رمان رسپینا پارت 57 - رمان دونی

 

_الان … خوبه ؟ مطمئنیی؟
_نترس ، تازه از پیشش اومدم ، نگران نباش .
نگران بود و آروم و قرار نداشت
درست حسی که من داشتم وقتی فهمیدم بیمارستانه و وقتی فهمیدم چرا و انگار از ارتفاع پرتم کردن پایین.
توی پارکینگ بیمارستان پارک کردم و پیاده شدیم ، میدونستم کجا و کدوم اتاقه و بدون پرسیدن از پذیرش رفتم سمت اتاق در رو که باز کردم دیدم آروم خوابیده
برگشتم و به آرام اشاره دادم که بی صدا وارد شه
وقتی توی حال بد میدیدمش انگار یکی قلبمو فشار میداد طاقت دیدنش اونم تو این حال و وضعیت رو نداشتم
بی صدا از اتاق زدم بیرون دوتا از آدمایی که فرستاده بودم رو دیدم
قدمی به سمتشون برداشتم
_مواظب باشید حسابی ، اتفاقی بیوفته از چشم شما میبینم ، چیز مشکوکی هم بود زنگ بزنید اطلاع بدین
_مواظب هستیم جناب شمس خیالتون راحت
روی شونه اش ضربه زدم و رفتم سمت خروجی ، پیدات میکنم امیر و زنده ات نمیذارم ، نقشه اولت از کوتاهی من بود که انجام شد اما دومیو محاله بذارم عملی کنی ، متوقفت میکنم اجازه نمیدم دیگه رسپینارو ببینی چه برسه به فکرای شومت.

توی ماشین نشسته بودم ، نمیدونستم کجا برم با صدای پیامک گوشیم نگاه کردم
_جناب شمس ، طبق آدرسایی که دادین آدمی که دنبالش هستید دیده شده اما همش با یه خانومی هستن
زود شمارشو گرفتم
_شکل ظاهریه خانومه رو بگو
با هر تعریف دندونامو از حرص روی هم میساییدم ، آوا همراهش بود ، کلافه تو موهام چنگ زدم
_خفتش کنید بیاریدش ، دختره هم بترسونید اما دستتون هرز نره ، فثط بترسونیدش و اون پفیوز رو ببرید انبار ،
رسیدین اطلاع بدین بیام ..
همیکنه پیداش کرده بودن خودش یه پوئن مثبت بود .

~~

جلوی در انبار ماشینو خاموش کردم ، آدم خلافکار یا گندکاری نبودم ، سرم تو کار خودم بود ، نه قلدر بازی درمیوردم نه زیادی تو این فاز و خطا بودم اما پاشو از گلیمش دراز تر کرد
با احساسات رها بازی کرد
و قصد داشت جون رسپینا رو بگیره و این اصلا قابل بخشش نبود
نباید بهش میدون میدادم
یا پایی که از گلیمش دراز تر کرده بود رو قطع میکردم یا باید مینشستم به کارهاش نگاه میکردم
در انبار رو باز کردم و رفتم تو چشماش بسته بود و خودش هم به صندلی بسته شده بود.
_کی هستی تو ؟ با چه جرعتی منو گرفتی؟ میدونی چه غلطی کردی ؟ میدونی چه گوهی خوردی؟
پوزخند زدم و بی صدا دورش چرخیدم صدای قدمام انگار عذابش میداد و من … لذت میبردم از انجام کارم
از عذاب کشیدنش ، از زجر کشیدنش خوشحال بودم
کسی رو نداشت نجاتش بده
آوا جرعت نمیکرد به پدرش اطلاعی بدع
چون براش دردسر بود
و در این صورت امیر کلا تو مشت من بود ، موهاش از پشت کشیدم
به قدری که فش میداد ولش کنم ، چاقوی ضامن دار رو زیر گلوش به حرکت در آوردم
اگه میکشتمش محال بود کسی خبر دار شه و به راحتی جنازش یه جای ناشناس و دور از عموم مردم خاک میشد
و هیچوقت کسی بالا سر جنازه ی مردش نمیرفت …

