رمان رسپینا پارت 58 - رمان دونی

 

چاقو رو برداشتم و یه صندلی برداشتم نشستم جلوش ، اشاره دادم چشماشو باز کنن ، هنوز داشت فریاد میزد
عصبی نگاشو برگردوند سمت من و حرف تو دهنش ماسید .
میشناخت منو ، رادان از این کارا فراری بود ، سعی داشت از طریق حرف زدن و کارای قانونی مشکل رو حل کنه ، زمانی دست به این کار میزنه که به جنون رسیده باشه ، تک تک این فکرا از ذهنش میگذشت ، و خودش میدونست که با بد کسی در افتاده
_دست گذاشتی رو عزیزای من ، زیادی شجاعی ، درست ترش زیادی کلت باد داره ، با خودت گفتی با گازگرفتگی بکشمش و ردی به جا نذارم ، انقدر منو احمق فرض کردی ؟ هااااااان؟
فکر کردی میذارم زنده بمونی؟ الان کی میخواد نجاتت بده از دست من ؟
پوزخند زنان تکیه دادم به صندلی و پا روی پا انداختم و اشاره دادم بزننش و تماشا کردم
هر مشتی که روی بدنش فرود میومد دلم بیشتر و بیشتر خنک میشد ، گفته بودم با صورتش کار نداشته باشن
بعد یه ربع اشاره دادم دست بردارن و بدون حرف کشیدن کنار ، نگاهم افتاد بهش ، با صندلی روی زمین افتاده بود و قشنگ مشخص بود شکستگی داره اما کدوم قسمت مشخص نبود
_کارمو یه سره نکنی و زندم بذاری پشیمونت میکنم از اینکه نکشتیم، کاری میکنم که صدبار بمیری و زنده شی از روش خودم
بدون هیچ حرفی بازش کردم قبل اینکه بلند شه با پام محکم کوبیدم وسط قفسه سینش و پامو همونجا نگه داشتم و فشار دادم ، صدای دادش از درد که بلند شد به آرامش درونیم اضافه میکرد
_واسه کی زر زر میکنی؟ من حیوون کش نیستم ، زنده ات میذارم اما قبلش قراره زجر بکشی عذاب بکشی تا بفهمی دست گذاشتن رو عزیزای من چه عواقب بدی داره.
پامو بیشتر فشار دادم که صدای ناله هاش دوباره بلند شد پامو برداشتم و کوبیدم تو پهلوش ، از حرصم کم نمیشد ،
روی زانو نشستم و گلوشو فشار دادم
_جهنمت شروع شده مرتیکه
برگشتم سمت آدمام
_چیزی که میخواستم آماده اس ؟
_بله آماده اس جناب شمس
_پس شروع کنید میخوام تماشا کنم چطور دست و پا میزنه ……

~~
(رسپینا)
چشمام رو که باز کردم آرام کنارم بود چشماش خیس خیس بود
متوجه بیدار شدنم نشده بود
ماسک رو برداشتم
_خوبه نمردم ، انقدر شلوغش میکنی
_زبونتو گاز بگیر آشغال ، میدونی چه حالی شدم فهمیدم ، اگه بلایی سرت میومد چی ؟
_حالا که چیزی نشده ، رادان کو؟ نیومده؟
_اومد سراغ من ، اما عصبی بود خیلی زیاد ، منو رسوند خودشم اومد اما انگار منتظر چیزی بود که سریع رفت ، گفت بازم میاد و یه کار نیمه تموم داره …
وای وای ، رفته بود سراغ امیر شک نداشتم که رفته سراغ اون ، نباید بهش میگفتم ، بزور روی تخت نشستم ماسک اکسیژن رو به زور در آوردم
_گوشیتو …بده بهم بدو
متعجب نگاهم کرد
_آرام بدو گوشیو بده
گوشیو درآورد گرفت سمتم
_بیا ، چیشد رسپینا ؟ دراز بکش به خودت فشار نیار .
دستمو آوردم بالا که ساکت باشه تند شماره رادانو گرفتم بعد دو بوق جواب داد
_الو
_رادان کجایی ؟ بگو که … نرفتی …. سراغش
_عزیزدلم تو استراحت کن من کار خاصی نمیکنم نترس فدات شم
_جون من … بگو نرفتی …سراغش ، دشمنی رو بدتر ….نکن ، کینه اش رو …. بیشتر نکن ، بگذر رادان …. تورو به هرکی میپرستی بگذر ازش
صدای کلافش بلند شد
_تو استراحت کن میام حرف میزنیم ، کار خاصی باهاش ندارم یکی باید جلوشو میگرفت قربونت برم
با صدای دادی که از پشت تلفن شنیدم و وحشتم بیشتر شد
_صدای …صدای چی بود ؟
_یکی یدونم من قطع میکنم زودی میام پیشت مواظب خودت باش خداحافظ.

