رمان دلارای پارت 284 - رمان دونی

 

 

 

 

 

روی زمین سردخانه‌ی کوچک نشسته بود

 

زانوهایش را در آغوش کشیده و سرش را رویشان گذاشته بود

 

گونه اش از سیلی محکم جمیله می‌سوخت

 

سرما هر لحظه عذاب آورتر میشد

 

صدای یخچال های بزرگ و سردکننده های داخل دیوار آزار دهنده بود

 

نزدیک ظهر بود که جمیله آمد

 

هاوژین را در آغوش داشت و صورتش درهم بود اما چه اهمیتی داشت؟

 

دلارای تنها دخترش را چنگ زده بود و به این فکر می‌کرد که از آن جهنم خلاص شوند اما با شنیدن حرف های جمیله مخش سوت کشید

 

رقصی مجذوب کننده در سوییت آلپ‌ارسلان مقابل چشمان او و شریکش!

 

از شدت حرص و غم به خنده افتاده بود ، جیغ کشید ، اعتراض کرد و آنقدر مقابل جمیله ایستاد که جوابش شد کتک و پرت شدن در سردخانه

 

چشمانش به سختی باز می‌شد

 

می دانست خیالشان راحت است که سرما تا آن اندازه نیست که فرد را بکشد تنها تنبیه بزرگی ست که آن ها را به خواسته اشان می رساند

 

کم کم دندان هایش بهم میخورد

 

لرزش از بازوهایش شروع شد و تمام بدنش را گرفت

 

 

به سختی ایستاد

 

انگشت های پاهایش یخ زده بود

 

بی جان شروع کرد به راه رفتن در اتاقک کوچک تا یخ نزند

 

خودش را در آغوش کشیده و می لرزید

 

بالاخره تحملش تمام شد

 

بی حال خودش را به در آهنی رساند و نالید

 

_ باز … باز کنید

 

طبق محاسباتش باید تا الان کسی سراغش می آمد

 

نمیدانست چه در سر دارند

 

شاید هم جمیله او را فراموش کرده بود

 

ملتمس دستش را به آهن یخ زده کوبید

 

_ ک..کسی … اونجا نیست؟ کمک

 

بی حال خودش را گوشه اتاقک کشاند

 

کنار جعبه های ناگت افتاد و پشت به در روی زمین جنین وار دراز کشید

 

شاید اگر می‌مرد همه چیز بهتر میشد

دیگر عذاب نمیکشید ، جنازه یخ زده اش را پیدا می‌کردند،  آلپ‌ارسلان میفهمید هاوژین دخترش است و بدون او زندگی می‌کردند…

 

 

 

 

پلک هایش روی هم افتاد و بیشتر در خود جمع شد

 

از بچگی از سرما نفرت داشت

روز های برفی زمستان را دوست نداشت و به اجبار راضی میشد از خانه بیرون بزند

 

کسی چه میداند؟ شاید از همان موقع حس کرده بود روزی از همین سرما جان می‌دهد

 

صدای چرخش قفل آهنی پلک هایش را باز نکرد اما صدای جدی آلپ‌ارسلان چرا!

 

_ بلندشو بیا بیرون بچه‌اتو جمع کن دخترجون

 

بغض به گلویش حمله برد

 

تمام انرژی اش را جمع کرد

کف دستانش را به زمین یخ چسباند و بی جان خودش را بالا کشید

 

از فرار خسته شده بود

 

دلش دخترکش را میخواست و یک زندگی معمولی…

 

با زانوهای لرزان ایستاد ، دستش را به دیوار اتاقک گرفت و همانطور که موهایش را کنار میزد سمت آلپ‌ارسلان برگشت

 

اشک گونه های یخ زده اش را خیس کرد و چشمانش را بست

 

دیگر توان جنگ با سرنوشت را نداشت

 

دوست داشت فریاد بکشد

من تسلیمم! دست از سرم بردار

 

آلپ‌ارسلان سکوت کرده بود

چشمانش را باز کرد و هم زمان با اضطراب پارچه نازک تیشرتی که به تن داشت را مشت کرد…

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 6

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان تاونهان pdf از مریم روح پرور

    خلاصه رمان :           پندار فروتن، مردی سیو سه ساله که رو پای خودش ایستاد قدرتمند شد، اما پندار به خاطر بلاهایی که خانوادش سرش اوردن نسبت به همه بی اعتماده، و فقط بعضی وقتا برای نیاز های… اونم خیلی کوتاه با کسی کنار میاد. گلبرگ صالحی، بهتره بگیم سونامی جوری سونامی وار وارد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نفس آخر pdf از اکرم حسین زاده

  خلاصه رمان :       دختر و پسری که از بچگی با هم بزرگ میشن و به هم دل میدن خانواده پسر مذهبی و خانواده دختر رفتار ازادانه‌تری دارن مسیر عشق دختر و پسر با توطئه و خودخواهی دیگران دچار دست انداز میشه و این دو دلداده از هم دور میشن , حالا بعد از هفت سال شرایطی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آخرین چهارشنبه سال pdf از م_عصایی

  خلاصه رمان :       دختری که با عشقی ممنوعه تا آستانه خودکشی هم پیش میرود ،خانواده ای آشفته و پدری که با اشتباهی در گذشته آینده بچه های خود را تحت تاثیر قرار داده ،مستانه با التماس مادرش از خودکشی منصرف میشود و پس از پشت سر گذاشتن ماجراهائی عجیب عشق واقعی خود را پیدا میکند ….

