برای صدمین بار پوشکش را چک کرد و طوری که پرستار یادش داده بود آروغش را گرفت
هوا روشن شده بود که دخترک از شدت گریه بی حال شد و چشمانش روی هم افتاد
بالاخره بعد از ساعت ها جرات کرد بنشیند اما پلک های هاوژین لرزید
ترسیده دوباره بلند شد و اینبار به دیوار تکیه داد
درد شکم و کمرش کم کم جانش را میگرفت اما اهمیت نداد
هیچ زمان فکر نمیکرد بتواند ایستاده بخوابد اما آن شب توانست!
همانطور که هاوژین در آغوشش بود سرش را به دیوار نم زده تکیه داد و برای دقایقی طولانی چشم بست
رویا بود
دخترک میان دست های آلپارسلان میخندید
موهایش خرگوشی بسته شده بود و بلند قهقهه میزد
کمی آن طرف تر پدرش و حاج خانم بودند
با لبخند نگاهش میکردند
آرام لب زد
_ دلم براتون تنگ شده
انگار صدایش را نشنیدند
مروارید بود
حتی هومن و داراب
همه شاد بودند و هيچکس او را به یاد نداشت….
*
گیلاس شراب را سر کشید و دست هایش را لبه استخر خانهی علیرضا گذاشت
گرمای آب حس خوبی داشت اما او کلافه بود
ماه ها بود کلافگی اش تمام نمیشد
سعی داشت انکار کند اما آلپارسلان ملکشاهان دلتنگ بود!
دلتنگ و عصبی ، پر از خشم و البته اشتیاق
خشم از دلارای
اشتیاق برای دیدن بچهای که میدانست حال پنج ماهه است
و کمی دلتنگ
دلتنگ همان چند شب کنار دلارای با شکم برآمده اش خوابیدن
دستی ظریف از پشت سر مشغول ماساژ دادن شانه های برهنه اش شد
ابرو درهم کشید و مچ دست دخترانه را گرفت
از پوستش فاصله داد و غرید
_ اینجا چیکار داری؟
دخترک غریبه بود
لوند و پر از ناز
با لب هایی برآمده و ژل زده اما چشم و ابروی مشکی زیبا
اولین بار بود او را میدید!
_ علی گفت بیام
سر بزنم ببینم نوشیدنی نمیخوای
آلپارسلان پوزخند زد
دخترک مایو دو تکه قرمز به تن داشت
فندکش را از لبه استخر چنگ زد و بسته سیگار را از میان گیلاس های نوشیدنی و ظرف های میوه آرایی شده برداشت
_ برو بهش بگو آلپارسلان باهات تعارف نداره
اگر چیزی بخواد میگه
کامی از سیگار گرفت و سمت دخترک برگشت
پوزخند زد و همانطور که دود سیگار را در صورتش بیرون میفرستاد ادامه داد
_ چه شراب ، چه دختر خراب!
دخترک برای ثانیه ای مات ماند
صورتش از خشم سرخ شد اما انگار قبلا دستورات به او داده شده بود که به سختی لبخند زد
_ چه بداخلاق!
برای دعوا نیومدم که خوشتیپ!
آلپارسلان خودش را عقب کشید و لبه استخر تکیه داد
به شورت مایویی که به پا داشت اشاره زد و با تمسخر پرسید
_ تیپ و پسندیدی؟
دخترک لبخند زد
خودش را جلو کشید و گیلاس دهن زدهی ارسلان را برداشت
_ قبلا زیاد تو مهمونیا دیدمت پسرحاجی!
ارسلان پوزخند زد
دلارای هم پسرحاجی صدایش میزد…
دخترک خودش را در آغوشش جا داد و شراب را به لبش چسباند
ناخواسته جرعه ای نوشید و بعد لب های دخترک روی لب هایش قرار گرفت
مشروب را از دهان او نوشید و دستش را روی سینه برهنه اش هل داد
سعی کرد فراموش کند
تلاش کرد از یاد ببرد دلارای فرهمندی وجود دارد و یا حتی اهورا ملکشاهان اما نشد!
شاید باید اتاق بچه ای که دلارای در خانه اش درست کرده بود را نابود میکرد!
دخترک را عقب هل داد و موهای کوتاه خودش را چنگ زد
با پرشی از استخر بیرون آمد و بی توجه به حضور دخترک مایواش را از پا درآورد
برهنه چندین دقیقه زیر دوش آب سرد ایستاد و بعد بی اعتنا به نگاه خیرهی دخترک حوله ای دور کمرش پیچید و سمت خانه رفت
علیرضا روی کاناپه لم داده بود و دختری در آغوشش بود
با دیدن آلپارسلان همانطور که می ایستاد سوت زد و روی شانه اش کوبید
_ چندوقته نرفتی رو کار خروس شدی داداش!