مات به رو به روم زل زدم حدسم به واقعیت پیوسته بود ، معلوم نبود میخواست چه بلایی سرش بیاره ، از اینکه یکی متوقفش کنه ناراحت نبودم، نمیخواستم رادان درگیر شه، نمیخواستم پاش گیر باشه

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان آرامش پنهان به صورت pdf کامل از سمیرا امیریان

  خلاصه رمان:       دلارا دختری است که خانواده خود را سال ها پیش از دست داده است و به تنهایی زندگی می گذراند. روزی آگهی استخدام نیرو برای یک شرکت مهندسی کامپیوتر را در اینستا مشاهده می کند و برای مصاحبه پا به این شرکت می گذارد و با مردی درد کشیده و زخم خورده آشنا می

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان با هم در پاریس

  خلاصه رمان:     داستانی رنگی. اما نه آبی و صورتی و… قصه ای سراسر از سیاهی وسفیدی. پسری که اسم و رسمش مخفیه و لقبش رباته. داستانی که از بوی خونی که در گذشته اتفاق افتاده؛ سر چشمه می گیره. پسری که اومده تا عاشق کنه.اومده تا پیروز شه و ببره. دختری که سر گرم دنیای عجیب خودشه.

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آسمانی به سرم نیست به صورت pdf کامل از نسیم شبانگاه

    خلاصه رمان:   دقیقه های طولانی می گذشت؛ از زمانی که زنگ را زده بودم. از تو خبری نبود. و من کم کم داشتم فکر می کردم که منصرف شده ای و با این جا خالی دادن، داری پیشنهاد عجیب و غریبت را پس می گیری. کم کم داشتم به برگشتن فکر می کردم. تصمیم گرفتم بار دیگر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دلبر مجازی به صورت pdf کامل از سوزان _ م

    خلاصه رمان:   تمنا یه دخترِ پاک ولی شیطون و لجباز که روزهاش با سرکار گذاشتنِ بقیه مخصوصا پسرا توی فضای مجازی می‌گذره. نوجوونی که غرق فضای مجازی شده و از دنیای حال فارغ.. حالا نتیجه‌ی این روند زندگی چی میشه؟ داشتن این همه دوست مجازی با زندگیش چیکار میکنه؟! اعتماد هایی که کرده جوابش چیه؟! دو نفر

جهت دانلود کلیک کنید
رمان فرار دردسر ساز
رمان فرار دردسر ساز

  دانلود رمان فرار دردسر ساز   خلاصه : در مورد دختری که پدرش اونو مجبور به ازدواج با پسر عموش میکنه و دختر داستان ما هم که تحمل شنیدن حرف زور نداره و از پسر عموشم متنفره ,فرار میکنه. اونم کی !!؟؟؟ درست شب عروسیش ! و به خونه ای پناه میاره که…   به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان خطاکار

    خلاصه رمان :     درست زمانی که طلا بعداز سالها تلاش و بدست آوردن موفقیتهای مختلف قراره جایگزین رئیس شرکت که( به دلیل پیری تصمیم داره موقعیتش رو به دست جوونترها بسپاره)بشه سرو کله ی رادمان ، نوه ی رئیس و سهامدار بزرگ شرکت پیدا میشه‌. اما رادمان چون میدونه بخاطر خدمات و موفقیتهای طلا ممکن نیست

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
5 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Sety
Sety
2 سال قبل

خیلی عالیه هانی جان 😊
ممنونم🤍
فقط امیدوارم داستان طوری پیش نره که کینه امیر نتیجه اش بشه تج*ا*و*ز به رسپینا
البتع این یه پیشنهاده🥲🙏🏻

سوگل
سوگل
2 سال قبل

واااای رادان مگه مریضه یا دیوونه ست که از زجر کشیدن و درد کشیدن به آدم انقدر خوشحال میشه و لذت میبره اییش چقدر از شخصیت رادان بدم اومد آدم دلش نمیاد دشمنشم انقدر زجر بکشه چه برسه به امیر که یه روزی رفیقت بوده حالا هم هرچقدرم که آدم بدی باشه (اصلا بدترین آدم دنیا)
میتونه به پلیس تهویلش بده نه که خودش انقدر بزنتش اصلا یه آدم با اون شخصیت مهربون و………) که داشت چطور میتونه انقدر سنگ دل و بی رحم باشه؟!؟

Slin
Slin
پاسخ به  سوگل
2 سال قبل

هر آدمی به نظرم هم شخصیت خوب داره هم بد..
من که به نظرم رادان سنگ دل نیست ،چون داشت عزیزش رو میکشت..😁امیر

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط Slin
Dozham 🎻💘
Dozham 🎻💘
پاسخ به  سوگل
2 سال قبل

رادان عصبانی بوده و حق هم داره
فکر کن رسپینا زنده نمی‌موند اون وقت رادان میخواست چیکار کنه
تازه‌ قبلش هم آبروی خواهرش رو برده بود

اگه به پلیس میدادش چه جوری میخواست ثابت کنه که کار امیر بوده دلیل و مدرکی وجود نداره

سوگل
سوگل
پاسخ به  Dozham 🎻💘
2 سال قبل

هیچی عزیزم به زندگیش ادامه میداد و رسپینا هم بعد یه مدت فراموش میشد😁
بعدم خواهرش خودش خاسته بوسش کنه اونکه به زور و اجبار این کارو نکرده میخاست پسر مردم بوس😘 نکنه ابروشم نره😁

دسته‌ها
5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x