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان پنجره فولاد pdf از هانی زند

  خلاصه رمان :         _ زن منو با اجازه‌ٔ کدوم دیوثِ بی‌غیرتی بردید دکتر زنان واسه معاینهٔ بکارتش؟   حاج‌بابا تسبیح دانه‌درشتش را در دستش می‌گرداند و دستی به ریش بلندش می‌کشد.   _ تو دیگه حرف از غیرت نزن مردیکه! دختر منم زن توی هیچی‌ندار نیست!   عمران صدایش را بالاتر می‌برد.   رگ‌های ورم‌

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رگ خواب از سارا ماه بانو

    خلاصه رمان :       سامر پسریه که یه مشکل بزرگ داره ..!!! مشکلی که زندگیش رو مختل کرده !! اون مبتلا به خوابگردی هست ..!!! نساء دختری با روحیه ی شاد ، که عاشق پسر داییش سامر شده ..!! ایا سامر میتونه خوابگردیش رو درمان کنه؟ ایا نساء به عشق قدیمیش میرسه؟   به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بوی گندم pdf از لیلا مرادی

خلاصه رمان: یه کلمه ، یک انتخاب و یک مسیر میتواند گندمی را شکوفا کند یا از ریشه بخشکاند باید دید دختر این داستان شهامت این را دارد که قدم در این راه بگذارد قدم در یک دنیای پر از تناقض که مجبور است باهاش کنار بیاید در صورتی که این راه موجب آسیب های فراوانی برایش می‌شود و یا

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
211 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
fatiii
fatiii
1 سال قبل

چرا اینقدر ادامه میدین آخراش ب درد نمیخوره

Yas
Yas
1 سال قبل

جون مامانت ادامه اش روبگذار

مادر ارسلان:)
مادر ارسلان:)
1 سال قبل

هعی
در انتظار پارت…

فاطمه
فاطمه
1 سال قبل

به اعصاب خودتون مسلط باشید امشب پارت گذاری هس🥲😂

yegan
yegan
1 سال قبل
پاسخ به  فاطمه

مطمئنی؟؟؟

بی نام
بی نام
1 سال قبل

میشه بگین چه روزایی پارت گذاری میشه؟؟

ꜱᴇᴘɪᴅᴇʜ
1 سال قبل
پاسخ به  بی نام

زمان مشخصی نداره هر وقت نویسنده بنویسه ادمین تو سایت قرار میده

من دارم رمان یه نویسنده بیشعور و می خونم
من دارم رمان یه نویسنده بیشعور و می خونم
1 سال قبل
پاسخ به  ꜱᴇᴘɪᴅᴇʜ

الان حسش پریده……کلا بپر بپر دوست داره…ایشالا که تو کل عمرش بپره و ….همینطور بپره بپره
از اون اولم هدف شومش این بود که به اینجا که رسید مارو نگه داره…اونوقت خودش بپره حسش

بی نام
بی نام
1 سال قبل

ممنون♥♥

ꜱᴇᴘɪᴅᴇʜ
1 سال قبل

نگران نباش اگ فحش دادن منم سه تا دیگ میزارم روش بهشون میگم😂

یه دیوونه که عاشق این رمانه
یه دیوونه که عاشق این رمانه
1 سال قبل

میشه بفرمایین آیا در عرض ۱۰ساله آینده این دلی وارسلان قراره همدیگرو ببینن یا ن؟
فک کنم پسرم که الان کلاس ششم هس فارغ‌التحصیل بشه این رمان هنوز تموم نشه
من یکی غلط کردم از این بعد رمان آنلاین بخونم واسه هفت پشتم بس بود این

یه دیوونه که عاشق این رمانه
یه دیوونه که عاشق این رمانه
1 سال قبل

عهههه چرا نمیخوره؟دوتا دیگه هم دارم یکی کلاس سوم یکی هم کلاس اول هستش
ممنونم که شما هم نمیدونین دعای خیر هممون پشتو پناه نویسنده گلم.