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان جوانه عشق pdf از غزل پولادی

  خلاصه رمان :     جوانه عاشقانه و از صمیم قلب امیر رو دوست داره اما امیر هیچ علاقه ای به جوانه نداره و خیلی جوانه رو اذیت میکنه تحقیر میکنه و دل میشکنه…دلش میخواد جوانه خودش تقاضای طلاق بده و از زندگیش خارج بشه جوانه با تمام مشکلات میجنگه و زندگی سختی که با امیر داره رو تحمل

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول

            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شهر زیبا pdf از دریا دلنواز

  خلاصه رمان:       به قسمت اعتقاد دارید؟ من نداشتم… هیچوقت نداشتم …ولی شاید قسمت بود که با بزرگترین ترس زندگیم رو به رو بشم…ترس دوباره دیدن کسی که فراموشش کرده بودم …آره من سخت ترین کار دنیا رو انجام داده بودم… کسی رو فراموش کرده بودم که اسمش قسم راستم بود… کسی که خودش اومده بود تو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شفق قطبی به صورت pdf کامل از محدثه نوری

    خلاصه رمان:   دختری ساده و خوش قلب،که فقط فکر درس و کنکورشه… آرومه و دختر خوب خانواده یه رفیق داره شررررر و شیطون که تحریکش میکنه که به کسی که نباید زنگ بزنه مثلا مخ بزنن ولی خب فکر اینو نمیکردن با زرنگ تر از خودشون طرف باشن حالا بماند که دخترمون تا به خودش میاد عاشق

جهت دانلود کلیک کنید
رمان گرگها
رمان گرگها

  خلاصه رمان گرگها دختری که در بازدیدی از تیمارستان، به یک بیمار روانی دل میبازد و تصمیم میگیرد در نقش پرستار، او را به زندگی بازگرداند… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2 تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که

جهت دانلود کلیک کنید
رمان خلافکار دیوانه من

  دانلود رمان خلافکار دیوانه من خلاصه : دختری که پرستار یه دیوونه میشه دیوونه ای که خلافکاره و طی اتفاقاتی دختر قصه میفهمه که مامان پسر بهش روانگردان میده و دختر قصه میخواد نجاتش بده ولی…… پـایـان خوش   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
8 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Mahsa
Mahsa
2 سال قبل

یا موسی بن جعفر بوی خون میاد😐

Tina
Tina
پاسخ به  Mahsa
2 سال قبل

😅😅😅

Shina
2 سال قبل

لطفا پارت‌ها رو طولانی کنید هر پارت رو به اندازه ۱۵ پارت بزارید خیلی پارت‌ها کم هستند

Mahsa
Mahsa
پاسخ به  Shina
2 سال قبل

۱۵؟؟😐فکر نویسنده بیچاره ام باش اونم زندگی داره بخدا

P:z
P:z
پاسخ به  Shina
2 سال قبل

۱۵ تا کم نیست عزیزدلم؟
اصن میخوای نویسنده یه روزه کل رمان رو بنویسه در خدمتت بزاره؟
تروخدا یه کوچولو درک کنید 😐😑😑
نویسنده هم زندگی داره باید به بقیه ی کاراش برسه تا بتونه تمرکز کنه و برای ما پارت بزاره
ممنونم نویسنده عزیز❤

Shina
پاسخ به  P:z
2 سال قبل

آخه بعضی رمان‌ها طولانی هستند

Mobina
2 سال قبل

مرسی عزیزم کم کم رمان دار جذاب تر و باحال تر میشه 😍😍
موفق باشی قشنگم😉💜

🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹
2 سال قبل

به به پس رادان هم اینکاره س😎
نمیدونم چرا کارای رادان تو این قسمت منو یاد رامو انداخت چون شباهتی هم بینشون نیست ولی هعییی🥺
حیف دوستی رسپینا و آرام و آوا نبود به اینجا رسید؟😔

دسته‌ها
8
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x