ده دقیقه هم نشد
ارسلان عصبی دستش را کنار زد
_ جای دختر پیدا کردن واسه من کاری که گفتم رو انجام بده
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 5
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
پارت بزار🥲
اوکی 270تا پارت گذاشتین از این رمان کسیی چیزی نمیگه ک و مشکلی نداریم ما فقط گفتیم ک پارت گذاری روی تایم خودش باشه هروز ی پارتم بزاره همه راضی هستیم و اینکه اینجا سایت گذاشتید ک ما نظرمون رو به نویسنده و ادمین اقا و خانوم دیگ بزنیم نیومدیم ک دعوا رمان قشنگیه دوست داریم بدونیم تهش چی میشه و اینکه با دیر پارت گذاشتن طرفدار رمان رو از دست میدید ی نفرم ینفره من خودم بشخصه چندبار از تلگرام و روببکا و هرجایی ک این رمان هست لفت دادم ولی بازم اومدم ک بخونم اول تو تلگرام میخونم بعد میام گوگل میخونم میگم شاید ی پارت اضافی گذاشتید اینجا و درضمن بله ما هیچ هزینه ای نمیکنیم فقط میخونیم و نظر شخصیمون رو شر میکنیم
دیگه پارت نمیذاری؟
سلام دوستان چند تا رمان خوب معرفی کنید بهم
وقتی ارسلان اینطور دنبال دلی اومده دلی برای یکبار هم ک شده احمق نباشه برگرده آخه دلش برای بچه بدبختش بسوزه یکم و احتمالا دلی بمیره هم با توجه ب رمان هم ویدئو
از این پارت مشخصه که دلارای فراموش میشه مخصوصا که خوابی که دیده ،دخترش رو شاید به دلایل مشکلات مالی بی پولی ومریضی که هر دو دارند،بچه رو به ارسلان میسپاره وخودش گم وگور میشه،،،،وادامه داستان یا دلارای به کمک کسی سرپا میشه ادامه تحصیل میده یا برعکس در تنهایی وبی کسی جوانیش تباه میشه
پارت دیر به دیر میاد اعتراض میکنین زود بیاد اعتراض میکنین همش عجله و اعتراض خب دیر پارت گذاری جا داره و اینکه میگید زودتر تموم بشه یعنی چی؟ نویسنده باید تو دو تا پارت بگه یه دلارابود و ارسلان با هم دوست شدن بعد قهر کردن بعد ازدواج؟
به قول دوستمون اذیت میشین نخونین مجبور که نیستین خرج هم که نکردین
اره واقعا بیچاره نویسنده هرکار میکنه ایراد میگیرن رمانش خیلی هم قشنگه من که عاشقشم هر روز میام نگا میکنم ببینم پارت گذاشته یا نه
نه آخه مشکل اینه همون نویسنده ی بیچاره ای که میگی هیچ گوهی نمیخوره که حتی ایراد بگیریم ازش🌚🤌
دقیقا همینه ک میگی اگر زود ب زود بذاره ک مریض نیستم ایراد بگیریم ماهی ی بار دو خط میذاره والا برا صدقه هم حساب کنی کنه😀😀
ما تقریبا یه ساله که داریم این رمانو می خونیم من رمان های انلاین زیادی رو خوندم ولی نویسندش سر موقع پرت داده و اینجوری ما رو علاف خودش نکرده
الان که موضوع رمانو فهمیدیم برامون جذابه که ببینیم چطوری تموم می شه نمی تونیم بعد یه سال خوندن ولش کنیم کاش نویسنده هم یه ذره درک داشت سر تایم پارت می داد نه اینکه یه پارت بده پارت بعد بشه برای دو هفته دیگه
مگه نه اینکه احترام متقابله وقتی نویسنده به ما احترام نمی زاره چرا ما نباید اعتراض کنیم
به نظرت ۲۶۸ تا پارت کمه که می یای می گی تو دوتا پارت جمعش کنه؟
اگه نویسنده از اولش پارت طولانی تر داده بود و رو تایم کار می کرد الان رمانش تموم شده بود ما هم یه سال علاف نبودیم اگه برمی گشتم عقب هیچ وقت این رمان چرت و نمی خوندم الانم دیگه نمی خوام بخونم وقتی یه کسی که اسم خودشو می زاره نویسنده به ما ها احترام نمی زاره که حداقل سر یه تایم مشخص پارت بده به نظرم اصلا نباید رمانش و خوند
به نظرت ۲۶۹ تا پارت کمه که می گی تو دوتا پارت باید جمش کنه؟
اگه نویسنده پارتاش طولانی تر بود و رو تایم کار می کرد الان این رمان تموم شده بود ما هم یه سال علاف نبودیم
به نظرم اصلا ارزش خوندن نداره نه بخواطر موضوع رمان بخواطر اینکه اون کسی که اسم خودشو گذاشته نویسنده یه ذره ارزش برا ما قائل نشد که حداقل سر یه تایم مشخص پارت بده
میشه اینقدر اعتراض نکنید
اگه اینقدر اذیتید این رمانو نخونید کسی مجبورتون نکرده بخونید هی هر دفعه هم بیاید فاز منفی بدید شکایت کنید که چرا کمه چرا فلانه چاا واقعا اینقدر از همه چی شاکیین بیخیال بابا
خف کار کن بابا
خستمون کردی دیگ
دیگه یادم نمیاد کی ب کیه اصلا ارسال کیه علیرضا کیه
دمت گرم حاجی تا نویسنده هم والا یادش رفته که به علیرضا گفته بود اتاق خواب بچه رو خالی کنه بعد الان میگه اتاق خواب بچه همینطوری مونده
من دیگه حرفی ندارم باشه برای بعدا😐✋
واقعا مزخرفی این چه پارت گذاریه
ادمین اگه این رمان قراره پارت گذاریش این باشه و معلومم نشه کی تموم میشه خودت یک لطفی کن دیگه نزارش
تکبیر پارت جدید اومد بلاخره
نویسنده جان جدت زود تموم کن این رمانو الان یکسالههههه بنده خدا