هییییی
هییییی
1 سال قبل

با وجود دلار ۸۵ تومانی(البته اگه هنوز اینقد باشه) مارو از چی میترسونی خواهرکم😂❤

Sahar_m_i
Sahar_m_i
1 سال قبل

همش میام سر میزنم ببینم گذاشته یا نه…
از کارو زندگی افتادیم بخدا🥲🤌

سحرم...نویسنده رمان ارباب عمارت
سحرم...نویسنده رمان ارباب عمارت
1 سال قبل

میشه زودتر پارت بدی….ملت منتظرن🥲🤌

fati
fati
1 سال قبل

ریدم توش

neda
عضو
1 سال قبل
پاسخ به  fati

آفرین 😂
آب نیاز داشتی بگو عزیزم

@***♥
@***♥
1 سال قبل

مراحل انتظار 🙂🙃😕😔😒😞😩😖😠😡

بی نام
بی نام
1 سال قبل

فکرکنم روزی سی بارمیام چک میکنم ببینم پارت گذاشته یانه خدابه دادمون برسه بااین اعتیاد😑ازرمانایی که تاپارت آخرشون نوشته شده تموم شده میشه معرفی کنین فقط مثل این درحال نوشتن نباشه پیرشدم سراین رمان. درضمن اصلا امکان نداره خواب باشه واقعیته. 🤲🤲🤲

SAMA
SAMA
1 سال قبل
پاسخ به  بی نام

بر دل نشسته ، گلاویژ ، گریز از تو ، ازدواج اجباری
اینا رمان هایی هستن که تموم شدن و واقعا از نظر من قشنگ بودن حالا بازم هست من ۴ تا شو گفتم البته خان زاده و رئیس مغرور من هم قشنگن که ادامه رئیس مغرور من عشق و تعصب

ꜱᴇᴘɪᴅᴇʜ
1 سال قبل
پاسخ به  بی نام

رمان ماهور عالیهههه

neda
عضو
1 سال قبل
پاسخ به  ꜱᴇᴘɪᴅᴇʜ

عه؟کو؟ کجاس؟ 😂

kamand
kamand
1 سال قبل

نویسنده خوشگل ناز نازی من خانم خانوما میشه با اون انگشتای ظریفت پارت بدی توروخدااااااااااااااااااااااااااااااااا

هانا
هانا
1 سال قبل

انشالله نویسنده بره زیر تریلی ۱۸ چرخخخخخخخخخخخخ

Yas
Yas
1 سال قبل

میبنم که دوباره امار کامنتها داره میره بالا😎😎😂😂

ꜱᴇᴘɪᴅᴇʜ
1 سال قبل
پاسخ به  Yas

چون پارت جدیدی نیس دانشمند

من دارم رمان یه نویسنده بیشعور و می خونم
من دارم رمان یه نویسنده بیشعور و می خونم
1 سال قبل

من سر عشق صوری هم خیلی اذیت شدم…….واقعا مزخرف بود…..سر دلارایم دارم اذیت میشم…نه سر دلارای دیگه روانی شدم…..عشق صوری دیگه آخراش نویسنده درست شد ولی دلارای تا همه نکشه ول نمیکنه

در حال انتظار رمان
در حال انتظار رمان
1 سال قبل

عشق صوری همش مثبت ۱۸ من تا پارت ۱۵خوندم دیگه نمیخونم

goli
goli
1 سال قبل

نویسنده چرا اخه ازت تعریف کردم چشم خوردی 😭😭

ꜱᴇᴘɪᴅᴇʜ
1 سال قبل
پاسخ به  goli

نویسنده خیلی وقته چش خورده ک پارت نمیداد

باران
باران
1 سال قبل

لطفاً پارت بده 😬🙏

Omid
Omid
1 سال قبل

خواهش خواهش خواهشششش روز پارت گذاری رو مشخص کن

goli
goli
1 سال قبل
پاسخ به  Omid

برا چی ما حرص بخوریم خوش حال بشه الان داره به ریش ما میخنده اسکولمون کرده

هییییی
هییییی
1 سال قبل

نویسنده رفت زایمان

دیگه اعصاب نمونده برااام🤕🤧

دوازدهمی کسی اینجا هس همو دلداری بدیم؟🤚🏻🙃

مادر ارسلان:)
مادر ارسلان:)
1 سال قبل
پاسخ به  هییییی

نه از نظرم برو بشین درستو بخون
ی سال بعد وقتی تو دانشگاهت بودی اگه تموم شده باشه که نشده بشین PDF شو بخون اگرم نشده بود که نمیشه آنلاین انتظارشو بکش

هییییی
هییییی
1 سال قبل

میخونم اونم
البته الان فقط برای نهایی
کنکورم یه کاریش میکنیم😅💔
مرسی مادر ارسلان🥰😅

ꜱᴇᴘɪᴅᴇʜ
1 سال قبل
پاسخ به  هییییی

اره تمنا

هییییی
هییییی
1 سال قبل
پاسخ به  ꜱᴇᴘɪᴅᴇʜ

خوش

ꜱᴇᴘɪᴅᴇʜ
1 سال قبل
پاسخ به  هییییی

من خودمو نگفتم دوستم تمنا ک تو همین سایته رو گفتم:)

هییییی
هییییی
1 سال قبل
پاسخ به  ꜱᴇᴘɪᴅᴇʜ

اوکی عزیزم
خوش به دوتاتون😂❤

دسته‌ها
211
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x