان اما نشد!

 

شاید باید اتاق بچه ای که دلارای در خانه اش درست کرده بود را نابود می‌کرد!

 

دخترک را عقب هل داد و موهای کوتاه خودش را چنگ زد

 

با پرشی از استخر بیرون آمد و بی توجه به حضور دخترک مایواش را از پا درآورد

 

برهنه چندین دقیقه زیر دوش آب سرد ایستاد و بعد بی اعتنا به نگاه خیره‌ی دخترک حوله ای دور کمرش پیچید و سمت خانه رفت

 

علیرضا روی کاناپه لم داده بود و دختری در آغوشش بود

 

با دیدن آلپ‌ارسلان همانطور که می ایستاد سوت زد و روی شانه اش کوبید

 

_ چندوقته نرفتی رو کار خروس شدی داداش!

ده دقیقه هم نشد

 

ارسلان عصبی دستش را کنار زد

 

_ جای دختر پیدا کردن واسه من کاری که گفتم رو انجام بده

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان در پناه آهیر
رمان در پناه آهیر

خلاصه رمان در پناه آهیر افرا… دختری که سرنوشتش با دزدی که یک شب میاد خونشون گره میخوره… و تقدیر باعث میشه عاشق مردی بشه که پناه و حامی شده براش.. عاشق آهیر جذاب و مرموز !     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 /

جهت دانلود کلیک کنید
رمان میان عشق و آینه

  دانلود رمان میان عشق و آینه خلاصه : کامیار پسر خشن که با نقشه دختر عمه اش… برای حفظ آبرو مجبور میشه عقدش کنه… ولی به خاطر این کار ازش متنفر میشه و تصمیم میگیره بعد از ازدواج انقدر اذیت و شکنجه اش کنه تا نیاز مجبور به طلاق شه و همون شب اول عروسی… به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان چشم های وحشی روژکا به صورت pdf کامل از گیلدا تک

      خلاصه رمان:   دختری به نام روژکا و پسری به نام فرهمند پارسا… دخترمون بسکتبالیسته، همزمان کتاب ترجمه میکنه و دانشگاه هم میره پسرمون استاد دانشگاهه     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2 تا الان رای نیامده!

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سکوت سایه ها pdf از بهاره شریفی

  خلاصه رمان :       رمان حاضر در دو زمان حال و گذشته داستان زندگی و سرگذشت و سرنوشت دختری آرام، مهربان و ترسو به نام عارفه و پسری مغرور و یکدنده به نام علی را روایت می کند. داستان با گروهی از دانشجویان که مجمعی سیاسی- اجتماعی و….، به اسم گروه آفتاب به سرپرستی سید علی، در

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تریاق pdf از هانی زند

خلاصه رمان : کسری فخار یه تاجر سرشناس و موفقه با یه لقب خاص که توی تموم شهر بهش معروفه! عالی‌جناب! شاهزاده‌ای که هیچ‌کس و بالاتر از خودش نمی‌دونه! اون بی رقیب تو کار و تجارته و سرد و مرموز توی روابط شخصیش! بودن با این مرد جدی و بی‌رقیب قوانین خاص خودش‌و داره و تاحالا هیچ زنی بیشتر از

جهت دانلود کلیک کنید
رمان عشق صوری پارت 24
دانلود رمان خفقان

    خلاصه رمان:         دوروز به عروسیم مونده و باردارم عروسی که نمیدونه پدر بچه اش کیه دست میزارم روی یه ظالم،ظالمی که… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 2.8 / 5. شمارش آرا 5 تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
23 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
هوف
هوف
1 سال قبل

پارت بزار🥲

K.m
K.m
1 سال قبل

اوکی 270تا پارت گذاشتین از این رمان کسیی چیزی نمیگه ک و مشکلی نداریم ما فقط گفتیم ک پارت گذاری روی تایم خودش باشه هروز ی پارتم بزاره همه راضی هستیم و اینکه اینجا سایت گذاشتید ک ما نظرمون رو به نویسنده و ادمین اقا و خانوم دیگ بزنیم نیومدیم ک دعوا رمان قشنگیه دوست داریم بدونیم تهش چی میشه و اینکه با دیر پارت گذاشتن طرفدار رمان رو از دست میدید ی نفرم ینفره من خودم بشخصه چندبار از تلگرام و روببکا و هرجایی ک این رمان هست لفت دادم ولی بازم اومدم ک بخونم اول تو تلگرام میخونم بعد میام گوگل میخونم میگم شاید ی پارت اضافی گذاشتید اینجا و درضمن بله ما هیچ هزینه ای نمیکنیم فقط میخونیم و نظر شخصیمون رو شر میکنیم

هکر قلبشم
هکر قلبشم
1 سال قبل

دیگه پارت نمیذاری؟

سحر
سحر
1 سال قبل

سلام دوستان چند تا رمان خوب معرفی کنید بهم

نوشین
نوشین
1 سال قبل

وقتی ارسلان اینطور دنبال دلی اومده دلی برای یکبار هم ک شده احمق نباشه برگرده آخه دلش برای بچه بدبختش بسوزه یکم و احتمالا دلی بمیره هم با توجه ب رمان هم ویدئو

مریم
مریم
1 سال قبل

از این پارت مشخصه که دلارای فراموش میشه مخصوصا که خوابی که دیده ،دخترش رو شاید به دلایل مشکلات مالی بی پولی ومریضی که هر دو دارند،بچه رو به ارسلان میسپاره وخودش گم وگور میشه،،،،وادامه داستان یا دلارای به کمک کسی سرپا میشه ادامه تحصیل میده یا برعکس در تنهایی وبی کسی جوانیش تباه میشه

شمیم
شمیم
1 سال قبل

پارت دیر به دیر میاد اعتراض میکنین زود بیاد اعتراض میکنین همش عجله و اعتراض خب دیر پارت گذاری جا داره و اینکه میگید زودتر تموم بشه یعنی چی؟ نویسنده باید تو دو تا پارت بگه یه دلارابود و ارسلان با هم دوست شدن بعد قهر کردن بعد ازدواج؟
به قول دوستمون اذیت میشین نخونین مجبور که نیستین خرج هم که نکردین

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط شمیم
Nazanin
Nazanin
1 سال قبل
پاسخ به  شمیم

اره واقعا بیچاره نویسنده هرکار میکنه ایراد میگیرن رمانش خیلی هم قشنگه من که عاشقشم هر روز میام نگا میکنم ببینم پارت گذاشته یا نه

کسی کل عمرشو صرف این رمان کرد
کسی کل عمرشو صرف این رمان کرد
1 سال قبل
پاسخ به  Nazanin

نه آخه مشکل اینه همون نویسنده ی بیچاره ای که میگی هیچ گوهی نمیخوره که حتی ایراد بگیریم ازش🌚🤌

رضا
رضا
1 سال قبل

دقیقا همینه ک میگی اگر زود ب زود بذاره ک مریض نیستم ایراد بگیریم ماهی ی بار دو خط می‌ذاره والا برا صدقه هم حساب کنی کنه😀😀

....
....
1 سال قبل
پاسخ به  شمیم

ما تقریبا یه ساله که داریم این رمانو می خونیم من رمان های انلاین زیادی رو خوندم ولی نویسندش سر موقع پرت داده و اینجوری ما رو علاف خودش نکرده
الان که موضوع رمانو فهمیدیم برامون جذابه که ببینیم چطوری تموم می شه نمی تونیم بعد یه سال خوندن ولش کنیم کاش نویسنده هم یه ذره درک داشت سر تایم پارت می داد نه اینکه یه پارت بده پارت بعد بشه برای دو هفته دیگه
مگه نه اینکه احترام متقابله وقتی نویسنده به ما احترام نمی زاره چرا ما نباید اعتراض کنیم

....
....
1 سال قبل
پاسخ به  شمیم

به نظرت ۲۶۸ تا پارت کمه که می یای می گی تو دوتا پارت جمعش کنه؟
اگه نویسنده از اولش پارت طولانی تر داده بود و رو تایم کار می کرد الان رمانش تموم شده بود ما هم یه سال علاف نبودیم اگه برمی گشتم عقب هیچ وقت این رمان چرت و نمی خوندم الانم دیگه نمی خوام بخونم وقتی یه کسی که اسم خودشو می زاره نویسنده به ما ها احترام نمی زاره که حداقل سر یه تایم مشخص پارت بده به نظرم اصلا نباید رمانش و خوند

....
....
1 سال قبل
پاسخ به  شمیم

به نظرت ۲۶۹ تا پارت کمه که می گی تو دوتا پارت باید جمش کنه؟
اگه نویسنده پارتاش طولانی تر بود و رو تایم کار می کرد الان این رمان تموم شده بود ما هم یه سال علاف نبودیم
به نظرم اصلا ارزش خوندن نداره نه بخواطر موضوع رمان بخواطر اینکه اون کسی که اسم خودشو گذاشته نویسنده یه ذره ارزش برا ما قائل نشد که حداقل سر یه تایم مشخص پارت بده

Yas
Yas
1 سال قبل

میشه اینقدر اعتراض نکنید
اگه اینقدر اذیتید این رمانو نخونید کسی مجبورتون نکرده بخونید هی هر دفعه هم بیاید فاز منفی بدید شکایت کنید که چرا کمه چرا فلانه چاا واقعا اینقدر از همه چی شاکیین بیخیال بابا

امیر سالار
امیر سالار
1 سال قبل
پاسخ به  Yas

خف کار کن بابا

نانا
نانا
1 سال قبل

خستمون کردی دیگ

ب تو چ:/
ب تو چ:/
1 سال قبل

دیگه یادم نمیاد کی ب کیه اصلا ارسال کیه علیرضا کیه

امیر سالار
امیر سالار
1 سال قبل
پاسخ به  ب تو چ:/

دمت گرم حاجی تا نویسنده هم والا یادش رفته که به علیرضا گفته بود اتاق خواب بچه رو خالی کنه بعد الان میگه اتاق خواب بچه همینطوری مونده

F.S
F.S
1 سال قبل

من دیگه حرفی ندارم باشه برای بعدا😐✋

Maral
Maral
1 سال قبل

واقعا مزخرفی این چه پارت گذاریه

هاکان
هاکان
1 سال قبل

ادمین اگه این رمان قراره پارت گذاریش این باشه و معلومم نشه کی تموم میشه خودت یک لطفی کن دیگه نزارش

هر چی که دوست داری
هر چی که دوست داری
1 سال قبل

تکبیر پارت جدید اومد بلاخره

Miray
Miray
1 سال قبل

نویسنده جان جدت زود تموم کن این رمانو الان یکسالههههه بنده خدا

دسته‌ها
23
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x